#انتخابات
#مقام_معظم_رهبری
ما از برای عزتِ ایران میآییم
گفتی: بهپاخیزید... آقاجان میآییم
خونِ شهیدان، مثلِ خورشیدیست تابان
روشن بمان خورشیدِ جاویدان! میآییم
هرچند لبریزیم از رنج و غم و درد
در جستوجوی نسخهی درمان میآییم
سربازِ عشقیم و اگر پیرِ طریقت_
با گوشهی چشمی، دهد فرمان، میآییم
تا رهنما از نسلِ نور و روشناییست
راهِ تو را، ای عشق! تا پایان میآییم
ماییم و اینک، "امتحانِ دینمداری"
گفتی: بهپاخیزید...، آقاجان میآییم
شاعر: #عادل_حسین_قربان
🍃🌹روضه و مناجات جانسوز_امام زمان عجل الله ، حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _استاد حاج منصور ارضی
دارم هوایت را هوایم را نداری
چه نوکری هستی غم آقا نداری؟
بیهوده نام منتظر بر خود مگذار
تو غصه ای جز غصه ی دنیا نداری
کافیست لفاظی ، مرا هم خسته کردی
خوب ادّعا داری عمل امّا نداری
شرط زیارت کردنم ترک گناه است
من را نمی بینی اگر تقوا نداری
اصلاً شده باور کنی بی من یتیمی؟
اصلاً شده باور کنی بابا نداری؟
دیگر نگو از جایگاهت بین هیئت
وقتی میان خیمه من جا نداری
)صبح و مساء گریه به جد بی کسم کن
بی گریه بر او جا به قلب ما نداری)2
حتی ته گودال هم یاد شما بود
ای وای اگر از ماتمش آوا نداری
کم کم غروب شد همه رفتن خانه ها
پشت سرم چه زود در آمد بهانه ها
کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدن
در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدن ...
در بین یک سپاه از بن مردهای پست
یک پیرزن به بی کسی ام رحم کرده است
من سنگ می خورم به گناه محبتم
این صورت شکسته به قربان صورتت ...
اخه افتاده ام زمین به یاد تن توام
من قصه دار زیر لگد بودن توام ...
*واقعا ادب داشته حضرت مسلم؛اصلا تو حرمش میری ، دو تا حرم هست وقتی میری اصلا نوحه خوان و روضه خوان نمیخوای؛ یکی حرم مسلمه یکی حرم دو طفلانشه ...اصلا وارد میشی حالت عوض میشه .... عرض میکنه، زبان حال:*
هرچند دست بسته شدم خواهرم که نیست
هنگام دست وپا زدنم مادرم که نیست ...
*میگه:*
من ذبح میشوم ....
*راوی می گه دیدم بالای دارالاماره سرشو جدا کردن،اول سر افتاد بعد پیکر افتاد ....*
من ذبح میشوم اما زنم اسیر نیست
در کوفه دخترم ز غم و قصه پیر .....
تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت
یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت
حسین ........ مهجة قلب زینب ....
هر چند سخت بود خزانم حسین جان
روی عبا نرفت جوانم حسین جان
صد شکر مفتخر به وصال تو میشوم
من پیش مرگ اهل و عیال تو میشوم ....
حسین .....
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5884364053198931130.mp3
2.04M
⚫️⚫️متن روضه ویژه جمعه ها شب زیارتی اباعبدالله علیه السلام
حاج منصورارضی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
جدایےاز تو برایم خیاݪ خام حُسیݩ
بہ احترام تو داریم احترام حُسیݩ
طݪوع ڪردےو چشماݩ صبح روشݩ شد
سݪام جلوه ے نور خدا سݪام حُسیݩ
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🌱
وا کن از کار من گره ...❤️
#پیشنهاد_دانلود
#کربلایی_سید_رضا_نریمانی
636760624019980279.mp3
1.75M
⏯ #دعای_روز_پنجشنبه
🎙 #حاج_مهدی_سماواتی
«ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ لِوَلِيِّكَ ٱلْفَرَجَ وَٱلْعَافِيَةَ وَٱلنَّصْرَ»
4_5823363324183577619.mp3
13.18M
کربــلا کربلــــا..........
