#حضرت_زهرا_زمینه
#اذان_بلال
گرفته قلب همه ، اذان بگو ای بلال
به خاطر فاطمه ، اذان بگو ای بلال
وقت اذان شد اذان ، به اذن زهرا بگو
اشهد ان علیا ولی الله بگو
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
یازهرا یازهرا
.....
مدینه یادش به خیر ، همیشه وقت اذان
می آمد اول نبی ، بر در این آستان
بگو چرا بعد از او ، لگد بر این در زدید
سیلی بر صورت ، دخت پیمبر زدید
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
نهیازهرا یازهرا
.......
نام نبی را ببر ، بگو به مردم همه
مگر سفارش نکرد ، به حرمت فاطمه
فاطمه و میخ در ، مزد نبی این نبود
جواب خوبی او ، غلاف سنگین نبود
بگو که حق با علیست ، امام زهرا علیست
یازهرا یازهرا
.......
مادر ما کرده غش ، اذان نگو ای بلال
شرر نزن بر دلش ، اذان نگو ای بلال
فاطمه از حال رفت ، نام پدر را شنید
رقیه پس چی کشید ، سر پدر را که دید
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدیه به حضرت زهرا صلوات
شور حضرت زهرا
سه ماهه ای ماهه
علی نتابیدی
سه ماهه که راحت
زهرا نخوابیدی
سه ماهه داری تو
از علی میگیری رو
سه ماهه راه میری
دست میگری به پهلو
وقتی که تو قنوت عجل وفاتی می خونی
معلومه که دیگه پیشه علی نمی مونی
واای.
تورو بابهونه فدک زدن
کنارم بودی توروکتک زدن
از دنیا سیری. معلومه میری
عزیزه علی. عزیزم عزیزم.
عزیزه علی.
حرفی بزن زهرا
سکوتت و بشکن
مثل قدیما باز
بگو بخند با من
چی کار کنم زهرا
بگو توبا این غم
هر دفه پامیشی
می خوری زمین بازم
با گریه های شب چشم های تو گرفته خو
هر باری می بینی من و زهرا میگیری رو
واای
غرور حسن توکوچه لطمه دید
وقتی بی حیا به سمت تو رسید
گریونه حسن. محزونه حسن
عزیزه علی. عزیزم عزیزم
عزیزه علی
رضا نصابی
➖سبک ؛يه عالمه روضه بهت بدهکارم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
4_5920037480328860935.mp3
4.7M
#حضرت_زهرا_زمینه
در می سوزه
مادر می سوزه
(زهرا افتاده ولی حیدر می سوزه(۲)
این خونه، خونه ی وحیه
می بینی، کار دنیا رو؟!
دستای، علی رو بستن
نامردا، میزنن زهرا رو!
"ذاب لحمها"
آب شد مادرم
"صارت کالخیال"
نمیشه باورم
ای وای مادرم(۴)
یار می سوزه
دیوار می سوزه
(آتیش بالا میره و مسمار می سوزه(۲)
پشت در مادرم افتاد
می بردن، علی رو با زور
غوغا شد، میون خونه
سیلی خورد، مادرم بدجور
شد برگ گلش
نیلی و کبود
یاس مصطفی
این حقش نبود
ای وای مادرم(۴)
پر می سوزه
معجر می سوزه
(افتاد قرآن علی، کوثر می سوزه(۲)
داد می زد، سر زهرا و
می خندید، به غمِ حیدر
میلرزید، وسط کوچه
دستای فاتح خیبر
میگه بعد از این
حرفاشو به چاه
"زهرامو زدن
اما بی گناه"
ویلی فاطمه(۴)
#علی_میرحیدری
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
دیدی عبا به پایِ علی گیر کرده است
دیدی چقدر رویِ زمین خورد مرتضی
دیدی چگونه جسمِ تو را بُرد مرتضی
دیدی چگونه جان خودش را به خاک کرد
دیشب علی توان خودش را به خاک کرد
خانه خراب خانه تکانی نمیکند
کاری به غیرِ فاتحه خوانی نمیکند
قبرت مرا دوباره زمینگیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
نامحرمان که باز کنارِ تو آمدند
دیدم برای نبشِ مزارِ تو آمدند
با ذوالفقار همدم دردم علی رسید
با دستمال زرد نبردم علی رسید
گفتند او دوباره که برگشت دررَوید
شیرخدا به معرکه برگشت دررَوید
تا آمدم مقابلِ من هیچکس نبود
اینبار هم مقابلِ من هیچکس نبود
اما به جانِ فاطمه دیگر چه فایده
حیدر شدهاست حیدرِ خیبر چه فایده
رویم چقدر بعد تو تغییر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
جایِ طناب مانده بر این دست وایِ من
دستم چگونه چشم تورا بست وایِ من
دَرهَم شکسته آه عزیزم حلال کن
پشتم شکسته آه عزیزم حلال کن
دیدی که خانوادهی من را نظر زدند
این زندگیِ سادهی من را نظر زدند
توآمدی به خانه من حیف شد خراب
گرمیِ آشیانهی من حیف شد خراب
یک خانه داشتم که همان قتلگاه شد
شرمندهام که گوشهی چشمت سیاه شد
بینِ یتیمهات علی گیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
من ماندم و سکوتِ حسن آهِ زینبت
بغض حسین اشکِ شبانگاهِ زینبت
چادر نماز و معجر آتش گرفتهای
دیوارِ خونی و در آتش گرفتهای
گفتی حسین و حرف گلو را به زینبت
من آمدم سپردهام او را به زینبت
راحت بخواب آب کنار حسین هست
زینب نرفته خواب کنار حسین هست
پیش حسین دخترت از حال میرود
با نیزه دار تا ته گودال میرود
صبح آمدهاست و علی دیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
حسن لطفی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کردهام روشن چراغ آه را
از بسکه دود آه من گردید سدّ راه من
در کوچههای شهر خود گم کردم امشب راه را
گفتم به شب زاری کنم خون جگر جاری کنم
صبح آمد و دادم ز کف این رشته کوتاه را
باید که اسرار درون از سینهام ناید برون
ورنه به آتش میکشم با ناله مهر و ماه، را
از شدت اندوه و غم ریزد نیستان را بهم
در بند بیند شیر اگر بر جای خود روباه را
تا محرم اسرار من با بذل جان شد یار من
بر راز گوئی، کردهام پیدا درون چاه، را
رزم آوری آزادهام اما ز پا افتادهام
زیرا که از کف دادهام دخت رسول الله را
هر گه که با سوز درون از خانه میآیم برون
چشمم شود دریای خون بینم چو آن درگاه را
«میثم» اگر روشن دلی خشدار کز راه علی
دشمن به آگاهی برد یاران نا آگاه را
استاد حاج غلامرضا سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا
تمام شمع وجود تو آب شد مادر
دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر
گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد
بهشت آرزوی ما خراب شد مادر
به یاد نالهء مظلومیت دلم سوزد
که چون سلام پدر بیجواب شد مادر
حمایت از پدرم را گناه دانستند
که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر
میان آن همه دشمن که میزدند تو را
دلم به غربت بابا کباب شد مادر
نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت
گرفته نیمهای از آفتاب شد مادر
به محفلی که پدر بر تو مخفیانه گرفت
سرشک دیدهء زینب گلاب شد مادر
به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت
پدر کنار مزار تو آب شد مادر
استاد حاج غلامرضا سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین