eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
128.6K
شهادت امام رضا علیه السلام ابالحسن مسموم آقای من رو به قبله است علی موسی الرضا غریبونه پیکرش رو خاکا مثل جدش میزنه دست و پا آقای من آهِش دلِ عالم رو شکسته قتلگاهش حجره ی در بسته شد نگاهش رو به در پیوسته آقای من مسافرش اومد از مدینه چشم گریون اشکاشو میبینه سرِ بابا گرفته بر سینه آقای من روضه میخوند با چشای گریون جد ما رو غُسلش دادن با خون کفنش شد خاکای بیابون ای وای من یابن الشبیب تنها شد جد ما دست و پا زد در زیر دست و پا دفنش کردن آخر دهاتی ها ای وای من تا سرنگون از روی مرکب شد توی گودال چه نامرتب شد هر چه که شد در پیش زینب شد ای وای من یابن الشبیب جد ما رو کشتن عمه هامو به اسارت بردن نامحرم ها دورشون صف بستن ای وای من مظلوم آقا یا ابا عبدالله میثم مومنی نژاد: @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ مقتل حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام امام رضا علیه السلام روز قبل از اینکه وارد کاخ مأمون ملعون شود، رو به اباصلت نمود و فرمود: فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّی الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی ▪️وقتی خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود، با من حرف بزن، جواب می‌دهم. چنان چه سرم پوشیده بود، با من صحبت مکن. بعد از اینکه حضرت وارد کاخ مامون شدند و از آن انگور مسموم خوردند، ابا صلت گوید: وقتی خارج شد، عبا را بر سر کشیده بود. چیزی عرض نکردم تا داخل خانه شد و دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابید. من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با موی‌های مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد. پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!! فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده. گفتم: شما کیستی؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم، و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهما السّلام رفت. به من نیز فرمود: وارد شوم. فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه السلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ ▪️همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به اوافتاد، از جای جست و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید و به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلام پیوسته پدر را می‌بوسید و آرام با او سخنانی می‌گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفی سفیدتر از برف بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد. حضرت جواد علیه السّلام آن کف را مکید. امام دست در گریبان خود کرد و چیزی شبیه گنجشک خارج کرد و به حضرت جواد داد و حضرت آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت. حضرت جواد علیه السّلام فرمود: ابا صلت! حرکت کن از انبار تخت با آب بیاور تا پدرم را غسل دهم! عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست! فرمود: هر چه می‌گویم بجای آور! داخل انبار شدم؛ در آنجا تخت و آب بود. آنها را بیرون آوردم و دامن به کمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود: تو یک طرف برو. کسی هست که به من کمک کند و حضرت رضا علیه السّلام را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم؛ زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند. آنگاه فرمود: تابوت بیاور! عرض کردم: بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد! فرمود: داخل انبار تابوت هست! وارد شدم؛ تابوتی دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم! جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد و دو رکعت نماز خواند؛ هنوز تمام نشده بود که تابوت بلند شد، سقف شکافته گردید و از خانه خارج شد. عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! هم اکنون مأمون می‌آید و حضرت رضا علیه السّلام را از من می‌خواهد! چه کنم؟ فرمود: ساکت باش، الان بر می‌گردد! هر پیغمبری اگر چه در مشرق بمیرد و وصی او در مغرب باشد، خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد. هنوز سخن امام جواد علیه السّلام تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد. ایشان از جای حرکت کرد، پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت، مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده. سپس به من فرمود: حرکت کن و در را برای مأمون بگشا! همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده اند! 📚امالی شیخ صدوق: ص۶۶۱ 📚 عیون اخبارالرضاعلیه ج ۲:ص ۲۴۲ 📚بحارالانوار ج ۴۹، صفحه ۳۰۱ @majmaozakerine
◼️ مقتل حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام امام رضا علیه السلام روز قبل از اینکه وارد کاخ مأمون ملعون شود، رو به اباصلت نمود و فرمود: فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّی الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی ▪️وقتی خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود، با من حرف بزن، جواب می‌دهم. چنان چه سرم پوشیده بود، با من صحبت مکن. بعد از اینکه حضرت وارد کاخ مامون شدند و از آن انگور مسموم خوردند، ابا صلت گوید: وقتی خارج شد، عبا را بر سر کشیده بود. چیزی عرض نکردم تا داخل خانه شد و دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابید. من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با موی‌های مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد. پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!! فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده. گفتم: شما کیستی؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم، و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهما السّلام رفت. به من نیز فرمود: وارد شوم. فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه السلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ ▪️همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به اوافتاد، از جای جست و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید و به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلام پیوسته پدر را می‌بوسید و آرام با او سخنانی می‌گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفی سفیدتر از برف بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد. حضرت جواد علیه السّلام آن کف را مکید. امام دست در گریبان خود کرد و چیزی شبیه گنجشک خارج کرد و به حضرت جواد داد و حضرت آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت. حضرت جواد علیه السّلام فرمود: ابا صلت! حرکت کن از انبار تخت با آب بیاور تا پدرم را غسل دهم! عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست! فرمود: هر چه می‌گویم بجای آور! داخل انبار شدم؛ در آنجا تخت و آب بود. آنها را بیرون آوردم و دامن به کمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود: تو یک طرف برو. کسی هست که به من کمک کند و حضرت رضا علیه السّلام را غسل داد. باز فرمود داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم؛ زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند. آنگاه فرمود: تابوت بیاور! عرض کردم: بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد! فرمود: داخل انبار تابوت هست! وارد شدم؛ تابوتی دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم! جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد و دو رکعت نماز خواند؛ هنوز تمام نشده بود که تابوت بلند شد، سقف شکافته گردید و از خانه خارج شد. عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! هم اکنون مأمون می‌آید و حضرت رضا علیه السّلام را از من می‌خواهد! چه کنم؟ فرمود: ساکت باش، الان بر می‌گردد! هر پیغمبری اگر چه در مشرق بمیرد و وصی او در مغرب باشد، خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد. هنوز سخن امام جواد علیه السّلام تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد. ایشان از جای حرکت کرد، پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت، مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده. سپس به من فرمود: حرکت کن و در را برای مأمون بگشا! همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده اند! 📚امالی شیخ صدوق: ص۶۶۱ 📚 عیون اخبارالرضاعلیه ج ۲:ص ۲۴۲ 📚بحارالانوار ج ۴۹، صفحه ۳۰۱ @majmaozakerine
روضه امام رضا .مومنی.mp3
3.28M
🏴 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا 🎤استاد 📝روضه امام رضا علیه السلام ▪️ویژه شهادت و و 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
رئوف بودن امام رضا .mp3
3.57M
🔖منبر کوتاه 🔖 علیه السلام 💠 رئوف بودن امام رضا علیه السلام 💠 علیه السلام
_pouyanfar.mp3
7.42M
◾️ علیه السلام ❇️ نماهنگ| کبوتر گنبد ❣ یا امام رضا 🕌 هوایی مشهد توام 🕊 کبوتر گنبد توام ❣ تویی تو همیشه یاورم 🎙 محمد حسین پویانفر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ *یه کم امروز ناز کن…خستگیتُ بگو به آقا…آقا دو ماهه دیگه*… خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟ *دقیقا حس الان من و تو مثل حسیِّ که چندروزی کربلا بودی،حرم بودی…میخوای برگردی…تو مسیر هی پشت سرت رو نگاه میکنی….برمیگردی…سلام میدی…دوباره یه تیکه راه میری….آقا دارم میرما…* خسته خسته ام ای یار چه باید بکنم؟ رفتم از یادِ تو انگار چه باید بکنم؟ این دو ماه از کف من رفت و نکردم کاری وای از غفلت بسیار چه باید بکنم؟ اهلِ دل با تو شبِ خویش سحر می کردند منِ محروم ز دیدار چه باید بکنم؟ امروز بیا یه خودی به ما نشون بده….مُردیم…ندیدیمت آقاجان…امروز اگه میای دست مادرتم بگیر بیار….بی بی سفره رو جمع کنه….دیدی؟وقتی میری خونه مادرت،نمیگذاره دست به سیاه و سفید بزنی…میگه اومدی خونه ی من دیگه…خودش سفره پهن میکنه…غذا میاره…خودش جمع میکنه…* با همه خوب شدم با تو ولی بد بودم چشم من بود به اغیار، چه باید بکنم؟ *امروز بیا تو یه راهی پیشِ پایِ من بذار…* هر چه گفتی تو به من گوش ندادم، الحق شدم امروز گنهکار چه باید بکنم؟ مثل هر بار زدم زیرِ قرارم با تو تو بگو،تو آقا که من این بار چه باید بکنم؟ نروم کرب و بلا خاک به سر خواهم شد تا روم محضر دلدار چه باید بکنم؟ *السلام علیک یا اباعبدالله…به همین راحتی میری کربلا…* در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی کم نیستند درصحنت،نفس هایِ مسیحایی هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی *اصلا جایی رو بلد نیستم برم….دلم می گیره بلیط می گیرم میرم مشهد…تو رو خدا ما رو تحویل بگیر امروز….“و تَصَدَّق علینا…” از کودکی با پنجره فولاد مأنوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هرجایی از آب سقاخانه هر کس خورده می فهمد زمزم ندارد این چنین آبِ گوارایی وقتی که نام مادرت را میبرد زائر در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی! *به خدا همین جوره….نام بی بی رو تو حرم می بری،به هم میریزه….* {می روم مشهد،خیابان ها شلوغ می روم در قم،شبستان ها شلوغ کربلا هم کل ایوان ها شلوغ هیچ کس مثل تو بی زوار نیست *یا امام حسن!…*} وقتی که نام مادرت را میبرد زائر در صحن غوغایی شود آن هم چه غوغایی! وقتی برای دستگیری می رسی از راه صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی *اونجا که میاد تازه روضه شروع میشه….همه جا روضه….حتی قیامت هم روضه….فلذا حتی انبیا هم سرهاشون رو پایین میندازن….“غُضّوا ابصارکم…”هیچ کس نباید ببینه…* .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا