eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
هر سینہ از این شعف شد آگاه عید، عید محمد است والله عیـدانه زِ مصطفیٰ بخواهید امـــرِ فرجِ  بَقیـــَــــــة الله
این محفل ختم رُسل، یا بزم شکر داور است این حلقه ی ذکر علی، یا بعثت پیغمبر است مبعث شب وصف علی، نه جای ذکر دیگر است هرگز نپنداری جدا، جانِ نبی از حیدر است اینگونه از شبهای سال، این لیله المحیا سر است عید رسول الله شد، افضل ز اعیاد خدا ختم رسل شد مصطفی، بهر ولای مرتضا دانی چرا مبعوث شد بهر رسالت مصطفا تا که خدا فرمان دهد او را پیِ امرِ ولا تنها نه در خمّ غدیر، از قبل فرمودش خدا: حیدر ولی اللهی اَش، باشد همه اسرارِ ما دین آسمانی بی ستون باشد به یمنِ مرتضا هر جا که احمد پر کشد، آنجا نظر گاه علیست مافوقِ طاقِ عرشِ حق، خطّ گذرگاه علیست اصلاً برای مصطفی، سرمایه ی پیغمبری در عرش و فرش و برّ و بحر، یکجاست صوت حیدری معراج نه، غارِ حرا نه، نزد قرب داوری صوتِ علی زد حرف اول را، نه صوت دیگری یعنی علی غیر از خدا، بر هر که دارد سروری صوتِ علی، آهنگ زیبای دلِ پیغمبر است با این صدا او آشنا، از ابتدا تا آخر است بعثت حقیقت دارد اما، این حقیقت با علیست قرآن شریعت دارد اما، این شریعت با علیست احمد طریقت دارد اما، این طریقت با علیست دینش هدایت دارد اما، این هدایت با علیست عترت ولایت دارد اما، این ولایت با علیست دانی که سرّ مصطفی در چیست ، هم وِردِ لبش یک روح در دو کالبد، این است اصلِ مطلبش این عید را ذکر علی، بالاتر از هر مطلبی است ما مدحِ مولا را اگر داریم بر لب، از نبی است هر کس که با این ره مخالف باشد از ما اجنبی است ذکر علی، ذکر جوانمردان به هر روز و شبی است این ذکر ، زینت بخشِ مَه رویان به هر لعلِ لبی است ذکرِ سماوات و زمین، حیدر امیر المومنین بعثت همین است و همین، حیدر امیر المومنین احمد به جرم عشقِ او، در جنگ ابرویش شکست زهرا برای یاری اش، در کوچه بازویش شکست اصلا حسن، با ذکر نام او، گُلِ رویش شکست آری حسینش در تهِ گودال، پهلویش شکست با سنگ کوفی حرمتِ زینب زهر سویش شکست ذاتِ پیامِ جاودانِ بعثتِ احمد، علیست قرآن بخوان، جانِ کلامِ خالقِ سرمد علیست
فدای نازکیِ طبع و شیوه ی سکناتت نمی رسد به زُلالیِ خُلقَت آب ، محمد همیشه گرم گرفتی به نوکران و ضعیفان نمی رسد به قَدِ لطفت آفتاب ، محمد تمام آدم و عالم ، اسیر حُسنِ جمالت برات جامه دریدست ماهتاب ، محمد گُل احتیاج ندارد به بوی مُشک و گلابی زدی به خود که معطّر شود گلاب ، محمد تلالو نگهت روشنی ده مَه و انجُم به شامِ تارِ منِ گمشده ، بتاب محمد به روز حشر شفاعت کنی چنانکه "فتَرضی" در آن شلوغیِ مَحشَر مرا بیاب محمد برای دلبری از تو ، خدا به لیله الاسری نموده است به صوتِ علی خطاب محمد علیست جانِ محمد به حکم "اَنفُسَنا"، پس عجیب نیست بگویم "ابوتراب محمد" به روی کفّه ی میزان به روز حشر نباشد گران تر از صلوات شما ثواب ، محمد
آنروزها رنگ سحر خاکستری بود رنگ تمام غنچه ها نیلوفری بود آداب آدم چهره ها کین گستری بود هر دختری محروم مهر مادری بود آنروزها جان جهان از غم به لب بود آنروزها خورشید هم در بند شب بود صبح سعادت با همه نامهربان بود بر شیر مردان ، حکم حکم روبه هان بود گوئی تمام باغها بی باغبان بود گوئی تمام فصلها فصل خزان بود آنروزها گل روی گلشن را نمیدید بلبل جمال یاس و سوسن را نمیدید آنجا که ظلم از هر طرف بیداد میکرد از غم عقاقی گریه بر شمشاد میکرد مرغ سعادت شِکوه از صیاد میکرد آنجا که عشق از بی کسی فریاد میکرد آزاد مردی نغمه های دیگری داشت گوئی به سر حال و هوای دیگری داشت او صحبت از یک خالق و یک یار میکرد او وصف یک معشوق و یک دلدار میکرد با هر سخن کز یار در بازار میکرد از خواب غفلت عشق را بیدار میکرد تا غنچه ی لعل لبانش باز میشد مرغ اسیر عشق در پرواز میشد در بین نامردان سخن مردانه میگفت جان جهان از جلوه ی جانانه میگفت در خانه ی حق مدح صاحبخانه میگفت بر تیره روزان از می و پیمانه میگفت نطقش برای ظلم بوی جنگ میداد ظلمت جواب نور را با سنگ میداد از طعنه ی نامرد مردم در نوا شد دریای رحمت از کویر غم جدا شد چون روزهای پیش وارد بر حرا شد از خلق بگریزان و واصل بر خدا شد از جهل مردم نزد خالق ناله میکرد فریاد از بیداد چندین ساله میکرد کآمد بگوشش از پس غیبت ندائی بر گوش جان بنشست بانگ آشنائی کی عبد من تو بهترین مخلوق مائی بر تو سزد پیغمبری بر من خدائی اقرا باسم ربک قل ای محمد برگو بنام خالق کل ای محمد تو آخرین پیغمبر مائی محمد تمثال روی ما سراپائی محمد پیغمبران قطره، تو دریائی محمد پیغمبران را هم تو مولائی محمد برخیزو راهی شو که ره دور و دراز است از کعبه هم بر دامنت دست نیاز است گرچه از این ساعت رهی دشوار داری ای یوسف ما گرمی بازار داری باکت نباشد مشتری بسیار داری همسنگری چون حیدر کرار داری در هر قدم صد آسمان یاور دهیمت مزد رسالت سوره ی کوثر دهیمت
در اُفُقی ماورای عرش معلى آینه دارد خدا "دَنی فَتَدَّلا" طعم وجود از که یافت سفره‌ی خلقت از نمک چهره‌ی محمدِ طاها...
از مهر دو تن که ناظر و منظورند "غیرت"! نبری گمان که از هم دورند با ذات رسول، نسبت ذات علی چون روشنیِ دو دیده از یک نورند ...... گاهی ز نبی گه از ولی می‌گویم گه ناد علی سینجلی می‌گویم نُه پردۀ چرخ ترسم از هم بدرد چون از سر درد «یا علی» می‌گویم ..... بی شک که علی مطلع انوار خداست داماد رسول و شافع روز جزاست دانستن رتبۀ محمد، ز علی است هر کس قدرش ز جانشینش پیداست
در محضر معصوم نشستم به ادب تا کسب شرف کنم در آن بیتِ شرف گفتم شب مبعث به کجا باید رفت فـــــــرمـــود برو دیدنِ ایوانِ نجف
از کوه کتاب عاشقی آوردی خورشیدی و ماه را دو قسمت کردی اینها که نصیب هر پیمبر نشود پاداش تو شد، که با علی می‌گردی
بر گوش میرسد ز حرا بانگ یا علی باشد شب زیارت شیر خدا علی پر میکشد دلم شب مبعث سوی نجف در حیرتم نبی شده مبعوث یا علی یک نور بوده اند از اول دو تا شدند این مصطفی محمد و این مرتضی علی پس میروی اگر به نجف زیر لب بگو یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
محبوب خداوند تبارک و تعالی ست این مرد که مُزّمّل و مُدّثّر و طاهاست باید سخنانش به دل و جان بنشیند این مرد که مشهور به پیغمبر دلهاست سرسلسله جنبان همه کون و مکان است این نور که خود شاهد پیدایش دنیاست هرجا سخن از خُلق خوش اوست در عالم بی‌جامِ‌ مِی‌ و خنده‌ی گُل،عیش،مُهیّاست یک شمّه‌ی نورانیتش سوره ی(وَالشّمس) یک پرتو رُخساره‌ی‌او جَنّتُ الاعلی ست در محضر او حرف بزرگان ملائک (تالله لقد آثرک الله علینا)ست حق دارد اگر بر سر بازار ملاحت انگشت به لب،حُسن-تورا غرق تماشاست پیداست که اصل شجر نور تو هستی وقتی ثمر زندگی ات حضرت زهراست دندان اویس است که فهمانده به عالم دیوانه‌ شدن در اثر عشق‌ تو زیباست شان تو اجلّ است که خوانند یتیمت کز صبح ازل مادر تو اُمّ ابیهاست آنجا که علمدار تو حیدر شده باشد تاهست خدا ، پرچم اسلام تو بالاست نفس تو علی هست و از این روست به مبعث دلها همه در حسرت پابوسی مولاست آویزه ی گوشم همه ی عمر حدیثِ (من مات علی حب علی مات شهیدا)ست
جواب واضحِ "إقرأ" بلي بود بدون شکّ و امّا و ولی بود دلیل بعثت و معراجِ احمد غدیر و جانشینی علی بود!
یگانه گوهر ما یا محمد پیامِ آخر ما یا محمد بگو با مردم عالم از امروز تویی پیغمبر ما یا محمد همه بتها شکسته یک یک امشب شدی بر کل دلها مالک امشب همه عالم به گوش جان نشسته محمد! اقرا بسم ربک امشب بخوان از نور از ایمان محمد بخوان یاسین و الرحمن محمد جهان مشتاق صوت توست امشب بخوان قرآن بخوان قرآن محمد تو با صوت جلی باید بگویی ز اوصاف ولی باید بگویی اگر مبعوث گشتی یا محمد شب و روز از علی باید بگویی