eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
376 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
1_630622.mp3
4.16M
🔊 با صدای مرحوم استاد سید قاسم موسوی قهار 🍃🌷🍃🌾🌸🌾🍃🌷🍃 @majmaozakerine
4_387823800093245553.m4a
3.38M
سيد ابن طاووس ميفرمايد:اگر از هر عملي در عصر جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني غافل نشو چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است. @majmaozakerine
Babolharam Javadi.mp3
28.39M
|⇦• روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═❁•○◉♡◉○•❁═ @majmaozakerine
|⇦• روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾• ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ در سرم جز هوای دلبر نيست آنكه بی او دمی مرا قرني ست دل به دستِ خیالِ او دادم چه كنم؟ چاره‌ايم ديگر نيست غم به ما هم عنایتی دارد روزیِ ما مگر مُقدر نیست در گلستانِ عشق قانونی ست گل نباشد - گلی که پرپر نیست گفتم ای یار گوشۀ چشمی گفت حاشا که این مُیسّر نیست اولین حرفِ یارِ من این بود حرف اول که حرفِ آخر نیست عصمت پاك حق! نجابت ناب!‌ چون تو در بحرِ عشق گوهر نیست نیستم کافرِ کرامتِ تو تو سخایت به حدِ باور نیست *میشه یکیش رو بگی؟ شبِ عروسیش دارن میبرنش ، برو بپرس یه عروس دلخوشیش شبِ عرویسش لباسِ عروسیشِ .. آی قربونت برم مادر جان .. عروسُ دارن با عزتُ جلال میبرن .. سائِلِ اومد بی بی عجب لباسِ زیبایی داری .. (عجب مادریِ ..) بعضیا اینجوری گفتن ، میگن برگشت لباسِ نو رو داد لباسِ کهنه رو تنش کرد ، پیغمبر یه لحظه چشمش به دخترش افتاد بابا کو لباسِ عروسیت .. بابا به سائلی هدیه دادم .. پیغمبر اشک ریخت هی میگفت بابات فدات بشه* روزِ محشر که میدَمَد خورشید زان افق میدمد که خاور نیست شاعر : ________ فاطمه! ای زبانِ دردِ علی داغِ تفسیرِ آهِ سردِ علی *این گوشه کنار عقب نمونی .. شبایِ آخرِ عمرِ مادرمونه .. خدا مادرتُ حفظ کنه ،چیزی نمونده شبایِ سختِ علی و بچه هاشِ .. کارِ این خانم به جایی کشید ازین پهلو به اون پهلو نمیتونه بچرخه .. آی قربونِ بچه هایِ قد و نیم قدت برم خانم .. این شبا یه پرستار داره .. زینب بالاسرِ مادرِ .. خدا این خانم چهار پنج ساله این شبا پلک رو هم نمیزاره .. مگه مادرش چه بلایی سرش اومده .. هم پهلوش شکسته ،هم بازوش شکسته ، هم همش دستش رو صورتشِ یا ریشه هایِ معجرش رو صورتشِ .. نکنه علی جایِ دستِ اون دومی رو ، رو صورتش ببینه .. آی مادر .. آی مادر .. دیدی صیاد یه صیدی رو میزنه ، دنبالِ ردِ خونُ میگیره .. میرسه بالاسرِ صید ببینه هدفُ خوب زده یا نه .. نیومدن حالِ مادرمونُ بپرسن .. اومدن ببینن مسمار کارشُ کرده یا نه .. آی نَنَه .. در زدن ، علیِ مظلوم درُ باز کرد یه وقت دید اون دو نفر اومدن .. علی اومدیم دیدنِ خانومت ، حضرت اومد فرمود بی بی جان فلانی و فلانی اومدن ، گفت بگو برگردن .. زبانِ حال بگم داد بزنی علی اینا بچه مُ کشتن ،حقِ تو رو غصب کردن (بگم ؟) علی نبودی یه جوری تو کوچه زد تو صورتم .. هر چی از تو بغض داشت تو دستش جمع کرد .. هر کجایِ جلسه نشستی (نکنه روضۀ فاطمه بخونن آروم گریه کنی ، باید داد بزنی ..) اومد گفت فاطمه شما دوتا رو به حضور نمی پذیره .. گفتن علی ما تو رو واسطه قرارمیدیم ، اومد گفت فاطمه منو واسطه کردن یه وقت این مادرِ باوفا گفت علی البَیتُ بَیتُک وَ الحُرَّة اَمَتُک .. علی جان خونه خونۀ توِ منم کنیزِ توام ..