#متن_روضه /
#روضه_امام_صادق (ع)
ویژه #شهادت_امام_صادق (ع)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
آنکه سوی بیرقش عمری دویدم صادق است
آنکه درعالم شده تنها امیدم صادق است
کس مرا درعالمین هرگز نکرده دلبری
آنکه ازنامش همیشه خیر دیدم صادق است
خوب یادم داد. مادر عشق شیخ الاوصیا
از لب بابــای خود نامش شنیــــدم صادق است
ذکرتان هرکس بگویدمیشود، آقای من
آنکه غیرازاومن ازایشان بُـریـدم صادق است
گر زمین گیــرم ولی او دستگیرم بوده است
آنکه جزخوبی از اوچیزی ندیدم صادق است
صحن خاکی بقیع شدقبله اهل نظر
یاد لحظه لحظه اش آهی کشیدم صادق است
کاش عمری خادم صحن بقیعت میشدم
آنکه عمری گرد او باجان پریــدم صادق است
من چه گویم بهتریـــن ایام عمــرروضه بود
آنکه عمری درعزایش من خمیدم صادق است
سه بار این ملعون شمشیرش رو از نیام کشید تا آقا رو به شهادت برسونه. اما شمشیرش رو غلاف کرد، یهو بااحترام پاشد به آقا ادب کرد: آقاجان برگردین خونهتون...
با یه احترام و عزتی امام صادق رو رسوندن خونه.
یه ملعون دیگه سؤال کرد: تو که اراده کرده بودی آقا رو به شهادت برسونی؛ سه بار هم شمشیرت رو از غلاف در آوردی. چی شد یهو پشیمون شدی؟ گفت هرسه مرتبه پیغمبر رو دیدم با حالت غضب داره من رو نگاه میکنه.
یا رسولالله کجا بودی کربلا؛ شمشیردار با شمشیر میزد، نیزهدار با نیزه میزد. حیا نکردن؛ به اشکای زینب میخندیدن و هلهله میکردن...
.
درمیان هیزم و دود پرم مى سوزد
وسط شعله ی آتش، جگرم مى سوزد
نیمه شب إمده بودند برای غارت
خانه با این همه دود در نظرم می سوزد
شدتدایی غم زهرا وسط این کوچه
بین دیوار ودر خانه سرم می سوزد
بی عبا.پای پیاده تن من رامکشید
این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد
همه ی زندگیم خرج در اسلام شده
سره بخشندگی ام دست کرم می سوزد
بخدا ابن ربیع شرم نکردازمنه پیر
سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد
شعله آن قدر زیاد ست تنم سوخت دگر
از نفس های پر ازآه پرم می سوزد
***
؛ کربلا وقت غروب است که زینب بیند
بین دود وشعله ها اهل حرم می سوزد
آقاجان، نیمه شب بردنت. خیلیها تو کوچه و بازار نبودن ببینن...
بمیرم برا جدت امیرالمؤمنین؛ جلو چشم زن و بچه، ریسمان به گردن، دست بسته میبردنش. یهو یه صدایی از پشت در گفت "یاعلی" با تمام قوّتش بلند شد. دست به کمربند مولا انداخت.
یهو یه اشارهای کرد: مغیره! مگه نمیبینی نمیذاره علی رو ببریم؟ اونجا بود که شاید امام حسن این صحنه رو دید فرمود:
الهی بشکنه دست مغیره
میان کوچهها بیمادرم کرد...
آقاجان، نیمه شب بردنت. اما تو مرئا و منظر نبود . جلو چشم زن و بچه نبود. یه لحظهای نگاه کرد دید همه رو پشت بوما وایستادن. دیده بود عید میشه لباس نو میپوشن، اما ندیده بود سر بریده هم که میارن لباس نو به تن کنن. یه نگاهی کرد دید دارن با دست نشونشون میدن....
یا امام صادق!
از عقب بیهوا به پنجهی باد
موی طفلت دگر کشیده نشد
حسین....
یا امام صادق٬ چقدر سفارش کردی برید کربلا. شما فرمودی اگه پول هم نداشتی قرض کن برو کربلا. شما فرمودی اگه کسی بره کربلا گناههای قبل و حالش بخشیده میشه.
امشب یه کربلا ما رو نمیخوای ببری؟ برات اربعینمون رو نمیخوای امضا کنی؟
من شنیدم خدا روز عرفه اول به زوار آقا اباعبدالله نگاه میکنه. منم میخوام عرفه بین الحرمین باشم.
