یازهرا🌺:
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#میلاد_عرفان_پور
▶️
لبها معطر است سلام علی الحسین
ساعات آخر است سلام علی الحسین
این خاک، رستخیز تمام مصایب است
صحرای محشر است سلام علی الحسین
ظهر دهم رسیده و چشمان خواهری
سوی برادر است، سلام علی الحسین
ظهر دهم رسیده و از سیب سرخ عشق
عالم معطر است سلام علی الحسین
این سوی، نعش اکبر و سوی دگر، رباب
دنبال اصغر است سلام علی الحسین
هم دست ها بریده و هم آب ریخته است
عباس، مضطر است سلام علی الحسین
بر آن گلو که بوسه برآن زد پیامبر
امروز خنجر است، سلام علی الحسین
والعصر، عصر اگر برسد چشم زینبش
حیران یک سر است، سلام علی الحسین
این بوی سوختن ز خیامش رسیده است؟
یا بوی معجر است سلام علی الحسین
یازهرا🌺:
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#محسن_ناصحی
▶️
فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد
لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد
لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر شمر سراسیمه به حنجر برسد
فکر کن بین اجانب به چه وضعی به چه حال؟
زینب از تل به تماشای برادر برسد
هرچه بوده است به غارت برود ، در گودال
بوسه ای از رگ خشکیده به خواهر برسد
ازدحام است و در این معرکه زینب مانده
به برادر برسد یا که به معجر برسد
قد خم دارد از این غم چه کسی می دانست؟
ارث مادر وسط دشت به دختر برسد
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع
#موسی_علیمرادی
▶️
کمی آرام برو کم شود این خون جگری
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری
با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی
بی عصا مانده ای ودست به روی کمری
تک تک اهل حرم دست به دامان تواند
سرپیری چقدر ناز تو باید بخری
مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش
که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری
نا امیدم که تو را باز ببینم اما
روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری
ساربان مینگرد بد به دلم افتاده
می روی کاش که انگشتر خود را نبری
چادر خاکی من را نتکان گریه نکن
که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری
شالبافان شب عاشورا.mp3
9.01M
|⇦•کجایی که شبِ غم آخر اومد..
#روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•کجایی که شبِ غم آخر اومد..
#روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بلند مرتبه شاهی یه صدر زین افتاد...
اربابِ ما خورد زمین دیدن دیگه تکون نمیخوره .. بعضیا گفتن کارش تموم شده .. بعضیا گفتن هنوز زنده ست .. یه نامردی گفت میخواید بدونید زنده ست یا نه؟.. (خدا بهت رحم کنه امشب..) گفت از کجا بفهمیم ؟.. رفت رو بلندی داد زد گفت به خیمه ها حمله کنید .. یه وقت دیدن شمر داره با یه عده میره سمت خیمه ها .. (حواست بود چی گفتم تو وداع دیدن با نیزه رفت تو خیمه گفتن چیکار میکنی گفت یه نفر هنوز تو خیمه ست) یه وقت شبث بن ربعی صدا زد گفت شمر برگرد سه ساعته معطلیم هنوز کار حسینُ تموم نکردیم .. میگن شمر عصبانی شد برگشت .. دید اربابِ ما به رو افتاده تو گودال .. اول با جکمه اربابِ ما رو برگردوند .. دیدن با چکمه نشست رو سینۀ حسین .. والشمر جالس علی صدرک
والشمر جالسٌ قاتل رو سینه تِ
هر کی که میرسه در فکرِ غارتِ
والشمر جالسٌ ای وای برادرم
بالایِ قتلگاه گریونِ مادرم
والشمر جالسٌ خنجر نمیبرید
اربابِ ما دیگه چشماش جایی رو نمیدید ، چشمایِ بی رمقشُ باز کرد فرمود تو کی هستی رو سینۀ من نشستی؟ گفت شمر بن ذي الجوشن (لعنت الله) حضرت فرمود میدونی من کی ام ؟.. تا ارباب ما فرمود میشناسی منو ؟ گفت آره یابن فاطمه ؟.. گفت مگه تو پسر زهرا نیستی؟ تا دید لباش خشکه گفت مگه بابات ساقی کوثر نیست چرا تشنه ای بگو بیاد سیرابت کنه .. اینجا اربابِ ما دیگه حرفی نزد ..
