باب الحرم _مرحوم حاج حسن جمالی.mp3
6.94M
|⇦•خوش آمدی تو از سفر بابا..
#روضه و زمزمه بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس مرحوم حاج حسن جمالی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
|⇦•خوش آمدی تو از سفر بابا..
#روضه و زمزمه بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس مرحوم حاج حسن جمالی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
چوبی به لبت نشسته دیدم
دندان تو رو شکسته دیدم
چشمان تو را پر آب دیدم
دورِ سرِ تو شراب دیدم ..
ــــــــــــــــــ
خوش آمدی تو از سفر بابا
تو رو خدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی ..
دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبایِ بیداریم
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی ..
نزار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی ..
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم
بابا بابایی ..
*رقیه گفت به ما انتطار یعنی چه ..
چهل منزل طوری انتظارِ امامش رو کشید که وقتی به وصالش رسید براش جون داد ..*
بیابونا نمیره از یادم
بابا تو راهِ کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
بابا بابایی ..
سه ساله تُ چقدر دادن آزار
گوشایِ خونیمو دیدی انگار
بزار بگم چی شد تویِ بازار
بابا بابایی ..
ما رو به همدیگه نشون میدن
به زور گوشواره هامو دزدیدن
به مجلس مِی ما رو کشیدن
بابا بابایی ..
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#مرحوم_حاج_حسن_جمالی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#ویژه_ایام_محرم
زمزمه ونوحه شها ت حضرت رقیه
رؤبای من و دنیای منی
من دختر وتو بابای منی
مجنون توام، لیلای منی
بابایم حسین، بابایم حسین 3
______________________
دلتنگ تو و دیدار توام
هستی تو طبیب ، بیمار توام
پژمرده گل گلزار توام
بابایم حسین....
______________________
ای عمه بیا،آمد پدرم
بی پیکر خود آمد به برم
رأسش شده امشب تاج سرم
بابایم حسین...
_______________________
بر سینه خود دارم سر او
او دلبر من، من دلبر او
بوسم دو لب از خون تر او
بابایم حسین...
______________________
بابای گلم، بودی تو کجا
از دختر خود گشتی تو جدا
وای از ستم، این قوم دغا
بابایم حسین...
_________________________
سیلی زده بر، من زجر لعین
با عمه شدیم، ویرانه نشین
هر دم ستمی، باشد به کمین
بابایم حسین.....
__________________________
خواهم که شوم، بهر تو فدا
باشد طلبم، مرگم زخدا
بر همره خود، بابا تو مرا
بابایم حسین..
شعر:اسماعیل تقوایی
.
#زمینه
#حضرت_رقیه
#شام_شهادت_حضرت_رقیه
بند ۱
عمه بریز آب روان
آهسته روی پیکرش
آرام تر حرکت بده
اعضای جسم لاغرش
دست به بازویش نزن
خرد شده از سلسله
زخمی شده پایش ز بس
دویده پشت قافله
از کربلا تا شام و کوفه دویده
منزل به منزل درد و محنت کشیده
از درد یک شب هم راحت نخوابیده
بند ۲
عمه بریز آب روان
آهسته آهسته ولی
انگار که افتاده ای
یاد غریبیّ علی
شب بود و حیدر مانده بود
با گریه های کودکان
میزد به سر میگفت که:
اسما بریز آب روان
حیدر بمیرد ورم کرده بازویت
با چه شکسته در پشت در پهلویت
با من نگفته بودی نیلی شد رویت
محمدعلی انصاری✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمینه
شنیدم از توو تشت صداتو
آتیش زدی دل باباتو
دیگه غصه نخور عزیزم
میرم امشب از اینجا با تو
خرابه که جای تو نیست ، بریم از اینجا دخترم
توی بهشت منتظرت ، نشسته زهرا مادرم
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم توی دشت صداتو
آتیش زدی دل باباتو
سرت درد میکنه مثه من
کی از پشت کشیده موهاتو
از روی نی دیدم تو رو ، زجر حرومی بد می زد
مادرم و صدا زدی ، وقتی تو رو لگد می زد
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم توو کوفه صداتو
آتیش زدی دل باباتو
میسوختم روی نیزه وقتی
با سنگ میزدن عمه هاتو
از بغض توو نگاه تو ، هنوز دارم آه میکشم
سنگا اجازه نمیداد ، که با تو همکلام بشم
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم توی شام صداتو
آتیش زدی دل باباتو
تا چوب خیزران بالا رفت
گرفت زینب جلو چشاتو
قد میکشیدی ببینی ، چوبشو کجا میزنه
به عمه میگفتی داره ، رو لب بابا میزنه
رقیه جان رقیه جان.....
شنیدم همه جا صداتو
آتیش زدی دل باباتو
حلال کن منو دست ندارم
درآرم خارای توو پاتو
شونه های عمو میشه ، دیگه از امشب جای تو
بریم از اینجا میزارم ، مرهم رو زخم پای تو
رقیه جان رقیه جان.....
#علی_سلطانی