eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ای داغدار اصلی این ▪️روضه ها بیا ▪️صاحب عزای ماتم ▪️کرب و بلا بیا ▪️تنها امید خلق جهان ▪️یابن فاطمه ▪️ای منتهای آرزوی اولیاء بیا ▪️فرارسیدن ایام ماه صفر برشیعیان تسلیت باد 🏴
آن دم بریدم من از حسین دل كآمد به مقتل شمر سیه دل او می دوید و من میدویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می نشست و من می نشستم او روی سینه من در مقابل او می كشید و من می كشیدم او از كمر تیر من ناله از دل او می برید و من می بریدم او از حسین سر من از حسین دل * * * تقصیر من است زیر و رویت كردند ای كاش گلوت را نمی بوسیدم * * * انقده بی تو گریه كردم پاشو ببین چهره ی زردم من دوباره به تو رسیدم كاشكی مدینه بر نگردم سرت رو روی نیزه دیدم از جگرم آه كشیدم دنبال بچه های زخمیت پای برهنه هی دویدم
﷽ 🌷السلام علیک یا سیدتنا رُقَیـّـِه بنت الحسین (س) 📚منـبـع: نفس ألمهموم، ۴۵۶؛ الدمعه الساکبه، ج ۵، ص ۱۴۱ 🔴دردانه اباعبدالله «علیه‌السلام» یه جوری گریه كرد نانجیب از خواب نحسش بیدار شد، گفت: صدای كی میاد از توی خرابه؟ گفتند: یتیم حسین بهانه‌ی بابا گرفته، 🔴نانجیب نگفت سر باباشو براش ببرید، نگفت: سر باباشو تقدیمش كنید، می‌دونی چی گفت؟ إرفَعُوا رَأس أبیهَا وَ أطرَحُوا إلَیهَا، سر باباش رو ببرید بندازید جلوش، یهو دید یه سر بریده جلوش گذاشتن، خیره خیره نگاه كرد. . 🔹یـه حـسـی داره مـیـگـه 🔹جونم به‌روی لبهام اومد 🔹عـطـر بابام، بوی سـیـبِ 🔹عمه كمك كن بابام اومد . ⚫دیدی دخترها باباشون بعد چند روز میاد،اینجوری میشن؟ . 🔸گم كردم عمه دست و پامو 🔸رمـق نـمـونـده تـوی دستام . ⚫عمه بابام به اندازه‌ی كافی زمین خورده، از سر و روش پیداست، خیلی خاكیِ.... . 🔹عـمـه مـراقـب باش نیوفته 🔹بـابـام رو بگـذار روی پاهام . ⚫خرابه تاریك بود، سیلی چشم آدم رو تار میكنه، تشنگی چشم آدم رو تار میكنه، سر رو گذاشت روی پاهاش هی دست كشید . 🔸چشمام نمی بینه كه با دست 🔸دارم پی چـشـمـات می‌گـردم 🔸تـو حـسـرت یك بوسـه بودم 🔸دارم پـی لـب‌هـات مـی‌گـردم . ⚫دست گذاشت دید همه جای صورت بابا زخمیِ، كاشكی یکجا رو سالم میذاشتند، یه دفعه دست گذاشت دید لب‌ها پاره پاره است، یـا حـسـیـن.... . ⚫تا دست گذاشت رو لب‌ها، فَانْكَبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكی؛ هی لب‌ها رو می‌بوسید هی گریه میكرد، صورتش رو گذاشت رو صورت بابا، سرش رو آورد بالا، وَ تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها؛ اینقدر ملعون تو سر و صورتش زد، حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم؛ لب‌هاش پر از خون شد. یـا حـسـیـن.... . ⚫یک دفعه صدای این دختر بچه قطع شد، زین العابدین علیه السلام بلند شد ببینه چی شده، دید سر باباش یه طرف، رقیه خاتون یه طرف، هی زینب کبری تكونش میده، عمه، پاشو، عمه رو بی چاره نكن.... . 🌷السلام علیک یا سیدتنا رُقَیـّـِه بنت الحسین (س) 📚منـبـع: نفس ألمهموم، ۴۵۶؛ الدمعه الساکبه، ج ۵، ص ۱۴۱ 🌾 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 🍀 امام سجاد به یزید فرمود: "به من اجازه می دهی بالای این چوب ها(منبر)بروم تا سخنی بگویم که مورد رضایت خدا باشد و برای این مردم اجر و پاداشی داشته باشد؟". یزید نپذیرفت،مردم اصرار کردند تا حضرت سخن بگویند،اما باز قبول نکرد،پسر یزید_معاویه_از پدرش خواست که به او اجازه بدهد و گفت:به او اجازه بده،مگر چه چیزی دارد که بگوید؟،یزید گفت:این ها وارثان علم و فصاحت هستند. بعد از چند لحظه یزید منصرف شد و اجازه صحبت کردن داد.حضرت سخنرانی کردند و چون سخن امام به این جا رسید:"((من فرزند کسی هستم که در خون خویش غلتید،من فرزند ذبیح کربلا هستم،من فرزند کسی هستم که طایفه جن بر او گریه کردند و پرندگان آسمان برایش نوحه سر دادند))". صدای گریه و شیون مردم برخاست،یزید احساس خطر کرد و به مؤذن دستور داد تا اذان سر دهد.مؤذن گفت:اللّه اکبر. امام فرمود:"((اللّه اکبر و أجل و أعلی و اکرم ممّا أخاف و أحذر))". مؤذن گفت:أشهد أن لا إله إلّا اللّه. حضرت فرمود:"((نعم أشهد مع کل شاهد أن لا إله غیره و لا رب سواه))". وقتی مؤذن گفت:أشهد أنّ محمداً رسول اللّه. امام سجاد به مؤذن فرمود: "تو را به خدای محمد قسم می دهم که ساکت شو و دیگر چیزی نگو!". آن گاه رو کرد به یزید و فرمود: "این پیامبر عزیز و بزرگوار جدّ توست یا جدّ من؟!اگر بگویی جدّ تو بوده است که همه می دانند دروغ می گویی و اگر بگویی جدّ من است پس چرا پدرم را از روی کینه و دشمنی کشتی،اموالش را به غارت بردی و خانواده و ناموسش را به اسارت گرفتی؟!وای بر تو از آن لحظه ای که در روز قیامت جدّم،حقّ خویش را از تو بخواهد". یزید که اوضاع را چنین دید با فریاد به مؤذن گفت:اقامه بگو تا نماز بخوانیم.مردم به همهمه و گفت و گو پرداختند،بعضی از آنها مشغول نماز شدند و عده ای نیز آن جا را ترک کردند. 📚مقتل مقرم،ص۴۱۳_۴۱۴_۴۱۵_۴۱۶ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۶۹ 📚نفس المهموم،ص۲۴۳ یزید خواست تا سرِ بُریده حضرت را نزد او بیاورند.سرِ مطهر را در تشتی از طلا گذاشتند و مقابل یزید قرار دادند. سپس سکینه و فاطمه وارد شدند،آن دو دائم نگاه می کردند تا سرِ مطهر را ببینند. اما یزید آن را می پوشاند تا فاطمه و سکینه نتوانند ببینند،وقتی چشم آن دو به سرِ مطهر افتاد به گریه افتادند و ضجه زدند. یزید دستور داد تا مردم وارد شوند،او شاخه ای از نِی در دست داشت و با آن به لب و دهان مبارک سیدالشهدا می زد و می گفت:((یوم بیوم بدر_امروز تلافی جنگ بدر است)). ابو برزه اسلمی،به یزید گفت:خودم دیدم که روزی پیامبر این لب ها و لب های برادرش حسن را می بوسید و می فرمود: "شما سرور جوانان بهشت هستید،خدا قاتل شما را بکشد و لعن نماید و به جهنم ببرد". یزید از این سخن خشمگین شد و دستور داد او را به زور از آن مکان بیرون بردند. 📚مقتل مقرم،ص۴۱۶ 📚مرآةالجنان،ج۱،ص۱۳۵ 📚کامل ابن اثیر،ج۴،ص۳۵ 📚مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۲۶ 📚لهوف،ص۱۰۲ فرستاده قیصر روم که در مجلس حاضر بود خطاب به یزید گفت:به یکی از منطقه های ما سُمِّ الاغِ حضرت عیسی نگهداری می شود و مردم مسیحی هر سال،از سراسر کشور،خود را به آن می رسانند و نذرهای خویش را به احترام آن تقدیم می نمایند.ما همان قدر به آن احترام می گذاریم که شما به کتاب های دینی و مقدس خود!من با دیدن بی احترامی شما به سرِ فرزند پیامبرتان،فهمیدم که باطل هستید و دشمن حقّ می باشید. یزید دستور داد او را به قتل برسانند.فرستاده قیصر برخاست،سرِ مطهر را بوسید،شهادتین را بر زبان راند.وقتی او را کشتند،همه شنیدند که سرِ مطهر امام حسین(ع)با صدای کاملاً آشکار فرمود:"لا حول و لا قوّة إلّا باللّه". سر را از مجلس بیرون بردند و به مدت سه روز بر دروازه قصر آویختند.