.
#مباهله
#مثنوی
🔹 گل ِ بِه 🔹
راهبان آمده بودند ، که جولان بدهند
اهل تثلیث به ابلیس سر و جان بدهند
گره ِ کار ، به پرداختن ِ جزیه نبود...
کارشان جز به علم کردن ِ حاشیه نبود
طرفی خیر زده خیمه ، در آن سو ، همه شر
شده حق ناحق و ، ناحق شده حق ، سرتاسر
کعبه با پای خودش ، بین مصاف آمده بود
حِجر پشت سر کعبه ، به مَـطاف آمد بود
از دل شرجی نجران ، شده وا پای صلیب
از مدینه گل احساس ، گل سیب ، حبیب
آسمان روی زمین است چهماهی به به
ارتش پنج تن آری ، چه سپاهی به به
تازه زهرا نکشید آه ، که ناقوس افتاد
صومعه خورد ترک ، دِیر به کابوس افتاد
سایه در سایه پر از هیمنه ی خورشیدند
قُل تعالَوا... که شنیدند ، به خود لرزیدند
زَهره بود از جگر ِ خسته ی اُسقف می ریخت
ترس در چشم ِ زبان بسته ی اسقف می ریخت
ماه در محضر خورشید ، نمایان شده بود
همه ذرات به آن سمت ، شتابان شده بود
کارزاری شده ، شمشیر در آن ، کاری نیست
خونوخونریزی و کشتار ، در آن جاری نیست
نور ِ زهرا ، نزند تا که بر آنان ، آذر ...
به سر ِ فاطمه انداخت عبا ، پیغمبر
هیچکس هم که نبود اَبروی حیدر ، بسبود
چادر خاکی ِ صدیقـه ی اطـهر ، بس بود
دست انداخت پیمبر ، به سر ِ بازوی مرد
جان خود ، در کف اخلاص به میدان آورد _
بار چندم ، به همه گفت علی ، انفسنـٰاست
مشعرست این ، عرفاتست علی سعیوصفاست
همه دیدند که حق در نفس ِ پنج تن است ...
که نبی هستوعلی هستوحسینوحسن است
جار زد جار ، در اَنظار ، نگار آوردم
پنج تا باغـچه لبریز ِ بهار ، آوردم
آنچه گفتیم شنیدید و ، همین جا دیدید ...
چشـم ها باز ، نگوییـد نمی فهمیدید ...
سَـأل َ سائِـل ِ قرآن ، که شنیدید همه ...
سنگ ، آن واقعه ، آن مرد که دیدید همه
آمده بود که جهل عرضه ی اندام کند ...
فصل رسوایی ِ خود بر همه اعلام کند
ای مگس عرصهی سیمرغ؟!... چه می پنداری؟
عـِرض خود می بری و زحمت ما می داری
ابر و باد و مه و خورشید ، تمام ملکوت ...
آیه ی « نَصر من اللّه » نشسته به قنوت
ابر و باد و مه خورشید ، همه لشکر اوست
آفرینش همه در ، دایره ی حیدر اوست
باغ ِ سیبند ، گلابند و یا زیتونند ... ؟!
کیستند این همه معصوم ؟ حواریونند ؟
واژه در واژه بدانید ، کلامم جلی است
که علی هست محمد ، که محمد علی است
کوچه پس کوچهی یثرب همه پر مِه شدهبود
همه جا مست از احساس گل بِـه شده بود
حرف کوتاه کنم ، قَـل َّ وَ دَل َّ به کلام ...
حق به حقدار رسید ، آخر این قصه تمام
📝 #روح_الله_قناعتیان✍
@majmaozakerin
#شعر_آیینی
#مثنوی
■ پهلوان حزب الله
یار پیغمبر خدا حمزه
السلام علیک یا حمزه
حمزه ! آزاد مرد دریا دل
که بریدی ز حُبّ دنیا دل
در رگ و خون توست ریشه عشق
اسد الله ، شیر بیشه عشق
ای مرید مرام پیغمبر
جرعه نوش پیام پیغمبر
پهلوان دلیر حزب الله
بخت شد با خلوص تو همراه
ای علمدار اردوی اسلام
تیغ تو زور بازوی اسلام
پرچم عشق روی دوشت بود
غیرت الله در خروشت بود
بود بر لا اله الا الله
اعتقاد تو با دل آگاه
کمر همت و وفا بستی
دل به پیغمبر خدا بستی
عاشقانه گذشتی از سر و جان
در دفاع از حقیقت ایمان
که تویی شیر مرد عزم و جهاد
کار زار احد گواهی داد
در اُحد بر لبت «اَحد» گل کرد
گفتی «الله» و در «صمد» گل کرد
برق شمشیر تو چه غوغا کرد
بر لبت شور نعره تكبير
همصدا با چکاچک شمشیر
گره از کار مسلمین وا کرد
ضرب شمشیر تو چه کاری بود
دشمن از پیش تو فراری بود
وحشیانه به تو کمین زده شد
نیزه بر پشت یار دین زده شد
پهلوی پهلوان عشق شکافت
عاشقانه به سوی دوست شتافت
گرچه پا تا سرت رشادت بود
لیک پایان تو شهادت بود
داغ جانسوز تو شرار افروخت
دل پیغمبر خدا را سوخت
پیکر مثله تو را تا دید
( آه ، واحمزتا ) ز سینه کشید
لشگر دین شکست از داغت
که خزان شد طراوت باغت
شد برای تو در عزاداری
اشک پیغمبر خدا جاری
#کمیل_کاشانی
#مجمع_الذاکرین_کانون_بسیج_مداحان_برخوار