#حاج_حمید_علیمی🎧🎧🎧
#دمام_سنج
التماس دعا🙏
😭😭😭
آماده شو حسین، ساعات آخره (2)
ببین که موقعِ، جهاد اکبره (2)
جهاد اکبرت، این دل بریدنه
دار و ندار تو، قربونی کردنه
سیدبن طاووس نوشته:
«فَلَمّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوی اَهْلِ بَیْتِهِ» وقتی همه اصحابش شهید شدند، جز اهلبیت اش، هیچ کس دیگه نمونده بود
«خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السّلام» علی اکبر بیرون آمد
«وَكانَ مَنْ اصْبَحِ النّاسِ وَجْهاً وَاَحْسَنِهِمْ خُلْقا» ازلحاظ صورت و سیرت بهترین مردمه
«فَاسْتَاذَنَ اَباهُ فِی الْقِتالِ فَاذِنَ لَه» تا اجازه میدان خواست، آقا اجازه داد؛ معطل نکرد؛ به مصداق آیه کریمه «انفقوا مما تحبون» اما امام حسین یه کاری کرد
«ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیسٍ مِنْهُ» یه نگاه از روی ناامیدی به قد و بالای علی کرد
«وَارْخی علیه السّلام عَیْنَیْهُ» چشماشو زیر انداخت
«وَبَكی» شروع کرد های های گریه کردن، یه وقت سر به آسمان بلند کرد:
«اَللّهُمَّ اشْهَدْ، فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلامٌ اشْبَهُ النّاسِ خَلْقا وَخُلُقا وَمَنْطِقا بِرَسُولِكَ صلّی اللّه علیه و آله» خدایا شاهد باش دارم شبیه ترین مردم به پیغمبر رو به میدون میفرستم؛ این جمله آقا خیلی جانسوزه اگر من و تو بفهمیم
بعد فرمود «وَكُنّا إِذَا اشْتَقْنا إِلی نَبِیِّكَ نَظَرْنا إِلَیْهِ» هر وقت دلمون برای پیغمبر تنگ می شد علی اکبرو نگاه می کردیم؛
بعد شروع کرد نفرین کردن: «یابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللّهُ رَحِمَكَ كَما قَطَعْتَ رَحِمی»
اینجا زن ها و بی بی ها اومدن مثل حلقه دور علی ایستادند. نمیدونم این دختر بچه ها چطور دستای علی رو گرفته بودن؟ چطور ناله می زدن؟ مقرم نوشته صدا می زدند «علی ارحم غربتنا» علی به بیچارگی ما رحم کن. داداش علی گوش منو ببین هنوز خونی نشده، داداش علی صورت از برگ گل نازک تر منو ببین، حسین…
جهاد اکبرت، این دل بریدنه
دار و ندار تو، قربونی کردنه
علی اکبر چی میگه؟!
«یا ابَ افعل ما تؤمر» بابا، تشنگی هامو نبین
«سَتَجدُنی، مِنَ الصّابِرین»
بابا با چه خون دلی، دل می کنم از تو ولی
سخته نبینم روی ماهت رو علی
شما هم بخونید؛ نوحه خون امام حسین بشید؛ شاید همین رو بخونی براش ازتون قبول کنه.
آه از وداع تو علی (2)
سخته نبینم روی ماهت رو علی (2)
خب علی اکبر رفت میدان رجز خواند
«انا علی بن الحسین بن علی» رجز خوند و شروع کرد به جنگیدن و کر و فر
سنگینی زره، بی تابی عطش
گرفته بود دیگه، طاقتشو ازش
آخه برگشت «یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی» بابا تشنگی منو کشت
«وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ» سنگینی زره منو کشت، بابا یه جرعه آب پیدا می شه یا نه؟!
«فَبَكَى الْحُسَیْنُ علیه السلام» آقا شروع کرد به گریه کردن
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
«وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا» قربونت برم علی جونم یه کم دیگه بجنگ
«فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداًِ» پیغمبر سیرابت می کنه
معلومه ازش دل بریده. علی برگشت میدان
«وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَال» اینجا یه اتفاقاتی افتاد. غوغایی شد به پا. نمیگم چی شد، اما یه وقت علی اکبر دست ها رو به گردن اسب حلقه کرد.
غوغایی شد به پا، اسب اشتباهی رفت
پیش چشم بابا، دنیا سیاهی رفت
وای خدا
میون خیل دشمنا، این پاره قلب منه
یکی با شمشیر می زنه…
آخ، آخ، اسب اشتباه رفت
«فقطعوه بالاسیاف اربا اربا» شروع کردند علی رو ریز ریز کردن
هر کی با هر چی تونست علی رو زد… ای وای…
پدر کنار تن او شبیه ابر گریست
کشید آه و نگاهی به اربا اربا کرد
علی… علی…
سوی میدان چنان علی رفتی
لیک برگشت ات شبیه زهرا شد
با پهلوت چکار کردند؟!
لیک برگشت ات شبیه زهرا شد
این یه جمله رو جا داره تو روضه علی بگیم
علی افتاده بر خاک زمین است
هزاران ابن ملجم در کمین است
عدو با قصد تکرار مدینه
شکسته از علی بازو و…
دوباره یاد مدینه زنده شد… حسین…
همین که فرق تو دیدم به یاد حیدر افتادم
نظر بر پهلویت کردم به یاد مادر افتادم
راوی می گه «ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ» یه ناله ای زد…
«فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ» آقام اومد بالا سر…
«وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ» صورت به صورت علی گذاشت.
زینب آمد، بماند، یه ساعتی هم زینب آمد قتلگاه، نشد صورت به صورت برادر بذاره… آه… لب ها رو به اون رگ های گرم گذاشت… حسین… آقا…
تو ستاره سحر منی
تو که پاره جگر منی
یه نیگا با تعجب کرد… علی…
تو همان علی پسر منی؟!
چی به سرت آوردن بابا؟!
این یه بیتو پدر شهدا فیض ببرند، آخه بابا یه حالتی داره وقتی میره بالا سر جوونش. خدا نیاره بابا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
mmotiei-13 (1).mp3
2.25M
روضه حضرت علی اکبر
میثم مطیعی۹۹
@majmaozakerine