یه جای دیگه همه شماها دلتون میخواد برید. اونم امشب بگم:
آقاجان، یه حرم زینب هم ما رو ببر. پیش رقیه هم ما رو ببر.
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#شور
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
#حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
----------------- ---------------
تو در شجاعت محشری
میر سپاه و لشگری
شیر رسول خدا و
مدافع پیغمبری
تویی ابوطالب خصال
وقت شجاعت بی مثال
دشمن فراری از تو شد
حریف نداری در قتال
ای یل با وفا...یاور مصطفی
تو بر سپاه نبی علمداری
دلاوری چون حیدر کراری
ــــــــــــــــــــــ
حامی دین خدایی
همقدم مرتضایی
شبیه اربابم حسین
تو سیدالشهدایی
منم ز عشق تو سرشار
ز دشمنان تو بیزار
ذکر شب وروزم شده
لعنت به هند جگر خوار
ای یل با وفا... یاور مصطفی
تو بر سپاه نبی علمداری
دلاوری چون حیدر کراری
ــــــــــــــــــ
سائل بیت الکریمم
نوکر او از قدیمم
سینه زن روضه های
حضرت عبدالعظیمم
حریم او به چه زیباس
گنبد و صحنش دلرباس
کسی که میشه زایرش
انگار که زایر کربلاس
شور و حالم عجیب..مستم از بوی سیب
پر زده دل تا حریم بیت الله
ذکر لبم یا حسین ثارالله
※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※※
●شاعر:
مرتضی کربلایی
•
هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣
🦋🌹#دوبیتی_امام_صادق_ع
@roze_daftari
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
شعله ها پشت در خانهٔ حق برپا شد
زنده یکبار دگر داغ غم زهرا شد
گوییآتشزدنخانه دراینجا رسم است
خانه هایی که در آن نام علی احیا شد
(ناصر شهریاری )
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
موسپید است دگر از تب و تاب افتاده
روی دستش چو علی رد طناب افتاده
دیده گریان شده یکبار دگر، مطمئنم
یاد لب تشنگی طفل رباب افتاده
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
پشت مرکب بخدا از نفس افتاد دگر
نیمه ی شب بخدا از نفس افتاد دگر
پشت مرکب بخدا یاد غم کرببلاست
یاد زینب بخدا از نفس افتاد دگر
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
گلزار بقیع مدفنی را کم داشت
در هجر امام شیعیان ماتم داشت
می ر یخت ز تابوت امام صادق
خاکی که مدینه بر سر عالم داشت
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
شعله ها پشت در خانه ی حق برپا شد
زنده یکبار دگر داغ غم زهرا شد
گویی آتش زدن خانه در اینجا رسم است
خانه هایی که در آن نام علی احیا شد
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
دست بسته دل شب هستی ما را بردند
پسر فاطمه را بار دگر آزردند
خانه ی فاطمه را بار دگر سوزاندند
بی عمامه پسر شیر خدا را بردند
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
موسپید است دگر از تب و تاب افتاده
روی دستش چو علی رد طناب افتاده
دیده گریان شده یکبار دگر، مطمئنم
یاد لب تشنگی طفل رباب افتاده
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
پشت مرکب بخدا از نفس افتاد دگر
نیمه ی شب بخدا از نفس افتاد دگر
پشت مرکب بخدا یاد غم کرببلاست
یاد زینب بخدا از نفس افتاد دگر
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
آنان که شکوه در حقایق دیدند
گل را ورقی ز حُسن خالق دیدند
پُر نورترین ستارۀ دنیا را
در آینۀ امام صادق دیدند
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
جهل بشر از دانش تو کاسته شد
آئینه علم از تو پیراسته شد
از گلشن وحی بس که گُل پاشیدی
گل زار علوم از تو آراسته شد
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
خواهی به حضور دوست لایق باشیم
باید که به راه عشق عاشق باشیم
با پیروی از راه امـام صــادق
ای شیعـه بیا مُحب صادق باشیـم
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
ای جلوه ی نهایت عشق و لسان عشق
وای آسمان علم خدا، کهکشان عشق
با یک نظاره حاجت او را روا کنی
هر کاو رسیده بر در تو با زبان صدق
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
آموزگار مکتب اثنی عشر تویی
آیینه ی خدای، در این بحر و بر تویی
آن سروری که در عوض ناسزای خصم
پُر کرده کیسه اش همه در و گهر تویی
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
چون مرتضی سرای تو آتش کشیده اند
نا محرمان به بیت تو حرمت دریده اند
دست تو را چو حیدر کرار بسته اند
اطفال تو به خانه حرامی بدیده اند
پای برهنه و سر عریان به کوچه ها
تو بودی و خیانت منصور بی حیا
ذکرت میان آن همه غم یا حسین بود
تو سوختی به یاد شهیدان کربلا
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
💥هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💥
#روضه_دفتری 👇
┈@roze_daftari
▪️🎤 روضه و توسل جانسوز
شهادتِ شیخُ الائمه حضرتِ امام جعفر صادق علیه السلام
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
خدا ... بغضی تویِ گلوم نشسته
ببین چقدر دلم شکسته
دستایِ من رو کینه بسته ، خدا ...