اومدن کنارِ بستر (ببین چه خبر بوده) نمیدونم مادرمون اون دو تا ملعونُ دید چه حالی شد .. فقط گفت فضه بیا صورتمُ برگردون .. کار به جایی رسیده این مادرِ هجده ساله صورتشم نمی تونه برگردونه .. گفت زهرا :* باور نمیکنم که تو بی بالُ پر شدی خسته شدی شکسته شدی مختصر شدی شرمنده ام به خاطرِ من زخم خورده ای از بس که در مقابلِ دشمن سپر شدی این شهر چشمِ دیدنِ ما را نداشتند از دستِ هم محلیِ خود خون جگر شدی آتش زبانه می زد و در نیمه باز بود فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی شاعر : *گفت دستاش از شکافِ در بیرون اومده بود ، دومی ملعون انقده با تازیانه زد .. صدا نالۀ مادر بلند شده .. نانجیب هیچ اعتنایی نکرد ، آنچنان با لگد به در زد .. میگه یه ناله زد کاَنَ مدینه به لرزه افتاد .. میگه یه لحظه رفت دلم به حالش بسوزه ، یاده جنگ آوری هایِ علی افتادم ، کینۀ علی تو دلم شعله ور شد .. رفتم جلو دیدم پشتِ در خودشُ جمع کرده یه جوری سیلی به صورتش زدم ..* (بریم کربلا ..) پسرشم از بالا ذوالجناح با صورت رو خاک افتاد .. هر جوری بود بلند شد .. یکی رسید به کتف و شانه و پهلو ضربه زد .. هی آقا زمین میخوره هی پا میشه .. دیدن سنان اومد ، گفت برید کنار این صیدِ خودمه .. با نیزه به سینه ش زد .. حسین .... میگن هنوز جون داشت با اسب از رو بدنش رد شدن .. یکی میگفت پیرهنش برا منِ .. یکی میگفت انگشترش برا منِ .. ای حسین .. •┄┅══○◉↭◉○══┅┄• @majmaozakerine
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دستم نمی‌رود به تمنای این و آن چشمم نمی‌کشد به تماشای این و آن یوسف‌ندیده‌ها هوس چهره می‌کنند این دل نمی‌خورد به زلیخای این و آن عاشق نگشته‌اند دو چشمی که هرزه‌اند بینا نشد نگاه، ز دنیای این و آن رخسار تو کجا، اثر دست ما کجا رویت شبیه نیست به سیمای این و آن □□□ باید که گریه کرد بر احوال زار خویش مؤمن مگر گناه کند پای این و آن غیبت خطای هر شب و هر روزمان شده تا کی کنیم، سیرخطاهای این و آن خود غرق مشگلیم در اطراف خویشتن اما کنیم حل معمای این و آن! دستی بکش تو بر سر ما یابن فاطمه! خسته شدیم ما ز تسلای این و آن ما با توییم و جان به کف نایب توییم ما را رها مکن به تولای این و آن ما دست از سلاله‌ی زهرا نمی‌کشیم بالای سر قداستِ فتوای این و آن حالا که فوج‌فوج همه کربلایی‌اند یک عده می‌روند کلیسای این و آن بانک و حساب خارجی و مرجعیت و تعظیم تا کمر، به تقاضای این و آن دنیا در آستانه‌ی فتح‌المبین ما ما در پی مذاکره و رأی این و آن برگرد ای عزیز سفر کرده، کعبه شد با غربتی عجیب مصلای این و آن @majmaozakerine ╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش ولی به وصل نشد ختم، کار هجرانش پر از غم است دلم با وجود این اصلا غمی نمانده برایم کنار هجرانش به جز بهشتِ وصالش مرا مداوا نیست چنان زده است به جانم شراره هجرانش در این زمان که همه بی خیال آقایند خوشا کسی که بماند دچار هجرانش رسید صبحِ وصالش به شیخ انصاری به ما رسید فقط شام تار هجرانش کجاست سید بحر العلوم تا باشد در این زمانه ی دشوار یار هجرانش " کجاست هم نفسی تا به شرح، عَرضه‌ دهم که دل چه می ‌کشد از روزگار هجـرانش"* کجاست چشم پر آبی که یار من باشد به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش حسین رفت و عقیله به دردسر افتاد شکست خواهر او در فشار هجرانش @majmaozakerine ╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: آفتاب گمشده ماقطره ایم وجزشما دریا نداریم درموج غم جز ذکریا زهرا نداریم ای انعکاس نور، ما محتاج نوریم غیر ازشما آئینه ی تقوا نداریم جزمهر تو ای آفتاب زندگی بخش درسرد مهری زمان، گرما نداریم مارا به پاس خدمت تو آفریدند لفظیم وغیر از بندگی معنا نداریم تاپیرو راه ومرام تو نگردیم راهی به سوی عالم بالا نداریم وقتی تولای تو ما را زادراه است امروز غم از توشه ی فردا نداریم بدبخت آن قومی که روز حشر گویند ما شافعی در روز وانفسا نداریم ازناله ی مجروح تو ای یاس یاسین درسینه جز فریاد واامّا نداریم ازکوچه های زخمی شهر مدینه جز خاطرات دردناکی ما نداریم دیْن فدایی گشتنت برگردن ماست ازجان سپُردن در رهت پروا نداریم ای آفتاب گمشده درابر غُربت جز سایه ی اندوه و غم مأوا نداریم درخواب وبیداری «وفایی»گفت مادر جز دیدن قبرت دگر رؤیا نداریم @majmaozakerine ╰════•🍁•════╯
یازهرا🌹: http://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94 ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت ( علیه السلام)🌺🌺 همراه باآموزش مداحی استادسعیدصادقی پرسش وپاسخ✅
‍ ⚫️روضه جانسوزفاطمیه _ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفس حاج حسن خلج ⚫️⚫️⚫️➖➖➖➖ مقتل نوشت آه و یعنی تمام شد ... مرحبا به شما غیرتیا ... این روزا گریه کردن خیلی مرد میخواد ... این روزا گریه کردن یه جوری شده هیأتیا هم گاهی نیش میزنند ... خسته نشدین اینقدر گریه کردید؟! ... دوماه عزاداری بسه دیگه ... مقتل نوشت آه و یعنی تمام شد ( تموم شد یعنی چی؟) یعنی که دور مادر ما ازدحام شد وای مادرم ... من چی دارم میگم شما چی داری میشنوی ... صحبت ناموس من و تو نیست ... همه ٔ نوامیس عالم فدای یه تار موی مادرمون زهرا ... صحبت ناموس علی ... صحبت اون خانومیه که از کور هم رو گرفت ... حالا کار به یه جایی رسیده ... یعنی که دور مادر ما ازدحام شد ... اهل شعری... توجه به ظرائف داری ... نیاز به توضیح نداری ... یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت همهٔ حواسش به محسنه ... خم شد روی محسن بلکه بچشو حفظ کنه ... ای مادر ... ای مادر ... رفقا ... مظلومیت رو اونا معنا میکنند ... معنای مظلومیت چیه از نظر اهلبیت خودشون میدونن من نمیدونم ... اما اینجور که به عقل