eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94 ❇️ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت ( علیه السلام) همراه باآموزش مداحی👌 اولین وفعال ترین گروه درایتا😍 🔹هرگونه درخواستی :مطالب مذهبی.حدیث اشعار.روضه.نوحه......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. دل از پی آن خواهم تا خون شود از عشقت گر کار بدین ناید دیگر به چه کار آید... السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَــیْن وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ‌الْحُسَیْن وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَــیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ‌الْحُسَیْن صبحتان معطر به نام امام‌حسین (؏) •🥀•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راس تورا به روی نی، هرچه نظاره می کنم سیر نمی شود دلـم، نگـه دوباره می کنم ز اشک و آه سینه ام، میان آب و آتشم چو با توام، از این میان کجا کناره می کنم گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره می کنم به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد گریه به گوشواره نی، به گوش پاره می کنم هم سرتو بر سر نی، هم سراکبرت زپی گاه نگاه سوی مه، گه به ستاره می کنم رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد خنده ز آه خویشتن به سنگ خاره می کند : با دل چه کرده این غم تو شاه سر جدا دیدم کری به روضه ی تو گریه می کند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
❣﷽❣ ▪️ ▪️ ▪️ ▪️ 👌👌 توو روایت داریم بی هوا می‌زدنت با عصا می‌زدنت تو رو هر گوشهٔ خاک کربلا می‌زدنت توو روایت داریم لحظه‌های آخر شمر اومد با خنجر پیش چشم مادرت پیکر تو شد بی سر سنگ انداختن بعضیا به پیرهنت چنگ انداختن نیزه‌هاشونو هماهنگ انداختن سنگ انداختن ▪️ نوحوا علی الحسین ▪️نوحوا علی الغریب ▪️نوحوا علی الشهید ▪️شیب الخضیب توو روایت داریم پاره شد پیرُهنت پیرمردا زدنت زبونم لال اسبا رد شدن از رو بدنت توو روایت داریم روزمین پیکرتو روی نیزه سرتو رفته ازحال کنار بدنت خواهرِ تو غوغا کردن نیزه‌هاشونو توو جسمت جا کردن برا بردن سرت دعوا کردن غوغا کردن ▪️ نوحوا علی الحسین ▪️نوحوا علی الغریب ▪️نوحوا علی الشهید ▪️شیب الخضیب توو روایت داریم قصد قربت کردن تو رو غارت کردن جلوی چشم همه بهت‌ جسارت کردن توو روایت داریم که عبا رو بردن معجرا رو بردن هرچی که بودو نبود توو خیمه‌ها رو بردن غارت کردن بعدعباس چقدر جرئت کردن اینابه مال حروم عادت کردن غارت کردن ▪️ نوحوا علی الحسین ▪️نوحوا علی الغریب ▪️نوحوا علی الشهید ▪️شیب الخضیب 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
‍ هدیه به امام سجاد صلوات زمینه یا شور روضه ای امام سجاد شعرو سبک رضا نصابی به نفس کربلایی محسن پلداغی ای وای عمری زداغ کربلا می سوخت یادش نمی ره همه جا می سوخت اون غروب تلخ و غم انگیز و پیش نگاش که خیمه ها می سوخت ای وای روز و شب از شام بلا می سوخت برای داغ شهدا می سوخت راه گلوشو بقض گرفته بود وقته مناجات و دعا می سوخت ناله ی دختران و دیده گریه ی کودکان و دیده ضجه ی مادران و دیده ای وای برای داغ شهدا می سوخت همیشه از این ماجرا می سوخت بر اثر ضربه های شلاق تنه تمومه اسرا می سوخت ای وای بچه ای شیر خواره می دید می سوخت هر جایی گهواره می دید می سوخت به یاد خواهرش می ریخت اشک وـ روسری پاره می دید می سوخت سنگ زدن از رو بام و دیده خنده های عوام و دیده بازارو ازدحام و دیده ای وای کربو بلا در نظرش افتاد دید از رو مرکب پدرش افتاد لحظه ی اخر قبل جون دادن یاد نگاهه اخرش افتاد ای وای خنده های شمر نرفت از یادش ماجرای شمر نرفت از یادش لب و دهانه قاریه قران جای پای شمر نرفت از یادش رگای حنجری رو دیده روی نیزه سری رو دیده تو حصیر پیکری رو دیده رضا نصابی
12-Vafate Hazrate ZAYNAB 91 - Karimi 1 [Rasekhoon.Net].mp3
15.74M
منم زینب که معنای وفایم منم که فانی راه بقایم منم یک زن ولی در اوج غیرت امیر فاتح کرب و بلایم به زهرایی شبیه مادرم من به مولایی بسان حیدرم من حسینم رفت اما دین به جا ماند به تنهایی امیر لشکرم من کلید گنج اسرار حسینم چو عباسم علمدار حسینم حسینم گر به مقتل آرمیده من امشب چشمِ بیدار حسینم اگر چه زیر بار غم خمیدم و گر جام بلا را سر کشیدم اگر چه جسم بی سر دیدم اما به غیر از عشق و زیبایی ندیدم همین امروز دیدم دلبرم رفت یگانه سایه روی سرم رفت فرات و اشک خیمه موج میزد لب تشنه حسینم از حرم رفت به مقتل دیده های دخترش بود که تیغ دشنه روی حنجرش بود تمام لحظه های سر بریدن سرش بر روی پای مادرش بود زبانِ گفتنم آتش گرفته ز کعب نی تنم آتش گرفته حرم میسوخت طفلی داد میزد که بابا دامنم آتش گرفته غم تو آتشی بر جان ما زد یکی آتش به جان خیمه ها زد یکی انگشت و هم انگشترت برد یکی رأس تو را بر نیزه ها زد تو رفتی و میان خیمه ماندیم تیمم کرده و چادر تکاندیم نشسته خسته با دستان بسته همه با هم نماز صبر خواندیم غم تو آتشی بر جان ما زد یکی آتش به جان خیمه ها زد یکی انگشت و هم انگشترت برد یکی رأس تو را بر نیزه ها زد س کریمی @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا