#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
تا آخرین نفس که توانی در این تن است
داغت امانتی است که همراه با من است
رفتی و داغ دامن من را رها نکرد
یاد تو در دل من و اشکم به دامن است
چون شمع ذره ذره دلم آب شد ولی
در من هنوز شعله ی امید روشن است
جان می سپارم و دم آخر دلم خوش است
دیدار تو مقارن این جان سپردن است
یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد
یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است
حتی ز داغ تو دل سنگ آب می شود
دل های دشمنان تو از جنس آهن است
مویی که شانه بود به آن دست فاطمه
دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است
رفتی و بین این همه نامرد و بی حیا
یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است
شاعر: #هادی_ملک_پور
#مجمع_الذاکرین_کانون_مداحان_برخوار