هدیه به حضرت خدیجه صلوات
شور یا زمینه روضه ای
شعرو سبک رضا نصابی
به نفس
کربلایی احسان صفری
وای
چقدر شدی نحیف و لاغر
میبینمت با حال مضطر
افتادی بی رمق تو بستر
مادر مادر
وای
کنار تو ببین نشستم
بزار تو دستا ت و تو دستم
ببین که از غمت شکستم
مادر مادر
قربونه نگاه زیبا تو
قربونه غم تو چشماتو
بکش رو سرم باز دستاتو
مادر مادر مادر
همه کس و کارمی مادر
تو باغ و بهارمی مادر
تو دارو ندارمی مادر
مادر مادر مادر
ای مهربونم
دردت به جونم
ببین چه گریونم
چشما تو واکن
من و نگا کن
بی تو نمیتونم
وای
بعد تو حال من خرابه
زندگی بعد تو عذابه
دختر تو خیلی بی تابه
مادر مادر
وای
معلومه از حال تو میری
معلومه از زندگی سیری
تو این یکی دوروز میمیری
مادر مادر
میبوسم من دست و پای تو
میبوسم مادر چشمای تو
اللهی بمیرم جای تو
مادر مادر مادر
بی تو میمونم با درد و غم
بی تو میمونم من با ماتم
سایتو نکن از سرم کم
مادر مادر مادر
لحظه ی آخر
باحال مضطر
با دیده های تر
میگی از آتیش،
میگی از هیزم
میگی زمیخ در
رضا نصابی
به نفس کربلایی احسان صفری
بسم الله الرحمن الرحيم
از زبان حضرت رباب(س)
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شاعر: #عادل_حسین_قربان
طاقت ندارم، هجرِ آن روی نکو را
آرامِ جانم، غنچهی خوش رنگ و بو را
پَر زد گلم، تا خمّ می، باشد سلامت
بگذار دشمن، بشکند اصلاً، سبو را
یا رب! چنان کن، عازم میدان اگر شد،
چشمی نبیند، آن سپیدیِ گلو را
آن گریهها، در پاسخِ "هل من معین" بود
تیرِ سهشعبه، داد پایان، گفت و گو را
مُردن، از این بهتر، که از مابینِ خیمه
باید ببینم، آن سرِ بندِ به مو را
گفتم: بِبَر، سیراب کن، شش ماهه ام را
بردی، ولی غرقِ به خون، آوردی او را
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#علی_بیرقدار
▶️
تا اینکه آمد از فراز عرش بویت
من آمدم با کوه عصیانم بسویت
دستم گرفتی تا نشینم روبرویت
تا آنکه دلگرمم کنی با گفتگویت
با دعوت تو آمدم مهمانی تو
مهمان شدم بر سفره ی ربّانی تو
من آمدم بر درگه تو با گناهم
مثل همیشه از کرم دادی پناهم
خود خوب می دانم که پست و روسیاهم
پاکم کن از جرم و خطا و اشتباهم
خسته شدم از زندگی پُرتباهی
اِغفِر ذنوبی یا الهی یا الهی...
دیدم که می بخشی مرا، عصیان نمودم
سیلاب گشتم از گنه، طغیان نمودم
من خویش را محروم از غفران نمودم؛
از بس که خود را دور از باران نمودم
ای آنکه خود گفتی "رحیمی" و "عطوفی"
حتماً تو می بخشی مرا، از بس "رئوفی"
من مستحق نارم و اقرار دارم
اما خدایی هم چو تو "غفّار" دارم
هم چون حسین فاطمه دلدار دارم
با روضه ی کرب و بلا افطار دارم
با روزه می افتم به یاد آل زهرا
یادم میفتد روضه ی خشکی لبها
آه از دمی که یاس با نیلوفری سوخت
وَ از سوز بی آبی، علی اصغری سوخت
عالم ز داد بی صدای حنجری سوخت
از حال رفت و مادر غم پروری سوخت
بر روی دامن جای طفلش بود خالی
خوش بود مادر با همان طفل خیالی
1. من اومدم بین خوبا.mp3
2.02M
#مناجات_با_خدا
#حاج_سعید_حدادیان 🎤
من اومدم بینِ خوبا
آشتی کنم باهات خدا
به کی بگم پشیمونم
از این همه جرم و خطا
ببین که من روم نمیشه
سرم رو بالا بگیرم
میونِ زندونِ گناه
ببین خدایا اسیرم
ولی شنیدم از کرَم
غم ها رو از دل می بری
تو ماهِ خوب مهمونی
گناه کارا رم میخری
به همت جواد افشانی
خواهند اگر ببخشند - بنی فاطمه .mp3
7.86M
#سیدمجیدبنیفاطمه
•خواهند اگر ببخشند ...
#اللهیالعفو
.
(خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی)
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی
اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی
دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی
اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی
اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند
بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی
ای وای اگر برای افشای هر گناهم
گردند روز محشر هر عضو من گواهی
هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم
مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی
یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت
رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی
بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست
در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی
از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا
ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی
تن خسته پا شکسته درها تمام بسته
جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی
عمری گناه کردم دل را سیاه کردم
من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی
آلودگی دل را با اشگ تو به شویم
تا در دلم نماند آثاری از گناهی
با کثرت گناهم مپسند روسیاهم
کاورده ام علی را در عین روسیاهی
مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم
بی حب او نباشد طاعات جز تباهی
شاعر: #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
هدایت شده از روضه دفتری
اسما بریز آب روان
روضه_حضرت_خدیجه (س)
گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
@roze_daftari
♻️🔹♻️♻️♻️🔹♻️♻️♻️🔹
تا اینجای روضه رو عرض کردم که حضرت خدیجه (س) به اسماء فرمود اسماء تو برا زهرای من مادری کن.
اسماء هم همهجا با بیبی حضرت زهرا بود، همه جا براش مادری کرد.
هم شب زفاف، هم پشت درِ خونه؛ این دو جا برای این خانم مادری کرد.
هر مادری بود همین دوجا میومد، چون اولی شب زفافه، مادرا دوست دارن همه شب زفاف باشن، دومیش هم موقع وضع حمله، دوست دارن باشن، نوهشون رو بغل بگیرن...
اما یه جاست مادرا نمیان، میدونی کجاست؟
اونجاییه که میخوان بدن دخترو غسل بدن؛ اما اونجا هم اسماء اومد کمک امیرالمؤمنین، گفت آقا تنهاست...
"اسماء بریز آب روان
بر روی گلبرگ گلم"
امشب از طرف خدا کفن اومد، پیغمبر خودش بدن حضرت خدیجه رو غسل داد و کفن کرد.
اما.. پیغمبر یه بدن سالم رو غسل داد.
قربون اون آقایی برم که یهیهو اسماء دید امیرالمؤمنین سربهدیوار گذاشت، دیگه غسل نمیده...
-چی شد آقاجان؟!
-اسماء دست به دلم نذار، هرچی آب میریزم خودت نگاه کن داره هنوز خونآبه میاد.....
از این ناراحتم فاطمهم هیچی بهم نمیگفت، هی میدیدم شبا از این پهلو به اون پهلو میشه، هی میدیدم میخواست دستشو بیاره بالا موهای زینبو شونه کنه نمیشه، اما حالا دلیلشو فهمیدم...
یازهرا
کانال روضه دفتری👈
@roze_daftari
♻️🔹♻️♻️♻️🔹♻️♻️♻️🔹
*
هدایت شده از روضه دفتری
◾️🎤وفات حضرت خدیجه(س)
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فاطمه جان مِ پلی هنیش که من رفتنیمه
تره خوار خوار بَوِینِم دومِّه که دیگر دنیمه
مِ دتر م چشه سو جان تو جان ت بابا
باباره تنها نِیِلِّی الهی من ت فدا
دارمبه شومبه ولی ت وسّه دلواپسمه
وینِّی هیچکی ره ندارمبه چتی بی کسمه
هیچ کسی م دورِ وَر دنیه ب غیر خدا
خله هم شرمندومه فاطمه ت بابای جا
شِ تمومِ هسّو نیسّه دینِ وسه هدامه
ولی هم شرمنده پیغمبر وهم خدامه
هدامه که دین پیغمبر بواشه پایدار
هدامه تا راضی بواشه م جا پروردگار
نگرون نیمه که دارمه شومه ندارمه کفن
اتا کفنم نمونسّه که دپوشن م تن
فاطمه مره خجالت انه پیغمبرجا
خوامبه تو عوض من نواهش هکنی ونه جا
بَووِی که ش دوش عباره وِ بجای کفن
من ک بمِردِمه ش دسِّ جا دپوشه م تن
اتا نگرونی هم دره م دل فاطمه جان
وینی ک اجل بیمو مره ندنه امان
ت وسِّه دلشوره دارمه نگرونمه دتر
ویمّه که مدینه چ بلائی ایارنه ت سر
تره ویمّه اتا روزمدینه بی پناه بونی
روبرو با مردِم کافر وروسیاه بونی
دنیمه فاطمه جان تا تره یاری هکنم
ت پرستار بواشم ت غمگسار هکنم
محسنی وسه ک پیغمبر دل بیه کباب
ونه وسه داغ خدیجوئه داغ بی حساب
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
*آثار مداحی کربلایی میلادباباجانپور
#مازنی
@roze_daftari
▪️🎤روضه و توسلِ جانسوز _ویژۀ شهادتِ ام المومنین حضرت خدیجه کبری (س)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمرم پابندم خدیجه ...