خدا ... دشمن ما چقدر پلیده
می بینه که موهام سفیده
ولی بازم منو کشیده ، خدا ...
▪️آتیش گرفته قلبم ، آتیش گرفته خونم
میون آتیش و دود ، روضه می خوام بخونم
*راه افتاده بود تو آتیشا روضه می خواند ... سادات من معذرت میخوام ... امامِ صادق تو آتیشا داره روضه میخونه ...*
▪️یه روزی پشت این در ، زهرِشون و رسوندند
یه روزی پشت این در ، مادرم و سوزوند ...
خدا خدا خدایا ......
خدا ... آخه چه رسم روزگارِ
افتاد نفس هام در شماره
منم پیاده اون سواره ، خدا ...
*به خدا روضه از این بالاتر نیست ، اون بی حیا خودش سوار اسب شد ، امامِ صادق هفتاد ساله رو پشتِ سرش کشوند .....*
خدا ... آخه چه رسم روزگارِ
ابن ربیع حیا نداره
هی نام مادر و میاره ....
▪️وقتی شبیه بابا ، اون بی حیا من و بُرد
همون جا افتادم که ، مادرِ من زمین خورد ...
▪️انگار دارم می بینم ، بابام و دست بسته
تو گوشمه صدایِ گوشوارۀ شکسته ....
خدا خدا خدایا ......
خدا ... درسته قلبمُ دَریدن
به رویِ من شمشیر کشیدن
ولی سرم رو نبریدن ....
خدا ... درسته حق منو خوردن
منو تو کاخِ مستی بردن
سرمو تو تنور نبردن ، خدا ...
▪️نمیره رویِ نیزه ، هرگز سر بریده ام
نمی سوزه تو آتیش ، محاسنِ سپیدم
▪️هیچ وقت رو ناقه دستِ خواهرم نبندن
هیچ موقع مردمِ مست به دخترم نخندن ...
حسین ....
*وقتی شمشیر کشید ، وقتی نتونست جسارت کنه ، افتاد رو دستُ پایِ امام ، پیغمبرُ غضبناک دیده بود زبونش بند اومده ، فهمید چه خطا و خبطی کرده گفت حالا هر چی بخوای برات فراهم میکنم ، هر چی بخوای بهت میدم ...
امام گفت من چیزی از تو نمیخوام ، فقط منو زود برگردون به خونه ام ... اهل و عیالم نگرانن ... آخه منو نصفِ شب با سر برهنه آوردی ... زود منو برگردون ... زن بچم نگرانن ... یه روزی هم حسین یه نگاه به خیمه ها کرد ، دید دارن به خیمه ها حمله میکنن .... اگه دین ندارید آزاد مرد باشید ... هنوز حسین داره نفس میکشه ... بیاید کارِ منو تموم کنید ...*
آی حسین .....
قاتل حیا کن چشم مولا نیمه باز است ...
*دلم برا حرمت یه ذره شده ... دوماه تا محرم مونده امامِ صادق شنیدم شما خرجیِ روضه می دادید ... مردم برا جدت روضه بگیرن ... وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا ... به ما هم خرجیِ محرم بده ، روزیِ محرم بده .... *
حتی خیالِ بی تو شدن میکُشد مرا
کارم به روزگارِ جدایی نمیرسد ..
@majmaozakerine.