وقتی هند بنت عمروبن سهیل_همسر یزید_دید سرِ مطهر بر دروازه آویزان است و نور از آن پرتوافکنی می کند و خون تازه از آن می چکد و از آن عطری مطبوع به فضا پراکنده می شود، سراسیمه و بدون حجاب وارد مجلس یزید شد و گفت:سرِ فرزند دختر رسول خدا بر دروازه خانه ماست.یزید به طرف او رفت و او را پوشاند و گفت:گریه کن!او بزرگ خاندان بنی هاشم بود و ابن زیاد در کشتن او تعجیل کرد!. پس از آن یزید دستور داد تا همه سرها را بر دروازه های مختلف شهر و مسجد جامع اموی بیاویزند. مَروان که از کشته شدن امام حسین خرسند بود گفت:((ضربت دوسر فیهم ضربة_أثبتت اوتاد ملک فاستقر)). و در حالی که شعر زیر را می خواند با نِی بر صورت مبارک سیدالشهدا می زد:((یا حبّذا بردک فی الیدین_و لونک الأحمر فی الخدین_کأنّه بات بعسجدین_شفیت منک النفس یا حسین)). 📚مقتل مقرم،ص۴۱۷_۴۱۸ 📚الصواعق المحرمة،ص۱۱۹ 📚مقتل عوالم،ص۱۵۱ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۷۵_۷۴ 📚الخطط مقریزی،ج۲،ص۲۸۴ 📚نفس
4_6006051128213505795.mp3
769.7K
|⇦•تقصیر تو نبود که مادر.. و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمود کریمی •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست گیرم که دست تو سپر مادرت نشد تقصیر تو نبود ، قدت یاورت نشد بیرون بریز این جگر پاره پاره را بیرون بریز غصۀ آن گوشواره را زینب رسیده بگو راهِ چاره را خونآبه های لبِ پرشراره را با مقنعه دهانِ تو را پاک می کند این خاک گیسوان تو را پاک میکند شاعر: محمدجواد پرچمی @majmaozakerine •┄┅══༻○༺══┅┄•
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی مجتبی خرسندی در مرثیه امام سجاد علیه السلام و اسارت اهل‌بیت پیامبر اختتامیه سوگواره حدیث اسارت - قم
🏴 🏴 سبک زمینه :چه خبره تو قتلگاه صدای مادرم میاد 🎤مداح :کربلایی جواد مقدم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چه خبره تو قتلگاه صدای مادرم میاد نیستی ببینی که چیا داره روی سرم میاد بیا که حرمله داره به طرف حرم میاد آهـــ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ برو بیائیه تو قتلگاهت به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت پیچیده تو حرم صدای آهت گرفته قتلگاه بوی مدینه اومده مادرت داره میبینه که قاتلت نشسته روی سینه ... آهـ ای وای حسین ، ای وای حسین ... دیدم که قاتلت گذاشت خنجرشو رو حنجرت برسه بعد تو داداش خدا به داد دخترت نمیشه باورم تویی که روی نیزه هاست سرت آهـــ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ببین چه محشری تو کربلا شد تا که سر تو از بدن جدا شد سر پیراهنت دعوا بپا شد ببین دیر اومدم بردن سرت رو بردن حرومیا انگشترت رو به خاک و خون کشیدن پیکرت رو ... آهـ ای وای حسین ، ای وای حسین ... اگه تموم آسمون گریه برات کنن کمه حق بده نشناسم تورو ای آشناتر از همه ای یادگار مادرم تنت چه نامنظمه آهـــ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ رد شدن اسبا از رو بدن تو یه جای سالم هم نیست رو تن تو نیزه شکسته ها شد کفن تو با اینکه کشتنت جای سواله چرا سرت داداش هنوز جداله پاشو بگو همش خواب و خیاله ... آهـ ای وای حسین ، ای وای حسین سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