چشم حرامی با
حرم رو به رو شد 😭
سلامٌ علی قلب زینب الصّبور💔
_______________________________
شهر اگر سقوط کرد آن را پس میگیریم؛
'مُواظِبباشیدایمانِتانسُقوطنَکُنَد..!
_شهید جهان آرا:)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
دلشورههای رقیه(س)شروع شد😭 ما فقط دلشوره حرم داریم 😭 🤲خدایا خودت حرمها را امن بدار... #کانال_مت
🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
Mohammad Hossein Hadadian - Salam Khanom (320).mp3
9.53M
💔💔💔😭😭😭😭
هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد
حرم رقیه است ...
تنها حرمی که روضه خون نمیخواد
حرم رقیه است ...
#محمدحسین_حدادیان🎙
#استودیویی🔊
🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
⚜️🕊سینه زنی ویژۀ شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفسِ سید رضا نریمانی⚜️
┄┅═══••↭••═══┅┄
خانمی که تا خود خورشید ، قامت داشته
در رشادت با ابالفضلش رقابت داشته
مادرِ بابُ الحوائج بوده و با این حساب
دامن او را گرفته هرکه حاجت داشته
میرسد از والدین اخلاق فرزندان ولی
این زن از اول به فرزندش شباهت داشته
اول از عباسِ او اذن حرم را خواسته
هرکسی در کربلا قصد زیارت داشته
با کلام نافذش در روضهها حاضر شده
در زمین کربلا هر چند غیبت داشته
تحت فرمانش کلام و تحت امرش واژهها
صحبتش با ابروی عباس نسبت داشته
فاطمیه رفته و آمادۀ رفتن شده
بس که بر زهرای مرضیه محبت داشته
بعد زهرا آمده پس بعد زهرا میرود
اینچنین در مکتب مولا ولایت داشته
دانه پاشیده برای کفتران قبر او
در مدینه هرکسی یک جو لیاقت داشته
تا ابد شرمندهی عباس شد چون قبر او
بیشتر از قبر فرزندش مساحت داشته
#زمینه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#زمزمه_حضرت_ام_البنین_س
#سبک: دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد...
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
عالَم ، پریشان از (غمــی آتشیـن است۳)
گریان از این ماتم،( زمان و زمین است۳)
دوباره خیمــه ای بر ماتمی برپاست
بزن برسَر از این داغی (که جانفرساست۲)
نوای سیــنهٔ حــزین بمیرم خدایا
ز ماتم ام البنیـــن بمیرم خدایا (۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
از بعد عاشــورا (لبش نوحه گر بود۳)
از داغ گلهایش، (همش خون جگر بود۳)
فلـک ! با مادر سقّـــا چهـــا کــردی
سر و دستان سقّا را (جــدا کردی ۲)
مرثیه خــوان زینــب و شَـــهِ عالمینـــه
(توی تموم روضــه هاش به یاد حسینه)۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
وقتی بشیر آمد (چه شوری بپا شد ۳)
ام البنین! برخیـــز (زمــان عـزا شد ۳)
خبــــردارِ غـــمِ داغِ پســر آمــد
ببین زینـب بدونِ همسفـــر آمــد
غریب ، مادر(۲)
بیــا و مـــادری نما ، برای حسیـــنش
(که قامتـش خمیده در عزای حسینش۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
می خونه یک مادر ( کجایی اباالفضل۳)
در احتضــارم تــا (بیــــایی اباالفضل ۳)
از بس من برایت نوحه ســر دادم
داغت نمیــره یک لحظـــه از یادم
(اباالفضلم۲)
بیا به جـان مــادرت ، ببیــن بیقــرارم
سری به غربتم بزن که چشم انتظارم(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
عباس ! ، نبــودم (کــربلاتـو ندیدم۳)
اشــک تو و شــرمِ( فُـــراتـو ندیدم ۳)
گفتن که دستاتو به ناغافل قلـــم کردن
قدّ حسیـــن رو در کنار تو خــَـم کردن
ابو فاضل(۲)
فاطمـه جای من رسیـــد به دلداریِ تو
گریه می کـــرد برای اون وفــاداری تو(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
أدرک أَخـــای تو (به اذن گل یاس۳)
آورد حسینــت رو (کنار تو عباس۳)
برادر گفتــی و زهرا دلش خون شد
حسینــت در کنار تو پریشــــون شد
ابوفاضل(۲)
میگفت بلند شو از زمین ، علمدارم عباس!
نذار که تنها بمــونم ، کس و کارم ، عباس!(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دامن کـشان برگرد (که آروم بگیـــرم۳)
تا جون بِدَم راحت( کنـــارت بمیــرم۳)
اگر چه اُمّ البنینم ، بی بَنینم من
عــزادار حسیــنِ بی قرینـــم من
غریبم من(۲)
فدای غربت حسین ، که مادر نداره
تنِ عزیز فاطمــه ، چرا ســر نداره؟(۲)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
یارب عطایم کن (توصبــرجمیـــلی۳)
وقتی ببینم آن (رخ و جسم نیــلی۳)
بگـــویم ای مادرِ قــامت کمان من!
شــده نام حسینت آرام جــان من
حسین جانم(۲)
تمــــام زنــدگــانی ام برای حسینه
عمر من و جوانی ام برای حسینه(۳)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
❃﷽❃
#مدح_روضه
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#سرودهٔ_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅════༅࿇༅════┅─
ام البنــین ، ام الادب ، ام الفضـایل !
ای شهره برحجب وحیا بین قبایل !
نامت بلند و جـایگاهت آسـمان است
ای آسـمان بر مقـدمت گردیده مایل
گلــواژه ای در شـأن نامت نیست زیرا
دریایـــی از فضلی پر از نیکو خصـایل
هــرجا توســل بر تو کردم لطــف دیدم
از سـوی تو حاجت روایی گشت حاصل
از خــانهٔ تــو دســت خـــالی برنگـــردد
هـر کـس که بر درگــاه تو گردیده سائل
چـــون شد مُقـدّر ، مــادر عبـاس باشی
از دامنـت ســر زد مَـــهِ زیبــا شــمایل
ماه از خجالت خم شد و در سجده افتاد
وقتی تو بخشـــیدی به دنیا مـــاه کامل
در کربلا آن کوه غیـــرت ، کف العباس
بر رتبــهٔ کهف الحسیــنی گشـــت نائل
وقتی صـــدای العطش را در حرم دید
مَشــک و عَلَـم را کرد بر شانه ، حمایل
در علقــــمه ، شَــقُّ القمر تکرار شد باز
دور و بــرش پر شــد از ارباب رذایل
یک سو حسینش را بدون یار می دید
یک سو هجـــوم لشکـــری را در مقابل
دست علم گیرش قلم شد تا که باشد
دستان عبــاس تو حـــلّال المـســـائل
دستی به بازویش نبود آن دم ، گذارد
بیــن زمیـــن و روی ماه خویش حائل
زهـــرا به جای تو برایش مـادری کرد
تا بر مقـــام ابــن زهــــرا گشــت نائل
این سفــرهٔ شعـــر و غزل ، نذر تو بانو !
هـر چنـد شعــرم نیست در پای تو قابل
─┅════༅࿇༅════┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۲/۱۰/۵
─┅════༅࿇༅════┅─