eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
حاشا که راه عاشقی بی دردسر باشد حاشا که عاشق شام هجرش را سحر باشد سهمش پریشانی‌ست حیرانی‌ست ویرانی‌ست خواهر که از حال برادر بی خبر با شد این راه را با شوق دیدار تو طی کردم راضی مشو باغ امیدم بی ثمر باشد انگار تقدیرم فراق توست پس باید با نا امیدی چشم گریانم به در باشد دارم جواب نامه ات را می دهم اما با نامه ای که دستخطش چشم تر باشد تنها به اینجا آمدم اما خیالت تخت حاشا که در قم مردمان بدنظر باشد حتی اگر داغ تو را در طوس می دیدم دیگر نمی دیدم تنت بی بال و پر باشد دیگر نمی دیدم سرت در طشت زر باشد یا که لب خشکت اسیر چوب تر باشد آری تو هم هرگز نمی دیدی که ناموست با قاتلانت چند منزل همسفر باشد در ازدحام مردمان بدنظر باشد در زیر پای اسب ها دنبال سر باشد
نــوشــتـــــه‌انـد بـــرای زیـارت زهرا به سـوی مرقـد تـو رهسپار باید شد برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد  
رسیـدی تـا نشـان مـا دهـی آن قـبـر پنـهان را بنا این است در قم، فاطمه صاحب حرم باشد
زِ هر دلشوره‌ای دل را به دریای تو باید زد که قدر اشک از امواج ساحل می‌شود پیدا
نگاهم مملو از آیینه شد، لبریز باور شد دو چشم محو در آیینه‌هایت، ناگهان تر شد سقوط اشک‌هایم بار بغضم را سبک‌تر کرد دلم بر سنگ‌فرش صحن تو افتاد و پرپر شد درخشیدی تو در آیینۀ اشکم، دلم لرزید نگاهم کردی و روح زمین‌گیرم کبوتر شد به یُمن چند قطره اشک عشقت در دلم گل کرد مشامم پر شد از بویت، نفس‌هایم معطر شد دلم بی نور تو تاریک، چون زندان هارون بود ولی حالا حریم دختر موسی بن جعفر شد مجال خواستن را هم گرفته لطفت از سائل زبان شکوه را نگشوده حالم با تو بهتر شد چه از شأن تو گویم ای که سر تا پای تو زهراست همانا وصف تو تفسیری از آیات کوثر شد پدر، جان را فدایت کرد دیگر من چه بنویسم چه در شأن تو گویم مادحت وقتی برادر شد به اشک چشم تو این خاک شوریده نمک‌گیر است و از شب‌زنده‌داری‌های تو قم بنده‌پرور شد به اعجاز نگاهت از محبانت بلا برگشت به دستان کریمت روزی عالم مُقَدّر شد ضریحت التیام زخم بی‌تسکین هر شیعه‌ست پناهش می‌شوی هر عاشقی دلتنگ مادر شد چه رؤیایی‌ست طوف آخرم دور ضریح تو خدا را شکر عمرم در صفای این حرم سر شد
زائر اوست زائر زهرا تِلو خیرالنساست معصومه دستگیری کند ز زائر خویش چقدَر با وفاست معصومه آل احمد به سایه‌اش جمع‌اند چون حدیثِ کساست معصومه سیر در خود کند ز فیض قِدم کی حدوثش رَواست معصومه وین عجب بین که در تشعشع خویش خویش تحت‌الشعاعست معصومه خاطرم زنده می‌شود با او چقدَر آشناست معصومه شوهرش نیست لیک مادر ماست فیض بی ردِپاست معصومه صَرف مِهر است فعل و قول کریم خبر و مبتداست معصومه در اصولش کَرم قضا نشود چون فریضه اَداست معصومه دست و پا چون زنم که رزاقِ خلق بی دست و پاست معصومه
باده و كوثر علی، صهبا و كوثر فاطمه است روزی معراجِ طاها، سيبِ نوبر فاطمه است بهترين زنهای عالم را پيمبر فاطمه است عصمت ذات خدا ماهيتاً در فاطمه است جده ی معصومه ی موسی بن جعفر فاطمه است **** غالباً در آستانش سر، كه خم باشد بس است بركت زهرا به ما هر چند كم باشد بس است دختر زهرا اگر صاحب حرم باشد بس است كار دست حضرت معصومه هم باشد بس است آنكه می بخشد عطای صد برابر فاطمه است **** با گناهم آمدم در محضرش من را خريد آبروی گريه های نوكرش من را خريد سالها اينجا نشستم آخرش من را خريد عاقبت اصلاً به من چه؟ مادرش من را خريد وقت های نا اميدی ، تير آخر فاطمه است **** نسل زهرا دخترانش هم امامت می كنند بيشتر از آنچه می خواهی كرامت می كنند تا كنيزان كنيزانش شفاعت می كنند زائرانش در صف محشر قيامت می كنند چون خدا يك جلوه اش در روز محشر فاطمه است **** حضرت سلمان به يك آن شد امين، زهرا كه خواست شد كسا نازل به ختم المرسلين، زهرا كه خواست چادر معصومه شد كهفِ حصين، زهرا كه خواست شهرقم شد لنگر روی زمين، زهرا كه خواست عالم و آدم نمی فهمند، محور فاطمه است **** زود می بخشند ما را با دعای دَرهَمَش سوی زهرا مي كند تعظيم دائم پرچمش غالباً دختر به مادر مي رود درد و غمش دور او بودند اما مردهای محرمش آنكه رو می گيرد از هر كس به بستر فاطمه است **** بی رضا چشمان او شد خيس امّا تار ، نه سينه اش آتش گرفت از هجر، از مسمار نه دل تسلايش همه دادند با آزار، نه شد عصايش شانه های ديگران، ديوار نه آنكه افتاده به پای شير خيبر فاطمه است **** كوچه وقتی تنگ باشد راه می ريزد به هم صورت حوريّه با يك آه می ريزد به هم با خسوف چهره ی او، ماه می ريزد به هم آتش آوردند از چه؟ شاه می ريزد به هم آنكه باپهلو گرفته ضربه ی در فاطمه است **** از چه رو با دستِ بسته همسرش را می برند اين چنين شد كه اسيری دخترش را می برند موقعِ غارت كه باشد، بهترش را می برند برزمين افتاده زينب، معجرش را می برند كيست دارد مي دود دنبالِ معجر؟ فاطمه است
ای آسمون بی ستاره خون گریه کن توو این شب تار شال عزاس روو دوش گنبد امام رضا شده عزادار بارونی میشه همه چشما با ذکر یا فاطمه امشب توو آسمونا داره وعده فاطمه با فاطمه امشب داره بازم یه داغ کهنه میون سینه ها میشینه باز فاطمه رفت و علی موند گرفته قم بوی مدینه از سر این زمین زیادن فاطمه های آسمونی ریحانه ها همیشه انگار رسمه برن توی جوونی شکر خدا مهمون نوازی خاصیت کشورمونه فاطمه ی موسی بن جعفر غسل و کفن نشد شبونه قم خیلی داره فرق با شام قم عاشق ابوترابه حضرت معصومه نشد دفن شکر خدا کنج خرابه برای قم خیلی مهمه رضایت زهرای اطهر نمیزنن نمک به زخمه خواهره دلتنگ برادر برعکس شام  ِ روسیا قم تا روز محشر رو سفیده اینجا کسی جواب سلام و اصلا با کعب نی نمیده
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خُلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر  شد ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد..،بانو جان... هجران و زهرتلخ و آهی سرد..،بانو جان... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،بانو جان... این ها تو را از پای درآورد بانو جان سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه
از ادب در حرمت قامت زوّار خم است هر که زانو زده در محضر تو محترم است قم بهشتی است که از لطف تو رونق دارد هر کویری که بر آن پا بگذاری «ارم» است «بهجت» از قلب ضریحت همه جا را پر کرد آنچه در صحن تو هرگز نتوان یافت غم است عالِمان ریزه خور سفره‌ی احسان توئند عالَمی سائل و ایوان تو دارالکرم است «مرعشی» وار شدم زائر زهرا در عرش بین خاکی که در آن فاطمه صاحب حرم است قصد قم میکنم از مشهد و در هر نفسم یارضاجان دم و معصومه مدد بازدم است شد پناهنده به منظومه‌ی صحنت «پروین» حرمت امن ترین خانه‌ی اهل قلم است وقت توصیف شکوه تو مضامین لال اند شاعران مدح تو را هر چه بگویند کم است
عصمت تو نور زهرا را نمایان می‌کند حضرت معصومه خواهر سلطان درعالم کار سلطان می‌کند حضرت معصومه
عنوان این حدیث که از صادق و رضاست بر  دوستان  آل  علــــی  مایه ی  رجاست فرموده اند  آن  دو  امـــام  بزرگــــــــوار ای شیعه شهر قم حــرم اهلبیت مــــاست