ناقصم میرسه میگن حسین مظلوم ترینه در بین اهلبیت اما این روزا میبینم محسن از حسین مظلوم تره ... میگن نگو ... چی بگم خب ... کشتند ... کشتند ... مادر مارو زدند ... بچه بدنیا نیومده شو کشتند ... والله کشتند ... بخدا کشتند ... جلوی چشم علی کشتند ... بر درد غریب مُزمنش گریه کنید بر چشم کبود مؤمنش گریه کنید ای قوم که گریه بر حسینش کردید این بار برای محسنش گریه کنید خیلی به چشمات التماس کن ... ازش خواهش کن ... بگو نکنه آبرومو جلوی فاطمه ببری ... این مادر بی پسر شده چند روزه عزادار بچشه ... اما بخاطر علی لب از لب تکان نمیده ... میگه نکنه علی غصه بخوره ... ای وای مقتل نوشت آه که یعنی تمام شد یعنی که دور مادر ما ازدحام شد یعنی رکوع پشت درش امتداد یافت(دیگه کمرش راست نشد) یعنی شهیدِ سجده به پای امام شد آی جماعت ... این درده والله ... کشنده هست بخدا قسم ... بیشتر از محرم و صفر اگر گریه نخواد ، اندازه محرم و صفر گریه میخواد ... تنها سه روز از سفر مصطفی گذشت یک سوم از قبیلهٔ زهرا شهید شد آخ مادر ... برید از مادراتون بپرسید ... حس و حال مادرا راجع به بچه ها مخصوصا بچه های نوزادشون چیه ... اما اینجا صحبت از علیه ... همین که بلند شد خودشو جمع و جور کرد ... والله نگفت فضه محسنم ... صدا زد فضه علی رو کجا بردن؟ ... دوید توی کوچه ... بزنم تیر خلاص و راحتت کنم ... دنبال حیدر می دوید چیه دلشوره گرفتی ؟! میترسی بخونم تا آخرشو ... نه؟! ... دلشوره بگیری نگیری میخونم ... کار من اینه ... دنبال حیدر می دوید از سینه اش خون می چکید اما این حرف من نیست ... پیغمبر فرمود ... علی فرمود ... فاطمه فرمود ... بین ما مشهور از قول امام حسن هست اما همشون فرمودن ... لا یوم کیومک با أباعبدالله ... حسین ... میخوام بگم وقتی برا تو میگم از سینه اش خون می چکید دلشوره میگیری ، صدای ناله ات بلند میشه ... یه جوری چشمات التماس میکنه نخون ... جای شما خالی بود ... بین گودال افتاده ... لب گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده آنطرف تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده خستهٔ محرم و صفری نمیخوام اذیتت کنم از همتون از امام زمان عذرخواهی میکنم ... اومد خدمت زین العابدین ... عرض کرد آقا ... شما میگید هزارو نهصد و پنجاه و چند زخم خورد به آقا ... من هر جور حساب میکنم میبینم شدنی نیست ؟! ... فرمود تو که نبودی ببینی ... نیزه جای خنجر میزدند ... دشنه جای نیزه میزدند ... سنگ جای دشنه میزدند ... گفت بعد آقا امام زین العابدین انگشترشو درآورد ... فرمود به اندازه این نگین جای سالم روی بدن بابام نگذاشتند @majmaozakerine
مجنون الحسین ❤️نـوشـــت: حـسـیـن ❤️جــان ساقیا ذڪـر تو در مخـزن پیمانه ی ماست نوڪـری ڪـردن ما از دل دیوانه ی ماست مـا ز الطـاف فهمیـدیــم ڪربلا مقصد ما نیست ڪه ڪاشانه‌ی ماست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين ❤️ سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام اباعبدالله ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا