eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
43.7هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
387 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم ❌️ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
💥سبک: 🎤مداح: 🏴 قتلگاه، اشک و آه از روی بلندی می کنم نگاه آسمون شد سیاه خون میون گودی افتاده به راه "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" العطش شد عیان شد محّرمِ تو ماه رمضان نیمه جان ، بی توان آخ چه بد به جونت افتاده سنان دشمن نابکار برده از دل عقیله‌ات قرار زیر پا سنگ و خاک رو تنت شده شبیه نیزه‌زار "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" دل پُرِ دلهره یکی نیست بگه نکِش نمیبُره با غضب میکِشه چقدَر توی دلش تنفُره کربلا، نینوا پیرمردا میزدندت با عصا تن تو رو زمین سر تو رفته به روی نیزه‌ها "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" هلهله شد زیاد وای صدای سُم مرکبا میاد شعله زد خیمه‌ها هر چی داد زدم نمیرسن به داد کربلاست محشری آخ چه بد دردیه بی‌برادری چون که نیست یاوری میکِشن از سر ماها روسری "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" اف به این روزگار مگه غارت حرم شد افتخار؟! ای هوار ، بی‌قرار عمه میگه به رقیه "الفرار" "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب"
4_5929089072365569908.ogg
زمان: حجم: 152.2K
چه بلایی به سرم آوردن سرتو تو کیسه کردن بردن کوفیا کوفیای قدیمن مثل بابامون حقتو خوردن غریب موندی وسط یه عده نانجیب موندی غریب موندی از یه جرعه آب بی نصیب موندی غریب موندی غریب موندی تنها موندی کمرت شکسته بی سقا موندی تنها موندی رفتم و رو ریگ صحرا جا موندی تنها موندی تنها موندی ای وای ای وای ای وای ، ای وای خواهرات اسیر آه و دردن آخه قاتلات چقد نامردن برای ذبح کردنت تو گودال من دیدم به هم تعارف کردن بی کس موندی بین شمر و خولی و اخنس موندی بی کس موندی رفتم و میون خار و خس موندی بی کس موندی بی کس موندی برهنه موندی بین تیر و نیزه و دشنه موندی برهنه موندی آخرش کشتنت و تشنه موندی برهنه موندی برهنه موندی ای وای ای وای ای وای ، ای وای صورتت رو این خاکای گرمه گیر آوردنت توی این دخمه مادرم رو تو شلوغی دیدم وقتی رو سینه نشست با چکمه بی یار موندی بین گرگا و سگای هار موندی بی یار موندی بردن عمامتو بی دستار موندی بی یار موندی بی یار موندی بی حال موندی همه رفتن تو ته گودال موندی بی حال موندی رو زمین با بدن پامال موندی بی حال موندی بی حال موندی ای وای ای وای ای وای ، ای وای 📓شعر و سبک؛
حاج مهدی رسولی4 -Shor - Hajmahdirasuli - Shab7 990605 - Sarallahzanjan.mp3
زمان: حجم: 17.21M
به کی اعتماد کنم خودت بگو منم و تو و هزار تا آرزو حرف مرگ و زندگیمون وسطه زندگیه من بساط روضته اگه بنا به مردنه کی بهتر از محرم کجا بهتر از روضه ها برای کی بهتر از تو کجا بهتر از کربلا بمیرم بمیرم برا انگشترت بمیرم بمیرم واسه زخم سرت بمیرم برای ناله ی مادرت (بمیرم برات حسین۴) ......................... روضه ی تو اعظم مصائبه شبیه نماز و روزه واجبه اومدم رو زندگیم قمار کنم من اگه فدات نشم چیکار کنم برای عاشق شدن کی بهتر از خود تو کی بهتر از جوونی بزار برا تو بمیرم چجوری خودت میدونی بمیرم بمیرم ترک خورده لب هات بمیرم بمیرم رمق نیشت تو صدات بمیرم شکسته تموم دنده هات (بمیرم برات حسین۴) ......................... بشماری بیشتره از ستاره ها زخمای این تنه زیر دست و پات وسط تموم این مصیبتات به فدای روضه ی مخدرات اگه بنا به غارته چرا کهنه پیراهنت چرا این همه سر و صدا برای چی گهواره و برای چی گوشواره ها بمیرم بمیرم برا حال رباب بمیرم که مردن همه از اضطراب می کشن میکشن میکشن با طناب (بمیرم برات حسین۴) شاعر : سید جواد پرئی 📢 حاج مهدی رسولی 🔶 به کی اعتماد کنم خودت بگو شب هفتم محرم ۱۴۴۱ ۹۹
❤️✨یاحســین(ع)✨❤️ ✋دست بر سینه ادب حڪم ڪند وقت قیــام 🕊رو به ارباب دو عالــم دهے 🌥هرصبح ✋سلام ☀️السلام‌علیڪ‌یااباعبدالله‌الحسین☀️ •
بہ زخم زخم گریہ مےڪنم هرشب براے گریہ مےڪنم هرشب بہ پیڪرے ڪه روےریگ صحراماند بہ‌جسم گریہ مےڪنم هرشب 💔
من ماندم و مرغ سحر و نوحه‌گری‌ها اندوه پرستو، غم بی‌بال‌وپری‌ها من ماندم و هشتاد و چهار آیۀ عصمت در سایۀ آوارگی و دربه‌دری‌ها... من خواهر خورشید به خون خفتۀ عشقم باید که بگیرم خبر از هم‌سفری‌ها در این شب تاریک خدایا! کمکم کن تا راه به جایی ببرد، راهبری‌ها خون شهدا ریخت، در این دشت بلاخیز تا خشک شود ریشۀ بیدادگری‌ها تا صاعقۀ ظلم و ستم را ببرد باد تبدیل به فریاد شد این نوحه‌گری‌ها ای خون شما آبروی چشمۀ توحید ای چشم شما آینۀ حق‌نگری‌ها عباس علمدار! تو همت کن و برخیز تا سهم شقایق نشود خون جگری‌ها ای ماه شب چارده‌، امشب به کجایی؟ جان بر لب من‌ آمده از بی‌خبری‌ها... محمد جواد غفورزاده
هر چند به دل عزا زیاد است حسین دور و برِ ما جفا زیاد است حسین ما چشم به یاریِّ خدا دوخته ایم روی لبمان دعا زیاد است حسین یک لحظه نشد چشم به هم بگذارم در کوفه سر و صدا زیاد است حسین اینجا به سَرِ یتیم فریاد زدند بی عاطفه، بی وفا زیاد است حسین در کوچه به کوچه اش به من سخت گذشت چون چهرهء آشنا زیاد است حسین من صابره ام میان طوفان بلا اما چه کنم بلا زیاد است حسین شد درد سری ، دردِ سرِ طفلانت چون سیلیِ بی هوا زیاد است حسین در مجلسِ صبحِ کاخ، معلومم شد دور لب تو عصا زیاد است حسین مجتبی شکریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 🍀 امام سجاد بعد از دفن پدر به طرف جنازه مطهر عمویش عباس(ع)رفت،دید او چنان وضعیت رقّت باری دارد که فرشتگان آسمان و حوریان بهشت به گریه افتادند و شیون می کنند. خود را روی جنازه عمو انداخت و گلوی مقدسش را بوسید.فرمود: "[علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی هاشم،و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمةاللّه و برکاته]". قبری برای او آماده کرد و او را به تنهایی درون قبر خوابانید،باز به بنی اسد اجازه کمک کردن نداد و فرمود: "همراه من کسی هست که به من کمک می کند". حضرت،تنها برای دفن کردن شهدای بنی اسد به آنها اجازه همکاری داد.ایشان در همان نزدیکی دو جا را مشخص کرد و فرمود در هر کدام گودال بزرگی حفر کنند. در گودال اول شهدای بنی هاشم را دفن کرد و در گودال دوم اصحاب شهید را به خاک سپرد. جنازه حرّ را نیز پیش از این اقوامش آمدند و با خود برده و دفن کردند.گفته می شود جنازه حرّ را مادرش از میدان جنگ خارج می کرد.چون شاهد بی احترامی لشکر عمرسعد به جنازه شهدا بود او را منتقل کرد و در مکانی که اکنون قبر اوست دفن کرد. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۶_۳۸۷ 📚کبریت احمر،ص۳۴۴ وقتی ابن زیاد از نخیله بازگشت و به دارالاماره رفت،به محض اینکه سر مقدس امام حسین(ع) را پیش رویش قرار دادند، از دیوارهای قصر خون جاری شد و آتش از بعضی قسمت های دارالاماره زبانه کشید و به سوی ابن زیاد سرایت کرد. ابن زیاد از سالُنی که در آن بود گریخت و به اتاق های دیگر قصرش پناه برد.در همین هنگام سرِ نورانی و مقدس سیدالشهدا زبان گشود و به روشنی سخن گفت. ابن زیاد و حاضران در قصر صدای حضرت را شنیدند: "به کجا فرار می کنی!اگر آتش تو را در این دنیا در بر نگیرد،در آخرت جایگاهت خواهد بود". تا زمانی که آتش ها شعله ور بود،سرِ مقدس سخن می گفت و پس از خاموش شدن آتش سکوت کرد،هیچ کس تا کنون چنین چیزی ندیده بود.از این رو به وحشت و نگرانی افتادند. ابن زیاد از این پیش آمد به خود نیامد و از خواب سنگین غفلت بیدار نشد.اجازه داد تا همه مردم وارد قصر شوند،آنگاه دستور داد اسرا را وارد مجلس کنند،دختران و خاندان رسول خدا را با وضعی ناراحت کننده وارد قصر کردند. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۸_۳۸۹ 📚تاریخ الخلفا سیوطی،ص۱۳۹ 📚تاریخ ابن عساکر،ج۴،ص۳۳۹ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۸۷ 📚شرح قصیده ابی فراس،ص۱۴۹ سرِ مقدس را در مقابل ابن زیاد گذاشتند،با شاخه ای که در دست داشت چند لحظه ای به دندان های مبارک حضرت زد. زیدبن ارقم به او گفت:چوبت را از روی آن لب ها بردار!به خدا قسم خودم دیدم که رسول اللّه دو لبِ مبارکش را روی همین لب ها گذاشت.زید این را گفت و به گریه افتاد. ابن زیاد به او گفت:اگر پیر نبودی و عقلت نپریده بود،دستور می دادم گردنت را بزنند. زید از مجلس بیرون رفت و زیرِ لب می گفت:بَرده ای مردم را به بردگی گرفته و آنها را مالِ خود می داند،گویی خودش آنها را زاییده است.ای مردم عرب!پس از این بَرده و نوکر خواهید شد.پسر فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود کردید.او بهترین مردان شما را به قتل رساند و اشرارتان را به خدمت گرفت.شما هم تن به این ذلت دادید و اعتراضی نکردید،من از چنین قوم ذلیلی برائت می جویم. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۹_۳۹۰ 📚البدایه والنهایه،ج۸،ص۱۹۰ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۲ ☘ 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