eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🏴 ✍شاعر:کربلایی رضا نصابی، مجید مراد زاده ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ غریب آقا شهنشاه کرم آقا غریب آقا امام بی حرم آقا غریب آقا حسن سیدنا المظلوم حسن آقا شدی از زهرکین مسموم حسن جانم غریب آقا چه زجرایی توکشیدی توی حجره ت جفای همسرو دیدی حسن جانم غریب اقا تو بودی شاهده سیلی غریب اقا تو دیدی صورت نیلی غریب اقا تو دیدی اقا هتاکی غریب اقا تودیدی چادر خاکی غریب آقا غریب آقا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ✅بنددوم غریب اقا باقلبی خسته و غمگین غریب اقا تو دیدی ضربه سنگین غریب اقا تو سینت غصه ها داری غریب اقا تو داغ کوچه ها داری حسن جانم غریب اقا رو خاکا دیدی. گوشواره غریب اقا تودیدی گوشای پاره غریب اقا دیدی روی ورم کرده دیدی راه خونه رو مادر گم کرده غریب اقا تو دیدی چشم های تارو دیدی جای دست مادر رو دیوارو غریب آقا غریب آقا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ✅بندسوم شدی مغموم میون کوچه ی غمها شدی آقا عصای مادرت زهرا(س) توی بستر می خوندی با دوچشم خون برا عباس حسین و زینب گریون توی بستر تو از دشت بلاخوندی لایَوم کِیَومکَ کرببلا خوندی توی بستر می خوندی روضه ی گودال می خوندی از حسینی که میره حال توی بستر می خوندی تو براخواهر که میبینه تن حسین شو بی سر حسین جانم @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹روضه ای که امام زمان،براش خون گریه کرد جلو چش علی اکبر،جلو چش قاسم جلو چش عباس جلو چش حسین کی جرأت کرد دستای زینبو ببنده؟؟ 😭😭😭😭 🔹ای حسین... آن لبِ لعل، که بوسه ز نبی خوب گرفت حال در طشت طلا،بوسه از او چوب گرفت سر بُبریده و آل علی و بزم شراب صحنه ای بود که صبر از دل ایوب گرفت هر که فریاد کشید،از دو طرف سیلی خورد هرکه افتاد زمین،هدیه سرکوب گرفت چی دارم میگم؟؟ از کی دارم میگم؟؟ ⬅️از یه خانومی دارم میگم وقتی از خونه بیرون میومد دور تا دورشو جوونای بنی هاشم میگرفتن حتی چراغا و شمع هارو خاموش میکردن نکنه سایه زینبو نامحرم ببینه نیمه های دل شب،آروم آروم یجوری میومدن سر قبر پیغمبر ... ⬅️از این خانوم داریم حرف میزنیم خارجی خواندنشان،تهمت عادی شده بود رفع تهمت زلب قاری محبوب گرفت همه شهر تعطیل شده بود هلهله میکردن 🔹اونقده بچه ها میترسیدن اونقده میلرزیدن 🔸ای حسین... با تمسخر وسط آیه قرآن لبش ضربه ها بر دهنش،دشمن مغضوب گرفت لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ را میخواند مست مِی، دور سرش جرعه‌ی مشروب گرفت اهل بیت پسر فاطمه را داد خطاب دیدی آخر که خدا حق مرا خوب گرفت به طعنه رو کرد به زینب، دیدی خدا سزای کارتونو داده؟؟ ای بی حیا... اهل بیت پیغمبرو وارد بزم حرام کردی زینبو وارد بزم شراب کرد ربابُ وارد بزم حرام کرده سکینه رو وارد بزم حرام کرده اهل بیت پسر فاطمه را داد خطاب دیدی آخر که خدا حق مرا خوب گرفت 🔹وقتی زن یزید با اون وضع یهو اومد تو جمعیت، سریع عباشو در آورد انداخت رو زنش... حیا کن زن تو زن منی ناموس منی اومدی با این وضع جلو اینهمه نامحرم! ⬅️گفت خاک تو سرت! برا من غیرتی شدی اهل پیغمبرو با این وضع،وارد برم حرام کردی اینجا همه سرگرم شدن مسیر عوض شد یهو دید رباب الان وقتشه 🔹کربلا... معمولا همسر حیا میکنه زینب،وداع کرد. بچه ها وداع کردن اما رباب نتونست خوب وداع کنه گفت الان وقتشه اومد سریع حسینو بغل گرفت 🔸ای قربون اون لبای ترک خوردت دور تا دور لبش را پر خون دید، رباب بوسه ای گریه کنان از لب مرطوب گرفت سرخ مویی به یتیمی به کنیزی نگریست شعله بر جان و دل دختر محجوب گرفت سریع دامن عمه رو گرفت عمه اون بی حیا داره به من اشاره میکنه جشنشان را به عزا ساخت بدل، دخت حسین ناله ای کرد که مجلس همه آشوب گرفت شروع کرد به صحبت کردن وای بر شما چشاتون خشک نشه خنده رو لباتون نیاد پسر پیغمبرو کشتید، جشن گرفتید دعوتش کردید با لب تشنه بین دو نهر آب سر از بدنش جدا کردین خطبه‌ی نائب الفاطمه غوغا می‌کرد  کار در دست، به این شیوه‌ی مطلوب گرفت ز سخنرانی سجاد ، گره‌ها وا شد بزم شد بزم عزا، ناله‌ی یعقوب گرفت به اَنَا ابنُ الحسنینش،همه را رسوا کرد آن چه را خصم لعین،معرکه با چوب گرفت 😭دید خبراییه دستا بالا میاد/ پایین میاد از یه طرف دستای یزید بی حیا چوب خیزران تو دستشه از یه طرف دستای عمه زینب،رباب ام کلثوم بالا میاد چوب که پایین میاد میبینه همه اهل بیت دارن لطمه میزنن قدش نمیرسه تو این ازدحام یه دختر سه ساله،،، نمیدونه چه خبره! 😭😭 فقط ناله و شیون زینبُ میشنوه فقط ناله ربابُ میشنوه اما نمیدونی چه خبره؟؟ تا کجا؟ تا اون لحظه که تو خرابه،سر بابارو بغل گرفت 😭😭 الان فهمیدم بزم شراب،چه خبر بوده بابا اون چوب خیزران که بالا میومد، به لب و دندون تو میخورد 😭😭 الهی دخترت برات بمیره الهی قربون اون لبای ترک خوردت برم بابا کی دندوناتو شکونده بابا؟! @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت ۲۶ مرداد سالروز ورود آزادگان به میهن 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 جانباز آزاده ای که همچنان اسیر غم غربت همرزم شهیدش میباشد  🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸روایت شماره ۱۳ بریده ای از خاطرات آزاده جانباز محمد صفری توانا روزهای پایانی جنگ در سال ۱۳۶۷ در بعضی جبهه ها ارتش عراق از شرایط پیش آمده استفاده کرده و بعضی از مناطق مرزی را مجدداً اشغال میکند. شرایط بسیار سخت شده، خبرهای ناگوار از جبهه ها به گوش می رسد دشمن خیال می کند می تواند از این شرایط به نفع خود استفاده کند اما زهی خیال باطل که جوانان وغیور مردان ایرانی با ایثار و از خود گذشتگی باز هم دشمن را به خاک مذلت می نشانند .مقاومت در مقابل هجمه های جدید دشمن موجب شهادت تعدادی از رزمندگان در روزهای پایانی جنگ شد و دشمن هم به اهداف خود نرسید در آن روزها شهید محمد صفری توانا را که در۶۷/۴/۳۱ به شهادت رسیده بود بعد از دو ماه در منطقه عملیاتی پیدا کرده و در روستای امیر آباد دفن کردند !!مادر  چشم به راه هر روز بعد از نماز صبح بر سر مزار فرزند شهیدش حاضر می شد و برایش فاتحه می خواند و با او درد  دل میکرد روزها گذشت بعد از دوسال اسرای ایرانی آزاد شدند در بین آزادشدگان خبر رسید که محمد صفری توانا هم جزو اسرای آزاد شده می‌باشد . خبر همه را متعجب و در عین حال خوشحال کرد محمد صفری آمد هم روستاییان وخانواده خوشحال بودند ومتعجب که،پس آن جنازه ای که دفن شده چه کسیست؟  ... آقای صفری خودش چنین می گوید در محاصره عراقی ها قرار گرفتیم بعد از ۴۸ ساعت درگیری و سردرگمی در منطقه کوهستانی میمک در محاصره عراقی‌ها بودیم  تلاش و فرار و درگیری نتیجه نداد عراقی ها ما را به اسارت درآوردند دو نفر از همراهان مان را در همان جا به شهادت رساندند ...وقتی که عراقی ها ما را می بردند من ماسک ضد شیمیایی را هم انداختم زمین ،کنار همان دو شهید. گویا بعد از دوماه که آن شهدا در بیابان بودند با توجه به مشخصاتی که ماسک و  کیسه ی ماسک  من داشت یکی از آن شهدای مظلوم را که مظلومانه در مقابل چشمان ما جان دادند به جای من آورده و دفن کرده اند و در طول دو سال اسارت هم من به عنوان اسیرثبت نام نشده در چنگال بعثی ها بودم  .و الان هروقت که به آن صحنه فکر میکنم و در روستایمان مزار این شهید رامیبینم ناراحت میشوم ای کاش هرچه زودتر این شهید شناسایی شود و از غربت و مظلومیت در بیاید هرکس می تواند کمک کند🌸🌸 با ذکر صلواتی روح شهید مدفون در امیر آباد# را شاد کنیم وبرای مشخص شدن هویتش دعا کنیم.تنظیم: گروه بزم شهدا شهرستانهای رزن ،درگزین #------------------------                   👉 ----------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
بسم ‌الله الرحمن الرحیم فرازی از زیارت ناحیه مقدسه روضه از زبان حضرت بقیة الله الاعظم من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم بی تابِ سربریده ی ماهِ محرمم با گریه هر غروب من از حال می روم با هر فرازِ ناحیه گودال می روم صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم این روضه را به مادرمان هدیه می کنم برنیزه تکیه داد و ز جایش بلند شد دردش گرفته بود صدایش بلند شد فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید نامردها به خیمه چرا حمله می کنید کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!! اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد اینجا به بعد شیون زن‌ها شروع شد دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه با عمه آمدند به بالای قتلگاه جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه دیدم چگونه عمه‌ی ما می کند نگاه هرکس رسید نیزه ی خود را شکست و رفت یک استخوان ز سینه ی آقا شکست و رفت یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد تا که ز رویِ پیکرِ بی سر بلند شد فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد اینجا به بعد گریه‌ی من رنگِ خون شود گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند باور کنید عمه‌ی مارا کتک زدند راه فرار از حرم آنروز بسته شد با چوبّ نیزه پهلوی زن‌ها شکسته شد آن شب زنانِ سوخته یاور نداشتند آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند