eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
جا پای مالک اشتر و سلمان گذاشتیم روزی که با ضریحِ تو پیمان گذاشتیم عشق است عشق، حق بده ما سینه‌چاک‌ها از دوریِ تو سر به بیابان گذاشتیم کافی نبود گریه‌ی ما در فراق تو این‌بار را به گردن باران گذاشتیم تا جز تو هیچکس ننشیند به قلب ما بابُ الورودِ سینه، نگهبان گذاشتیم ما بعدِ دیدنِ تو و ایوان طلای تو بر هر چه عشق، نقطه‌ی پایان گذاشتیم یک روز می‌رسد که بگوییم وقت مرگ ما نیز سر به دامن سلطان گذاشتیم
چشمه‌ها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن خنده، گل می‌کرد بر لب‌های صحرا در غدیر بود پیدا در زلال جاری تکبیرها نقطۀ پایان عمر تشنگی‌ها در غدیر جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زان‌که نیست این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند خطبه‌ای شورآفرین و شورافزا در غدیر تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر عرشیان، در اشتیاق خاکیان می‌سوختند تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر «گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست» کرد گل، گل‌نغمۀ احمد چه زیبا در غدیر... دستِ رد بر سینه اغیار می‌زد آشکار «عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنه‌ها خیمه می‌زد در کنار آرزوها در غدیر خشم‌های شعله‌ور، پژواک کینِ جاهلی خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر... یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟! کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی از طلوع آفتابِ عالم‌آرا، در غدیر طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد با تماشایی‌ترین تصویر، مولا در غدیر...
با نور علی دل به سیاهی ندهم جز او به ولایتی گواهی ندهم بر درگه مرتضی گدایی عشق است آن را به هزار پادشاهی ندهم
قلم لال است اما می‌نویسم داستانش را من و مدح علی؟! حتی نمی‌بردم گمانش را علی را بی خدا اصلاً، خدا را بی علی هرگز نه‌ می‌خواهم چنینش را؛ نه‌ می‌خواهم چنانش‌ را نه تنها مجلس خود را، بنا بر گفته‌ی احمد مزین کرده با نام علی شیعه اذانش را به‌قربان‌ وجودی که‌ وجودم از وجود اوست چنان‌ می‌خواهمش‌ آری که‌ هر موجود جانش‌ را... خدا فرموده‌ قبل از خلقت‌ عالم علی‌ بوده‌است و من اصلاً نمی‌فهمم مکانش را، زمانش را بگویم‌ فاش‌ حیدر کیست‌، ممسوس‌ خداوند است زبانم تند می‌راند که می‌گیرم عنانش را همیشه از خودم می‌پرسم و هربار می‌مانم چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را ضریحش که‌ به‌جای‌خود، دلم‌ آنقدرها تنگ‌ است کسیکه یاعلی‌گفته‌ است میبوسم دهانش را زمان‌ خطبه‌‌خوانی‌، او سخنران‌ نه‌، سخندان‌است که منبر می‌برد حظ شیوه‌ی فنّ بیانش را قسیمٌ النّار والجَنّه، علی تنها علی بوده‌است کسی که با یتیمان می‌کند تقسیم نانش را خدا آغاز خلقت یاعلی گفته‌ست، پس حتماً به پایان می‌برد با "یاعلی" کار جهانش را
صاحب اسرارِ «سُبْحانَ الّذي أَسْرى‏» علی‌ست... بین آیات الهی، آیتِ کبری علی‌ست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی، یکتای بی‌همتا علی‌ست حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا» حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علی‌ست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان! به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علی‌ست... سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علی‌ست... «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُود» در مقام قافِ قرآن، جنت الاعلی علی‌ست از «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَم» بپرس تا بدانی در وفای عهدِ حق، «اَوْفی» علی‌ست آسمانِ «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه» سفره‌دارِ «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین»، مولا علی‌ست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علی‌ست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علی‌ست در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل» رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علی‌ست اخترِ تابنده‌ی «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» ماهِ ظلمت‌سوزِ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى‏» علی‌ست... نوح، ایمن ماند از طوفان به یُمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علی‌ست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نَفْس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد أسری علی‌ست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علی‌ست «يَا عَلِىُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيم» یا الهی! مظهر «اَسْمائِکَ الحُسْنی» علی‌ست یاد او «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قُرب، «ذِکرُ اللهِ أَکبَر» یا علی‌ست سجده، راز سَر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدارِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علی‌ست بشنو از احمد حدیثِ «حَیثُما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آوَرَد «حَق» با علی‌ست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لافَتَی اِلَّا عَلِی»ست ذوالفقار، اثبات حق و نفیِ باطل می‌کند بی‌گمان فاروق اعظم در جهان، تنها علی‌ست...
نمی‌رسد به کفِ پایت آسمان حتی اگر که قد بکشد روی نردبان حتی نمی‌شود نفسی از تو را به شعر کشید اگر خدا بدهد عمرِ جاودان حتی بهشتِ خاکی دنیای سایه‌سارت را نمی‌دهیم به جَنّات آن جهان حتی کجاست خانه‌ی عرشت؟ که در شب معراج کسی نداشت از آن لامکان نشان حتی تو ناشناسِ زمینی؛ نمی‌شناسیمت اگر که باز کند آسمان دهان حتی فقط تویی که شبیه تویی؛ نظیر تو را کسی ندیده در آیینه‌ات؛ در آن حتی عدالتی که تو دادی به تارک تاریخ ندیده کس بدلش را به داستان حتی شکسته است نمکدان به سفره‌ی زخمت به دستِ هر که گرفته‌ست از تو نان حتی مناره چاهِ عذابِ مؤذنش بشود اگر بدون تو گفته‌ست یک اذان حتی جماعتی که مسلمانِ دینِ غیر توأند جهنم است سزای ثواب‌شان حتی
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا این‌گونه بار آورد کلاف شعر دارم، سال‌ها کارم غزل‌بافی‌ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی‌ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس...، دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی‌داند علی نادیده می‌بیند، علی ننوشته می‌خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را :: کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می‌رسید آن‌روز کنار برکه‌ای دریا به دریا می‌رسید آن‌روز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس‌ها حبس شد...، در سینه‌ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر‌ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می‌گفتند: آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود: بسم الله، ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می‌کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت می‌کنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان‌ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت می‌دهم جز او امیرالمؤمنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی‌ها الهی که بسوزد پنبه‌ی در گوش بعضی‌ها پیمبر گفت: آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته‌ام بار سفر دیگر وصیت می‌کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عُقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...، الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر ((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دل‌ها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به‌دست‌آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغِ جراحی‌ست اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهی ست عوالم را ببین، آتش علی، دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته... علی هرگز نمی‌بندد به روی هیچ کس دَر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
غزل فدای علی با ردیف‌های علی! علی علی غزلی گفته‌ام برای علی دلی که نیست علی‌جو، جُوی نمی‌ارزد علی علی غزل این است: جان فدای علی! مرا مرام علی رام هر دو عالم کرد ز هست و نیست اثر نیست جز وفای علی به حرف مردم بیگانه دل نمی‌بندد دلی که هست قسم خورده‌ی ولای علی خدا خدا ازلیّ و خدا خدا ابدی تمام عشق عیان گشت در صدای علی علی‌ست خاکی و اندیشه‌هاش افلاکی‌ست فرشته بوسه زند، بوسه، جایِ پای علی به جز علی ندهم دل به هیچ دلبندی که نیست در دل من هیچ جز هوای علی
شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست لایق‌ترین خلیفه‌ی عالَم امیر ماست گیرم که دیگران همه سویی دگر روند راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست راهی که می‌رسد به حقیقت، به عاشقی راهِ امام منتخب بی نظیر ماست خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟! روشن‌ترین چراغ هدایت غدیر ماست خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست نورش فروغ روشنِ شب‌های کائنات یادش شروع رویش گل در کویر ماست تا عالَمی به نام علی آشنا شود نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست
خدا می‌خواست تا تقدير عالم اين‌چنين باشد كسی‌که صاحب عرش است، مهمان زمين باشد خدا در ساق عرش خويش جايی را برايش ساخت كه حتی ماورای ديده‌ی روح الامين باشد خدا می‌خواست از رخساره‌ی خود پرده بردارد خدا می‌خواست تا دست خودش در آستین باشد عَلیٌّ حُبُّه جُنَّة، قَسیمُ النّارِ و الجَنَّة خدا می‌خواست آن باشد، خدا می‌خواست این باشد بجز او نيست دستاويز محكم در دل طوفان به جز او نيست وقتی صحبت از حبل المتين باشد مرا تا خطبه‌های بی الف راهی کن و بگذار که بعد از خطبه‌ی بی نقطه‌ی تو نقطه‌چین باشد مرا در بیت‌بیت شعرهایم دستگیری کن غزل‌های تو بی اندازه باید دلنشین باشد غزل لطف خداوند است، شاعرها خبر دارند غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد
کسی که رشته‌ی گیسوی او حبل المتین باشد پس از خلقش سراسر عرش، غرقِ آفرین باشد که حیدرآفرین حقاً که خیرالخالقین باشد چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق اولین باشد که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین باشد به‌روی خاتمش "للّه مُلکٌ" گشته حک اما بچرخد روی انگشت علی چرخ فلک اما علی غیر از خدا هرگز نمی‌خواهد کمک اما جهان عمری‌ست درمانده‌ست در تردید و شک اما علی علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین باشد تمام اولیا را در دبستان علی دیدم که هشیاران عالم، جمله مستان علی دیدم و جنت را گیاهی در گلستان علی دیدم من از فتح درِ خیبر به دستان علی دیدم که او دست توانمند خدا در آستین باشد نبیند فضل او را هرکسی باشد به قرآن کور که بر خورشید می‌گردد نگاه شب‌پرستان، کور به آن‌ها که از اول کور بودند و کماکان کور، بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور برای فاطمه تنها علی باید قرین باشد بدا بر حال آنان که خلایق را از او راندند خوشا اجداد ما آن‌ها که پای عشق او ماندند که ما را مادران با نام حیدر شیر نوشاندند از آن روزی که چشمم باز شد در گوش من خواندند : علی تا لحظه‌ی آخر امیرالمؤمنین باشد
خدا یکی و نبی یک تن و امیر یکی است پس از رسول خدا رحمت کثیر یکی است نگاه شیعه همیشه به پرچم علوی است برای اهل یقین تا ابد مسیر یکی است اگر تمام حقیقت به یک نفر برسد امیر لایق این لفظ دلپذیر یکی است خبر همین که علی برگزیده‌ی ازلی است خبر همین که پسندیده‌ی غدیر یکی است به واژه واژه‌ی آیات بینات قسم که در کتاب خدا منذر و بشیر یکی است علی است جان نبی و نبی است جان علی برای "اَنْفُسَنا" مرجع ضمیر یکی است دم طواف ادب کن که خانه خانه‌ی اوست به مستجار بگو منجی و مجیر یکی است حدیث منزلت این نکته را به عالم گفت برای سرور افلاکیان وزیر یکی است سپرد هستی خود را به ساقی کوثر که کفو فاطمه آن چشمه‌ی حریر یکی است هنوز تکیه‌ی اسلام بر وجود علی است میان حادثه‌ها جوشن کبیر یکی است بگو به اهل تغابن خیال بد نکنند که همچنان اسداللهِ بی نظیر یکی است اُحُد به فتنه گران گفت هیچ دم نزنید که کوه غیرتی ورطه‌ی خطیر یکی است چنان که ضربه‌ی خندق به اهل خیبر گفت هنوز هم که هنوز است آن دلیر یکی است بگو به دشمن او آن یلی که از پایش طبیب وقت عبادت کشیده تیر یکی است کسی که از غم طفل یتیم و آه فقیر به قدر وعده‌ی نانی نخورده سیر یکی است دلا گدای علی شو که در طریقت او مقام و منزلت شاه با فقیر یکی است بگیر دامن او را که شرط بندگی است مرو به سوی دگر، شاهِ دستگیر یکی است