ای در تمام عرصه ها سنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام ، کوه غرورم
شد پشت گرمی یم همیشه همت تو
ترویج دین آغاز شد با ثروت تو
سرمایه ی اصلیه آیین پیمبر
ماله حلالت بود و شمشیر حیدر ....
تو اولین زن در دیار مسلمینی
منصوب حق بر نام ام المومنینی
تو حامی زحمتکش دین خدایی
تنها پرستار مناجات حرایی ....
▪️پیغمبر میومد تو این کوه های سنگلاخ مکه ... بلند صدا میزد :《قولوا لا اله الله تفلحوا》...
ابوجهل ملعون دستور میداد این بچه ها پیغمبر و با سنگ میزدن .... پیغمبر تو این کوه های سنگلاخ فرار میکرد سنگ به سر و صورتش میخورد گاهی رو خاک می افتاد .... وقتی میومد خونه این خانم پرستاریش می کرد ... *
تو حامی زحمتکش دین خدایی
تنها پرستار مناجات حرایی ....
در مهربانی و وفا غوغا تو هستی
الگوی همسر داری زهرا تو هستی
حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی
در هر نوایی اشهد خود را بخوانی
دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته
گرد غریبی بر سر و رویت نشسته
تو واسطه کردی به سویم دخترت را
تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را
بر آبرویت حق در رحمت گشوده
از آسمان بهتر کفن نازل نموده
▪️*کفن بهشتی برا خدیجه آوردن ... فرمود خدیجه هرچی داشت برا ما خرج کرد ... کفنشم ما میدیم یا رسول الله .... بین کفن این خانم رو پیچیدن و غسل و کفنش ، کفیلش پیغمبر بود ... آی مادر بزرگ بی کفن ... مادر بزرگ ابی عبدالله ... حرف کفن میشه ناخداگاه دلمون میره کربلا .....
هرگز کسی معنایِ عریان را نفهمد ....
جز گیسوی زینب پریشان را نفهمد ....
حسین .....
صدا زد یارسول الله هذا حُسَینٌک ... این روضه رو زینب خونده کنار گودال ... مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ ... یا رسول الله مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@majmaozakerine
وفات حضرت خدیجه (س)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
السلام ای مادر ما مومنین
السلام ای همسر و غمخوار ختم المرسلین
بانیه اسلامی و مادر بی بی فاطمه
تا ابد هستی شما قدرت مدار کاملة
تو به احمد همسری و یاوری
مادر این دین ما علامه ی معظمی
تو عزیز جان ختم المرسلینی
تو فقط بانوی ام المومنینی
یا خدیجه مظهر پاکی و عفت بوده ای
با همه دارایئت یاور احمد بوده ای
تو که هجرت کردی و رفتی بهشت
نام تو در بین صالحان نوشت
دشمنان با هیزم و آتش همه
حمله کردند سوی بیت فاطمه
آتش و دود و غلاف و تازیان
وای من زهرا میان ناکسان
ز تو آمد خلعت و کفن ز آسمان الله
نوه ات عریان بدن بود و میان قتلگه
تو ندیدی ضرب سیلی در میان کوچه ها
تو ندیدی غارت و هلهله در میان شعله ها
ای خدیجه روضه را تا آخر خطش بخوان
منتقم می آید و او میشود صاحب زمان
یا خدیجه یا خدیجه....
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
◾️🔺روضه و توسل ویژۀ وفات اُم المؤمنین حضرت خدیجه کبری( س)
@majmaozakerine
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷===========
*شامِ رحلتِ این خانم بزرگوارِ ..*
از غصههای تو نفسِ آسمان گرفت
در ماتم تو حال دل عاشقان گرفت
ای باغ و بوستان پیمبر نگاه کن
رو به خزان شدی و دلِ باغبان گرفت
بانو بمان که پشت و پناه نبوتی
تو سوختی که شمع رسالت توان گرفت
تا پایِ مرگ رفت پیمبر هزار بار
هر بار هم به لطفِ نگاه تو جان گرفت
تنها تویی که عشقِ پیمبر شدی و بس
دلدادۀ تو بود و دل از دیگران گرفت
آنقدر گریه کردهای از ترس قبر که
جسم تو را عبایِ نبی درمیان گرفت
گفتم عبا چرا غزلم روضه خوان شده
زهرا رسید و با غزلِ من زبان گرفت
ای تشته لب حسین .. ای بی کفن حسین ..
ایوای بیعبایی و .. بی پیرهن حسین ..
شکر خدا که قسمت تو یک عبا شده
مادر ؛ حسینِ من کفنش بوریا شده
زهراست روضه خوانُ خدیجه ست گریهکن
آرام چشم تَر شده را بست گریه کن
میسوخت در حرارت دستانِ فاطمه
گفت ای رسول ! جان تو و جان فاطمه
زن هایِ این قبیله همه بدتر از هماند
دلسوزهایِ فاطمه در بِینشان کماند
میترسم از کنایه و زخمِ زبانشان
مردانشان که پست ترند از زنانشان
میترسم ابر تیره بیفتد به رویِ ماه
زهرای من تحمل سیلی ندارد ، آه
برگ گل است، مثل نسیم است دخترم
نگذار حس کند که یتیم است دخترم
در عمرِ خویش هرچه بلا بود دیدهام
جانانه جورِ فاطمه را هم کشیدهام
نگذار حال و روز گلم مثلِ من شود
دیگر مباد قسمتِ او سوختن شود
چون چاره نیست میروم و میگذارمش
بعد خدا و تو ، به علی میسپارمش
*نمی خواستم تا اینجا برم اما بزارید بگم : *
قلبم ز چشمانِ ترش آتش گرفته
بر حال و روز مضطرش آتش گرفته
می آید آن روزی که یاسم در گلستان
گلبرگ هایِ پرپرش آتش گرفته
قرآن ناطق بینِ کوچه دست بسته
در صحنِ خانه کوثرش آتش گرفته
زینب به چشمان خودش میبیند آنجا
دار و ندارش ، مادرش آتش گرفته ...
*تا اینجایِ روضه رو عرض کردم که بی بی به اسماء فرمود : اسماء تو برا زهرایِ من مادری کن.
اسماء هم همه جا با بیبی حضرت زهرا بود ، همه جا براش مادری کرد .. هم شب زفاف ، هم پشت درِ خونه .. این دو جا برای این خانم مادری کرد ... هر مادری بود همین دوجا میومد ، چون اولی شب زفافه ، مادرا دوست دارن همه شبِ زفاف باشن ، دومیش هم موقع وضعِ حمله ... دوست دارن باشن .. نوه شون رو بغل بگیرن ... اما یه جاست مادرا نمیان ، میدونی کجاست؟ اونجاییِ که میخوان بدن دخترُ غسل بدن .. اما اونجا هم اسماء اومد کمک امیرالمؤمنین ... گفت آقا تنهاست ...
اسماء بریز آبِ روان
بر رویِ گلبرگ گلم ...
حیفم میاد نگم با این ناله ت ، امشب پیغمبر خودش بدن حضرت خدیجه رو غسل داد و کفن کرد ، از طرف خدا کفن اومد. اما .. پیغمبر یه بدنِ سالم رو غسل داد...
قربون اون آقایی برم که یه یهو اسماء دید سر به دیوار گذاشت ، دیگه غسل نمیده ... چی شد آقاجان؟! اسماء دست به دلم نذار .. هرچی آب میریزم .. خودت نگاه کن داره هنوز خون آبه میاد ... از این ناراحتم فاطمه م هیچی بهم نمی گفت .. هی میدیدم شبا این پهلو به اون پهلو میشه .. هی میدیدم میخواد دستشُ بیاره بالا موهایِ زینبُ شونه کنه نمیشه .. اما حالا فهمیدم ...
دستِ گداییتو بیار بالا ، به حضرتِ زهرا الهی العفو ....*
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷===========
@majmaozakerine