eitaa logo
مجمع الذاکرین وکانون بسیج مداحان برخوار
172 دنبال‌کننده
481 عکس
321 ویدیو
2 فایل
جمع مادحین اهلبیت(ع)(حب الحسین یجمعنا) مجموعه علمی مذهبی،مرکز آموزش مداحی ،هیئت مداحان ،مجمع الذاکرین. کانون بسیج مداحان و هیئات مذهبی شهرستان برخوار
مشاهده در ایتا
دانلود
در حرم باز از سوی ابلیس، رهِ کینه علَم شد غمبارترین حادثه با تیرِ ستم شد رگبارِ مسلسل سوی زُوّارِ حرم شد چون شاهچراغ اُمتِ اسلام به غم شد از اشکِ حرم، دشمنِ دین در خطر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ای دشمن مغضوب، وطن جان و تنِ ماست پیراهنِ خونینِ زیارت، کفنِ ماست ایران، حرمِ آل حسین و حسنِ ماست هر گوشه قدمگاهِ شهِ بی کفنِ ماست این شورِ حسینی است، که اینجا به سر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد تا یاورِ ما لایتناهیست بدانید ایران حرمِ امنِ الهیست بدانید این مملکتِ شیعه گواهیست بدانید مملو ز بسیجی و سپاهیست بدانید این خاک مپندار، که در دامِ شر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد اینجا همه نسلِ پسرِ فاطمه هستند این نسل، سپاهِ قدَرِ فاطمه هستند واللهِ جوانان، سپرِ فاطمه هستند خوبان و شهیدان، ثمرِ فاطمه هستند خصمِ علی و فاطمه در درد سر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ما سینه زنانِ حرمِ خونِ خدائیم دلسوخته ی تشنه لبِ کرب و بلائیم جان بر کفِ آن بی کفنِ راس جدائیم همناله ی زهرا و علی، چون شهدائیم آهِ دلِ زهرا، به گلوی سحر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ور افتاد عالم ز نوای سحرِ فاطمه گِریید هر کشته ز داغ پسرِ فاطمه گِریید هر دیده ز سوزِ جگرِ فاطمه گِریید مهدی شبِ جمعه به برِ فاطمه گِریید هنگامه ی تعجیلِ فرج زودتر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد شاعر: مجمع الذاکرین وکانون مداحان برخوار https://eitaa.com/majmaozakerin 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
. توفیق دارم، از گُلِ زهرا بگویم از کوثرِ دوم، مَهِ طاها بگویم از اولین ابنُ الرضا، زیبا بگویم با لفظ و معنای بسی شیوا بگویم اما چگویم، زانکه در مدحش خدا گفت: نتوان کسی وصفِ جوادِ بنُ الرضا گفت من وصفِ "لا اُحصی ثَنائِک" را چگویم او که نمی آید به وصفِ ما، چگویم از "اَشبهُ الناسِ" شَهی والا چگویم خود، از یکی یکدانه ی بابا چگویم آمد به عالم، برکت آل محمد یعنی تمامِ عشقِ عترت، جودِ سرمد زیبا مگو! زیبایی از او خوش جمال است آقا مگو! آقایی از او در کمال است یکتا مگو! یکتاییِ حق را مثال است لیلا مگو! لیلاییِ زهرا و آل است به به از این هیبت، که سر تا پاست حیدر الحق که باشد اسمِ اعظم را مصور او روشنی بخشِ چهل سال انتظار است میلادِ او، محصولِ صبری بی شمار است عمریست بابایش برایش بی‌قرار است حالا ز شوقِ دیدنِ او اشکبار است تنها رضا نه، که در این چشم انتظاری آلِ پیمبر، کرده بس لحظه شماری چشمِ رضا معطوفِ دیدار جواد است یعنی که محوِ ماهِ رخسار جواد است حالا تبسم بر پدر کار جواد است بابای او هم نیز دلدار جواد است هم مستِ بابا شد جوادِ آل احمد هم محوِ او شد عالم آل محمد هر کس جوادِ بن الرضایش، هست رهبر راهش یقین باشد، همان راه پیمبر او که صِراطُ المستقیمَش هست حیدر باشد سفیرِ مکتبِ زهراي اطهر آقای ما از روز اول کوثری بود از کودکی مَشی و مرامش مادری بود از ابتدای کودکی در حق فنا بود با اَشهدَش معلوم بود عبدِ خدا بود شهزاده ای از خاندان "هَل اَتا" بود معنای "تطهیر" و دلیلِ "اِنَّما" بود قرآن سراسر مدحِ آن محبوبِ دلهاست او شیعه را الهام بخشِ آب و گِلهاست او سفره از جود و کرم گسترده دارد او سائلانِ محترم گسترده دارد بی خانه را، باغِ اِرم گسترده دارد در قلبِ عشاقش حرم گسترده دارد مُلک و مَلَک، در سایه ی جودِ جوادند جن و بشر، در اصل از بودِ جوادند نوبر کنید ای مردم از حسنِ صفاتش جودِ زیادش، چشمه ی آب حیاتش بوسه خوش است، از کامِ نوشیده فراتش مومن زنَد تکیه، به کشتیِ نجاتش از آیه ی "یَومَ وُلِد" تا "یَومَ اُبعَث" گویای اینکه: اوست اَسراری ز مبعث گرچه فلک، در سایه ی او هست ایمن با کفر و شرک و ظلم، ذاتاَ هست دشمن تیغِ زبانِ او، علیهِ شُبهِه مُتقن روشنگری هایش، همه قولی مُبَرهن هر مدعی را بر سرِ جایش نشانده هر منحرف را او به رسوایی کشانده او که بدیها از خودیها دیده بسیار زخمِ زبان از این و آن بشنیده بسیار حتی ز دستِ دوستان رنجیده بسیار در غربتِ خود، بهرِ خود گرییده بسیار او را ز تهمت دوستان، تهدید کردند چهره شناسان در نسَب، تایید کردند با اینکه عمرِ حضرتش بسیار کم بود دریای علمش در همه عالم علَم بود در خانه ی خود هم مواجه با اَلَم بود مقتولِ همسر، کشته ی زهرِ ستم بود در حجره در بسته وقتی دست و پا زد با کامِ عطشان، شاه عطشان را صدا زد از بسکه در جانش، عطش بالا گرفته با یادِ جدش، شورِ واویلا گرفته هنگامِ رفتن، ذکرِ یا زهرا گرفته بر بامِ خانه چند روزی جا گرفته بالِ کبوترها به جسمِ او امان بود اما شهِ بی سر، بدونِ سایبان بود ✍ ...
من فقط یک نوکرم، کار خودم را می‌کنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر می‌رسد ✍ دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست تا روی پای نوکر‌ی‌ام ایستاده‌ام ✍ مداح و روضه‌خوان و سخنران و چای‌ریز کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری‌ست ✍ در لباسِ نوکری، موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ من زنده‌ام به نوکری خانه‌ی شما! پس نوکری به کار نگیری به جای من! ✍ سرمایه‌ی من نوکریِ حضرت سلطان هر ثانیه‌اَش ناب‌ترین گنجِ زمان‌ست ✍ بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند ✍ بهترین آوازه‌ها در خادمیِ کوی توست شهرتِ خالی زشوقِ نوکری، شهرت نشد ✍ آبرودار شدن، ماحصل نوکری است هست، عزت همه‌اش تحت لوای حَسَنین ✍ تا غلامت شدیم فهمیدیم نوکری، احترام هم دارد ✍ آبروداری ما بی آبروها پای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست ✍ من مفتخر به نوکری حضرت توأم تو سفره‌دار هستی و من دعوت توأم ✍ حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین ✍ از حب قیمتیِ تو قیمت گرفته‌ایم با نوکری تو همه عزت گرفته‌ایم ✍ عشق تو شغل شریف انبیای عالم است در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین ✍ با نوکریِ آل علی زنده‌ام فقط عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست ✍ غلام خانه‌ی زهرا حسابمان کردند برای نوکری‌اش انتخابمان کردند ✍ در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم ✍ از نوکری توست به هرجا که رسیدیم یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست ✍ مادرم با نمک روضه بزرگم کرده من به این نوکری از کودکی‌ام منصوبم ✍ عمری به عشق نوکریِ تو دویده‌ام حالا که اوفتاده‌ام از پا نمی‌خری؟ ✍ ذره‌ای هم که آبرو داریم همه از نوکری او داریم ✍ نوکری فاطمه محشر به دادم می‌رسد از غلام مادرش آقا تشکر می‌کند ✍ دلخوشی‌ام چیست به جز نوکری؟ حیدری‌ام حیدری‌ام حیدری ✍ از همان روز ولادت شده‌ام پابستت قِدمت نوکری‌ام از سَنَواتم پیداست ✍ مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا نوکریِ خانه‌ی زهرا به دردم می‌خورد ✍ خدمت‌گزار اهل خرابات اگر شدی ایام نوکریِ تو شاهانه بگذرد ✍ هر آنکه نوکری نوکر تو را کرده‌ست به قول مُرشد ما، بسته‌ست بارش را ✍ با نوکری‌ات سینه‌زن شوکت گرفته هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته ✍ دم تو گرم و کرم‌خانه‌ی شما آباد که بین خانه‌ی تو گرم نوکری هستم ✍ @k_imamreza •┈┈••✾••┈┈• @majmaozakerin
. وفای عهد به میثاق ایزد آمده است پس از دو قرن، مسیحا مجدد آمده است کسی که زنده کند، جانِ مرده دلها را به اِذنِ خالقِ یکتای سرمد آمده است تمامِ هستیِ انسان به زندگی برگشت تمدنِ بشریت به مَسند آمده است ز فوقِ اَرض، سوی سُرِ مَن رَأی بر خاک قدومِ پاکِ امامِ موید آمده است شکوهِ کوه به پیشش، فرود می‌آيد شرف، حیا، عظمت، میرِ امجد آمده است به هر که مدعیِ مدح و وصفِ دلبرِ ماست بگو که صاحب اوصافِ بی حد آمده است خلاصه‌ی همه‌ی انبیاء و معصومین حقیقتِ همه، روحِ مجرد آمده است ظهور حیدریِ ختمُ الانبیاء ببین شبیهِ قامتِ زهرا، نبی قد آمده است عزیز فاطمه، مولای یوسفِ کنعان تجلی همه‌ی آل احمد آمده است ترنم گل نرگس، چه عطرِ خوش بویی نسیمِ مُشک، زِ زلفی مُجعد آمده است نشاط و شوق و شعف، شورِ عرش و فرش اینجاست بخوان سرود، که شادیِ ممتد آمده است تمام قامت اگر ایستد همه گویند: خبر ز قائم آل محمد آمده است اگر رسد به هوای تبسمِ تو خیال سخن ز وصل، بجا و رسیدنَم به ‌وصال ستودنی است خدایی ز بَدوِ آمدنت ز برقِ چشمِ تو دلها تهی شود ز ملال خبر رسید که از سوی سیزده معصوم جمالِ ماهِ شبِ چارده، رسد به کمال پر از لطافتِ طبع و پر از مِناعت حسن پر از ملاحت لعل و پر از شکوهِ جمال بنازم آیتِ پیشانیِ بلندت را نشانه‌های عباداتِ خالقِ متعال درخششی چو قمر، تابشی چنان خورشید به شامِ ظلمتِ عالَم، ز عدل و داد و خصال نشانِ رسمیِ صمصامِ منتقم، از تو که ذوالفقارِ علی هست، تیغِ تو به قتال ز سوزِ آتشِ قهرت، منافقان نابود ز جنگِ حیدری اَت، خیلِ مشرکان به زوال بگو به مدعیانِ مصاف با مهدی: کجا حریفِ پرِ شهپرش، دوصد پر و بال چه جلوه‌ای، چه جمالی، چه مقدمی، چه شهی فدای حضرتِ سلطان، عزیزِ احمد و آل ز دُرّ و گوهر و فیروزه و عقیق و طلا به تخت و تاجِ شَهَنشاهی اَش، هزار مدال هرآنکه مُهرِ تولای حضرتش دارد بر او اطاعتِ آل محمد است حلال سؤال از خودمان از چه یک زمان نکنیم که اعتماد، چرا بر اماممان نکنیم توسلاتِ درونی، اگر زیاد کنیم توقعاتِ زیادی، از این و آن نکنیم گِره به کارِ دلِ خویش، خود می‌اندازیم گره گشای جهان را ز بس فغان نکنیم گهی زبان به گِله، بر امام بگشائیم؟! خدا نخواسته، طعنِ موالیان نکنیم کلامِ ما همه کفران نعمت است گهی خدا نکرده ستایش ز دشمنان نکنیم چقدر دل به تعالیم ممَتحن ندهیم چقدر فکرِ قبولی، به امتحان نکنیم چقدر وقت برای امام بگذاریم چقدر در نظر خود، دخیلشان نکنیم خدا گواه، بر عالم محیط و ناظر اوست ز خویش اینقدر او را جدایشان نکنیم چقدر حقِ ولیِ خدا ادا کردیم چرا عنایتِ او را دگر بیان نکنیم اگر نبود ولیِ خدا مراقب ما عزیز فاطمه! بگذار تا عیان نکنیم چگویم، اینکه به ناموسِمان محافظ اوست چرا تشکر از این، صاحب الزمان نکنیم کسی که مادرِ او را به کوچه ها زده اند چرا توجهی اصلاً به دردشان نکنیم کسی که عترت او را به خارجی خواندند چرا تفحصی از عمقِ داستان نکنیم خدا گواه که امروز، مثل آنروز است اگر مسیر ولی را به او نشان نکنیم شهید امنیت ما شهید کرب و بلاست چرا تسلیِ از داغدیدگان نکنیم مدافع حرم! اینجا حریم فاطمه است چرا دفاع، ز مرز و حریممان نکنیم اگر شود خبری؛ کربلا نمی‌ماند تهاجمِ حرمِ خویش، بی امان نکنیم