شهادت حمزۀ سیدالشهداست ، فقط یه جمله روضه عرض کنم و دعا کنم …
قربونت برم آقا … پیغمبر خیلی ها رو فرستاد ، فرمود برید خبر از حمزه برام بیارید ، خیلی از اصحاب رفتن خبری از حمزه بیارن ، ولی همچین که به بدن حمزه رسیدن نگاه به این بدن کردن مُتحیر موندن … نتونستن برا پیغمبر خبر ببرن …. پیغمبر امیرالمومنینُ فرستاد فرمود علی جان تو برو خبر بیار ….
امیرالمومنین هم اومد یه نگاه به بدن حمزه انداخت دید این بدن اصلاً قابل شناسایی نیست ، بدن رو مُثله کردن ، تکه تکه کردن ….
دستا رو بریدن ، پاها رو بریدن ، سینۀ حمزه رو شکافتن … گوش ها رو بریدن ، بینی رو بریدن ، لب ها رو بریدن …. عجب جسارتی به بدن حمزه کردن … امیرالمومنین هم متحیر موند چه طوری خبرُ برا پیغمبر ببرم … ببینم دلت کجا میره ….
الله اکبر …. گذشت ، سال های سال وقتی پیغمبر مکه رو فتح کرد ، خیلی ها میومدن توبه می کردن پیشِ پیغمبر … یکی از اونها وحشی حَبشی بود …
اومد پیش پیغمبر ، شنید هر کَس میره پیش پیغمبر ، پیغمبر قبولش می کنه ، اَشهَد می گفت و به پیغمبر نزدیک میشد … تا نزدیک شد پیغمبر سوال کردن کی هستی ؟ گفت من وَحشی حَبشی هستم ، گفت چی کار داری ؟ گفت اومدن توبه کنم … گفت من همون کسی هستم که حمزه رو کشتم “…
پیغمبر ناراحت شد ، فرمود توضیح بده چطوری کُشتی حمزۀ ما رو ، توضیح داد ، پیغمبر خیلی ناراحت شدن ، صدا زدن ؛ فرمودن برو از جلو چشمایِ ما دور شو … برو یه جایی که ما اصلا نتونیم ببینیمت ، چشممون به چشمت نیفته …
اینجا یه نفر بود ، نمی تونست قاتلِ عموشو ببینه …. آخ دلا بسوزه برا اون آقایی که از کوچه هایِ مدینه که رد میشد … دائم مُغیره رو می دید … دومی رو می دید … قُنفذ رو می دید ….
اینجا یه نفر بود ، نمی تونست قاتلِ حمزه رو ببینه … اما دلا بسوزه برا اون خانمی که ، چهل منزل ، چشمش تو چشمِ شمرِ … چشمش تو چشمِ خولیِ … چشمش تو چشمِ سنانِ …. بمیرم برا اون خانمی که دائم داره حرمله رو می بینه …حسین
@majmaozakerine
خواهر حضرت حمزه علیه السلام بر سر بالین برادر
پس از جنگ احد زمانیکه خواهر حضرت حمزه علیه السلام از راه رسید، پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به پسر او زبیر فرمود: برو مادرت را برگردان تا اینجا نیاید و برادر خود را با این حال نبیند، شاید طاقت نیاورد، زبیر پیش مادر رفت و گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می خواهد که شما برگردید.
صفیه خواهر حمزه علیه السلام گفت: ای پسر! شنیده ام که برادرم حمزه را شهید کرده اند و بدن او را مثله ساخته اند، به خدا سوگند که اگر بالین او بیایم اظهار ناراحتی نخواهم کرد و این مصیبت را در راه خدا خواهم پذیرفت.
زبیر آمد و سخن مادر را به عرض پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم رسانید حضرت به او اجازه داد تا آمد و برادر را دید و به جهت وی از خداوند طلب بخشش نمود اما خود را از گریه نتوانست نگاه دارد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هم از گریه او به گریه افتاد و فاطمه علیها السلام هم می گریست. حضرت فرمود:
ما اَصابَ بِمِثلِکَ اَبَداً.
هرگز مصیبت زده ای مثل تو نخواهم دید.
یعنی مصیبت هیچ کس نزد من برابر مصیبت تو نخواهد بود. پس فاطمه علیها السالم و صفیه را بشارت داد که جبرئیل آمده می گوید: حمزه علیه السلام را در میان اهل آسمان اسدالله و اسد رسوله نوشته
@majmaozakerine
متن روضه شهادت امام صادق علیه السلام
💠حتما بخوان و استفاده کن.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
▪️جام چشم من بی تاب پر از غم می شد
داشت لبریز غم و گریه نم نم می شد
▪️هر قدم پشت سر مركب دشمن آن شب
از نفس های من سوخته دل كم می شد
👈یه پیرمرد،یه پیر مرد محاسن سفید،یه خورده تند راه بری،اونایی كه پدر پیر دارن،دیدی كربلا میبریش،مشهد میبریش،یه خورده تندتر راه میری،نفسش میگیره،میگه بابا صبر كن پاهام دیگه رمق نداره. اون بی حیا سوار بر اسبش هی تند می رفت،امام صادق علیه السلام با اون كمر خمیده و محاسن سپید.
▪️هر قدم پشت سر مركب دشمن آن شب
از نفس های من سوخته دل كم می شد
چرا؟
▪️بند نعلین و كهن سالی و رنج كوچه
به زمین خوردن من داشت فراهم می شد
👈خیلی رو این كلمه تكیه می كنم، می خوام با این كلمه روز شهادت روضه بخونم،خودم خرج محرمم رو بگیرم،آی شیعه ها،آقاتون تو كوچه چند بار زمین خورد،یه پیرمرد ناتوان،چه جوری زمین میخوره،
▪️ماه شوال كه از حال دلم باخبر است
با زمین خوردن من داشت محرم می شد
👈گفتم رو زمین خوردن حساس باش، می خوام با این كلمه روضه بخونم،دیگه از امروز به بعد تا محرم، هر جا شنیدی یكی زمین خورده،بزن تو سینه ات بگو،آخ حسین،چرا؟ آخه
▪️بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت
👈من نمی خوام خیلی باز كنم،همتون یه عمری روضه خون و روضه فهمید
▪️بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت
در نظر روضه ی گودال مجسم می شد
حسین.....
👈آقاجان شما زمین خوردی،جدّتم كربلا زمین خورد،آقاجان شما رو، ابن ربیع با همه ی بی حیاییش،تو كوچه ها یه جوری برد زمین بخوری،شما رو تحقیر كنه،دیگه زخمی نزد،تازیانه ای نزد،اما ارباب ما كربلا،چند بار زمین خورد،وای وای،ای وای ای وای،مطمئنم حق این روضه رو ادا می كنی،والا نمی گفتم روز شهادتی. حسین ایستاده،دیگه رمق به بدن نداره،همه تیراندازا زدن،همه رمق حسین رو كشیدن،این همه داغ روی داغ دیده،عبارت مقتل میگه: نیزه اش رو به زمین فرو برد،یه خورده همین جور كه رو اسب نشسته،به نیزه تكیه بده، استراحت كنه،نانجیب یه نگاه كرد،دید حسین داره استراحت میكنه،گفت:نذارید حسین استراحت كنه،چیكار كردن،یا امام صادق،با شما همچین كاری نكردن،اما كربلا هر كی سنگ به دست گرفت: حسین رو سنگ باران كردن،سنگ به پیشونیش خورد،پیراهن عربیش رو بالا زد،سینه ی حسین پیدا شد،بگم یا نه؟ حرمله رسید تیر سه شعبه رسید،حسین..............آی آی،الهی بمیرم برات آقاجان،چنان تیر و زد،من نمی خوام معنی كنم،هركی عربی متوجه میشه،خودش ناله میزنه، مقتل میگه وقتی تیر سه شعبه رو زد،ابی عبدالله از پشت در آورد، ...... .....، دیگه پاهاش رمق نداشت،از بالای ذوالجناح، با صورت....حسین....
یه نگاه به منصور كرد،امام صادق دید منصور لعنت الله علیه پشیمون شده،به زبون ما به غلط كردن افتاد،شمشیر رو انداخت،شروع كرد لرزیدن،گفت:هرچی می خوای ازم بخواه،من دیگه باهات كاری ندارم،امام صادق فرمود من و نیمه شب،سر برهنه كشوندی تو كاخت،بهم میگی از من چیزی بخواه، من كه با تو كاری ندارم، فقط من و زود برگردون خونه،چرا؟ آخه،زن و بچه ام منتظرن،داشتی من و می آوردی،همه میلرزیدن،بچه هام همه گریه میكردن،منصور دستور داد امام رو ببرن،یه جمله،كربلا هم همه بچه ها منتظر بودن،همه از خیمه ها ....حسین،دستت رو بیار بالا به نیت فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سه مرتبه بگو حسین
@majmaozakerine