هی میگفت انا المظلوم .. دید شمر بلند نمیشه ، میدونی کجا نشستی نامرد.. صدا زد صدق جدی رسول الله .. شمر تا حرف پیغمبر شد به خودش اومد ، گفت حسین پیغمبر چیُ راست گفت ، گفت بابام به من گفته بود کی منو میکشه .. حضرت فرمود بابام نشونی هایِ صورت تو رو داده بود گفت یعنی چی؟. گفت به من گفته بود صورت تو پیسه داره شمر بهش برخورد ، بلند شد گفت الان یه کار میکنم دیگه صورتمو نبینی .. اربای مارو برگردوند رو خاک .. نشست خنجرُ دوباره بیرون کشید .. ضربۀ اولُ زد .. ضربۀ دومُ زد .. ضربۀ سومُ .. هی میزنه هی مادرش میگه وای ...
والشمر جالسٌ خونین گلو شدی
با چکمۀ سنان تو پشت و رو شدی
یه وقت دیدن زمین کربلا داره میلرزه .. خانم زینب دوید تو خیمۀ امام سجاد گفت چیشده عزیز برادرم؟.. یه نگاه کرد گفت عمه جان کار بابامُ یه سره کردن .. لحظه ای طول نکشید نامرد دستُ بدنش میلرزید سر و آورد داد به خولی .. گفت سه ساعته میگم کارُ تمام کنید.. گفت چه کنم؟.. گفت سرشو بذار رو نیزه .. یه وقت خواهرش دید ای وای ..
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
روز عاشورا.mp3
3.2M
|⇦•نیزه میرفت و برمیگشت ..
#روضه و مقتل اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•نیزه میرفت و برمیگشت ..
#روضه و مقتل اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نیزه میرفت و برمیگشت ..
*کاشکی داد بزنی خیلی این کلمه هارو نشنویم بهتره ..*
نیزه میرفت و برمیگشت ..
چشماش باز و بسته میشد
هرکس تو مقتل می اومد
اونقدر میزد خسته میشد ..
*خداکنه متوجه نشی من چی گفتم .. یه چیزی بگم سر بسته؛ خبر داری کشتنِ ارباب ما سه ساعت طول کشید؟.. چرا؟*
زود راحتش کنید
رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید ..
پیراهنش رو نه
میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید؟!! ..
آی نا مسلمونا
باید اول بکشید بعداً غارتش کنید ..
*آدم زنده رو غارت نمیکنن .. حسین ...*
لب هاش مثلِ چوبه خشکه
تشنه ست دائم از حال میره
خواهر رویِ تل ایستاده
مادر تویِ گودال میره ..
آتیش به ما نزن
اینقدر پنجه رو خاکِ کربلا نزن
رو سینه اومدن
زیر دستُ پاهاشون اینقدر دستُ پا نزن
دق میکنم حسین
دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن
*آه .. یه تیکۀ مقتل رو میگم که بیچارم کرده .. وقتی افتاد از اسب ، وقتی تیرُ از کمر کشید دسته دسته میریختن حسینُ بکشن.. ، منصرف میشدن برمیگشتن .. دسته دسته میومدن تو گودال شمشیر بکشن ، چهرهی حسینُ میدیدن میگفتن ما پسر پیغمبر و نمیکشیم .. مینداختن شمشیر هارو میرفتن *حتى جاءه رجل من كندة ..* یه بی حیا اومد .. *يقال له مالك بن النسر ..* اسم نحسش مالک ابن یسره .. مال همین یکی دو ساعت دیگه س .. یه نگاه به حسین کرد *فشتم الحسين ..* شروع کرد به حسین ناسزا گفتن .. فحش میداد .. ناسزا میگفت .. ابیعبدالله چشماشُ
ُ بست .. آه .. یه سیلی تو صورت آقای ما زد .. *وضربه على رأسه الشريف بالسيف ..* این مال الانِ لال بشه کسی غیر عاشورا این حرفُ بزنه ..
خنجر نمیبره ..
هیچکسی قربونی رو تشنه سر نمیبره
هی ضربه میزنه ..
هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبره
انصافتون کجاست ..
هیچکسی انگشتُ واسه انگشتر نمیبره
*حسین ... میخوای مثل مادرش بگی؟ بُنَّی .. حسین ...*
عریان روی خاک اُفتادی
زهرا چادر روت میندازه
مرهم رو زخمات میذارن
اما با نعلای تازه ..
ای شاه کم سپاه ..
پناه عالمیان زینب مونده بی پناه
از روی نی ببین ..
که دارن حرومیا میرن سمت خیمه گاه
گوشواره میکشن
به کجا فرار کنن دخترهای بی پناه
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدن من ..
وای .. حسین ...
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روز_عاشورا
#ویژه_ایام_محرم
شب عاشورا.mp3
6.09M
|⇦• #روضه و توسل به اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
متن👇
|⇦• #روضه و توسل به اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نمیشه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونۀ منه
*امشب دسته جمعی باید روضه بخونیم .. باورت میشه دههی محرم تموم شد؟ باورت میشه فردا سر اربابِ ما مثل این ساعت تو تنور خولیِ ؟! حالا بمیریم هم کمه ..*
نمیشه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونهی منه
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
باید جوابتُ ، با نفسم بدم
بدون من نرو ، تورو به کی قسم بدم؟!
قرارمون چیشد! که بی قرار هم باشیم
حسین هرچی که پیش اومد باید کنار هم باشیم
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
من رویِ خاکُ تو ، سوار مرکبی
من توی قلبِ تو ، اما تو چشم زینبی
آهسته تر برو ، بذار منم باهات بیام
حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی
*شب حرف زدن نیست فقط شب زمزمه است شب زبان حال و ناله است*
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی
کاشکی پشتِ خیمه شیرخوار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی
یار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی
جز حرم غصه ای انگار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی
کار از کار گذشت ؛
مرکب از تنِ تو هربار گذشت ..
یار نداشتی کفنی غیر همین خار نداشتی
حتی با زخم تنت کار نداشتی
پیرُهن نداشتی دستار نداشتی
یار نداشتی ولی این غصه رواین بار نداشتی
یارِ بین در و دیوار نداشتی
تیر و نیزه بودُ مسمار نداشتی
کار از کار گذشت
قصه بین در و دیوار گذشت
روضه با داغیِ مسمار گذشت ..
*فردا وقتی تیر و تو قلبش زدن ، هر کاری کرد تیرُ از رو به رو در بیاره نشد .. اربابِ ما رو اسب خم شد .. تیر و از کمر در آورد .. از سینه مثل ناودون خون میریخت .. دو دستی خون هارو به محاسنش میمالید .. چی زیر لب میگفت ، میگفت منو امروز نکشتن .. من کشتۀ روز دوشنبه ام .. (کدوم دوشنبه؟) منو اون روزی کشتن ، که مادرم باردار رفت پشت در .. یکی نگفت این دختر رسول خدا هست ..*
سر نداشتی تشنه بودیُ برادر نداشتی
جایِ سالمی تو پیکر نداشتی
من بمیرم که تو مادر نداشتی
سر نداشتی بینِ لشکر بودی لشکر نداشتی
بال و پر زدی ولی پر نداشتی
کاشکی تو خرابه دختر نداشتی
*دیگه از فردا روضه ها تمومه از فردا این روضه ها شروع میشه خودتونُ آماده کنید ..*
کار از کار گذشت
زینب از میون انظار گذشت
از سر کوچه و بازار گذشت
*چی برات روضه بخونم شب عاشورا ..از وداع بگم؟! امشب از اون شباست که به هر چشمی اشک نمیدن شاید شبای دیگه اشک داشته باشی اما شب عاشورا شب سنگینیِ اگه اشکم نداری یه آه بکش .. دستتُ بذار روسرت به یاد اون ساعتی که زینب دستشُ رو سرش گذاشت ..
با خواهر وداع کرد ،با پسر وداع کرد ،با زن ها وداع کرد ، با شهدا وداع کرد با اصحاب وداع کرد حالا میخواد بره میدان؛ یک مرتبه دید ذوالجناح حرکت نمیکنه .. آخرین باری که ذوالجناح حرکت نکرده بود برا هفت هشت روز قبل بود روز دوم وقتی قافله رسید کربلا دید ذوالجناح حرکت نمیکنه ، وقتی سوال کرد اسبُ عوض کرد فهمید اینجا همون کربلا ست .. باید همینجا بمونیم ..
فردا هم ذوالجناح حرکت نکرد .. یک نگاه کرد دید با همه خداحافظی کرده الا دختر .. بیا پایین بابا .. کارت دارم بابا .. بی خداحافظی میخوای بری .. یه عمو بی خداحافظی رفت ما بیچاره شدیم تو دیگه بی خداحافظی نرو بیا پایین .. اومد پایین از اسب نشست رو زمین دخترُ بغل کرد آروم در گوشش گفت بابا یه دست رو سرم میکشی ..! بابا یه بار منو میبوسی ..! آروم دست کشید روی سر سکینه .. انگشتر بابا رو حس کرد این بمونه تو ذهنت کار دارم.
اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد
بزرگی کن ببوس این دخترِ کوچکتر خود را
به دنبال مسافر آب میریزند معذورم
کنون ریزم به پایت آبِ چشمان خود را
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
|⇦• #روضه و توسل به اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بابا از اسب آوردمت پایین یه سوال دارم این دختر چقدر سوال داره الله اکبر یه سوال از بابا پرسید صدای گریهی بابا بلند شد صدا زد بابا من بدرقه زیاد دیدم، خداحافظی زیاد دیدم، معمولا تو بدرقه و وداع پیشانی رو میبوسن ، صورتُ میبوسن ، شونه هارو میبوسن .. بابا من یه صحنه دیدم :
زِ دورادور میدیدم گلویت عمه میبوسد
مگر آماده کردی بهر خنجر حنجرت را
بغلش کرد ، لاتحرقی قلبی بدمعک حسرت .. دخترم اینجوری با قلب بابات بازی نکن بغلش کرد آرومش کرد نوازشش کرد .. این دختر سه تا سوال دیگه هم پرسیده روضهی من همین سه تا سواله ...
یه سوالش این بود بابا چرا عمه زیر گلوتُ بوسید ؟! یه سوالم از بابا پرسیده صدا زد بابا این عمی العباس؟!.. بابا عموم کجاس؟!.. دیگه روضه معلومه جوابش معلومه من میگذرم .. یه سوال دیگه از ذوالجناح پرسید فردا ، سوال از ذوالجناحش کِی بود؟" وقتی اسب بی صاحب اومد جلو درِ خیمه ، اومد سر اسبُ بغل کرد یه سوال کرد، ذوالجناح بابام که میرفت لباش ترک ترک داشت .. بابام که میرفت تشنه بود .. جگرش آتش گرفته بود .. یه سوال دارم کسی بابامُ سیراب کرد یا نه؟!.. ذوالجناح کسی به بابام آب داد یا نه؟!.. (یه سوال دیگه مونده هرکی طاقت داره بشنوه) پس یه سوال از بابا پرسید عموم کجاس؟ یه سوال از ذوالجناح پرسید بابام تشنه بود بابامو سیراب کردن یا نه ؟! یه سوالم از عمه پرسید چی پرسید!
اومد تو گودال قتلگاه نگاه کرد ، دید عمه ش یه بدنِ برهنه و بی سرُ بغل کرده .. هی رگاشُ میبوسه .. هی دست و پاشو میبوسه .. یه سوال کرد عمه این بدن کیه ؟!.. عمش بدون درنگ ، صدا زد دخترم این بدن بابات حسینِ .. خودشو انداخت رو بدن ... حسین ...
دختری که بهانه بگیره ، دختری که بابا از دست بده ، دختری که داغ ببینه ، چجوری آرومش میکنن ؟! مثه این صحنه مدینه تکرار شد .. اونجام یه دختری خودشُ انداخت رو بدن .. اونجا ناله بلند شد از آسمونیا ، علی آسمونیا طاقت ندارن زینبُ بردار حسینُ بردار .. امیرالمومنین اومد نوازش کنان آروم بچه هارو برداشت .. اما فردا .. کسی دختر حسینُ نوازش نداد .. من عربیشُ بگم بسه ، دیگه فارسیشُ نگم :
«إجتمعت عدة من العراب فجروها عن جسد ابیها» .. حسین ...
دستتُ بیار بالا ، شب احیاست ، شبِ عاشوراست یه جوری بگو صدات برسه کربلا بلند بگو یا حسین ....
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
🏴🏴🏴🏴
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
مثل یک شیشه ی عِطری که درش وا شده بود
سر جدا از بدن زاده ی طاها شده بود
گشت آکنده ز عِطرش همه ی دشت بلا
بر لب جن و ملَک بانگ خدایا شده بود
عِطرش آمیخت چو با رایحه ای با گل یاس
قتلگَه خواستگه ناله ی زهرا شده بود
زینب آمد که سرِ سرو به دامان گیرد
لیک سر بهر سر نیزه مهیا شده بود
جای یک بوسه نَبُد بر تن آن سرو بلند
و گلو بوسه گه خنجر اعدا شده بود
تا به رگ های بریده سر خود را بنهاد
عالمی غرق در آن صحنه ی زیبا شده بود
و در آن لحظه که زینب همه زیبایی دید
گشت هنگامه به پا محشر کبری شده بود
آفرینش همه میرفت شود کُن فیکون
عرش لرزید و فلک هم کمرش تا شده بود
شیشه ی عطر تنش خرد و درش گم شده بود
همچو تسبیح که پاشیده ی اعضا شده بود
بر سِنان تا که سَنان زد سر پر خون حسین
در دل زینب غم دیده چه غوغا شده بود
کس ندانست در آن لحظه به زینب چه گذشت
آه از آن شیشه ی عِطری که درش وا شده بود