.
|⇦•من با همین لباس پاره...
#سینه_زنی و توسل به #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی #میرداماد
●━━━━━━───────
من با همین لباس پاره
آبرودار عالمینم
یه دختر سه سالَم اما
اُم ابیهای حسینم
پای این سر جان نبازم
من رقیه نیستم
شام را ویران نسازم
من رقیه نیستم
مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم
مثل زینب من شریکةُ الحسینم
فدایی راه ولایت
شبیه مادرِ حسینم
هر ساله عُمر من یه آیه ست
سوره ی کوثر حسینم
کشته ی راه دفاع از
دین اسلام منم
فاتح کوفه عقیله
فاتح شام منم
مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم
مثل زینب من شریکةُ الحسینم
ای جَوُونِ امام حسینی
با عشق هم قسم شدی تو
دعای من بوده که امروز
مدافع حرم شدی تو
مقتدای تو، تو این راه
شد شهید علقمه
ای مدافعان زینب
اجرتون با فاطمه
مثل عباس من ذخیرةُ الحسینم
مثل زینب من شریکةُ الحسینم
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین
سبقت از عود و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
ــــــــــــــــــ
#پنجم_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5798767747286437341.mp3
1.7M
.
#زمینه
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#داوود_قاضی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
با اشک چشام با خیال صدات
من آب و جارو میزنم خرابه رو برات
دلتنگ توام میدونم که توام
دلت برام تنگ شده بابا فدای اون چشات
شبا تا خوده صبح بیدارم - خیلی درد دارم
ببین این لخته خونو - که شده گوشوارم
میدونی که سرم سنگینه - چشام تار میبینه
بیا که آغوش تو - واسه من تسکینه ۲
(جونم و گرفتن ؛ ذره ذره کم کم ۲
میدونم به موقع میرسی واسه کفن و دفنم)
داد از این جدایی ۳ بابایی وای از این جدایی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مثل قدیما میکشی نازمو ؟
میخوام یواشکی بگم بهت یه رازمو
اون روزی که دستامو بسته بودن
دیدم توی بازار شام چادر نمازمو
بابا از روی نی میدیدی - برات قرآن خوندم؟
راستی میدونی از اون - شبی که جا موندم؟
توی تاریکی میترسیدم - مگه من چندسالَمْ؟
کاشکی که زجر نمیاومد - بابا جون دنبالَمْ ۲
(نایی من ندارم ؛ بسکه سیلی خوردم ۲
دیدمت روی نیزه بابا کاشکی که میمردم)
داد از این جدایی ۳ بابایی وای از این جدایی
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5803407299808595197.mp3
708.9K
.
#شور
#حضرت_رقیه
.
هرکی بهش رو بزنه
همیشه خوش به حالشه
دنیا هزار سالشه و
دنیای من سه سالشه
علمِ رقیه همیشه سایه ی سرمِ رقیه
معجزه میکنه قسمِ رقیه
یا فرج الله بدم رقیه
دستای رقیه ساداته که
گریه گشای دارالشفای عباسه
حتی واسه ی یه لحظه هم که
ببینتش تجدید قوای عباسه
قطعا وقتی وارد محشر هم که میشه جاش
روی شونه های عباسه
ای جان رقیه جان
****
عزت کل نوکرا به عزت و جلالشه
دنیا هزار سالشه و
دنیای من سه سالشه
علمِ رقیه میگیره دستمو کرمِ رقیه
الهی پنجم صفر ببینم
همه رفیقامو حرمِ رقیه
هرکس که امام حسینیه جاش
بدون شک تو قلب رقیه ساداته
ای جانم به اون دلی که از بچگی
همیشه جلب رقیه ساداته
آدم تر ندیدم از اونی که
تموم عمرش کلب رقیه ساداته
ای جان رقیه جان
🔸شور🔸
#محمد_حسین_حدادیان
#محرم1401
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرترقیه_عزاداری
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#زمزمه #تک_ضرب
▪️نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
🎙سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...
یه ماهه که بابا، نخوندی لالایی
شبا نخوابیدم، کجایی بابایی
سر تو رو نیزه، نمیرسه دستم
پایین پای این، نیزه ها بنشستم
یا ابتا مظلوم...
نفس به عشق تو، می کشم ای بابا
بعد علی اصغر، دیگه شدم تنها
عمه سپر میشد، همیشه جای من
بعد تو شد غصه، بابا دوای من
یا ابتا مظلوم...
پاهام پر آبله، بس که دویدم من
ببین که از داغت، دیگه بریدم من
از غصه دق کردم، ببر منو بابا
پیش عمو عباس، که اومده زهرا
یا ابتا مظلوم...
سر تو رو بردن، بزم شراب و می
نپرسیدی راه و ، چطوری کردم طی
منو ببر با خود، زجر کشیدم من
چقدر مصیبت از، زجر کشیدم من
یا ابتا مظلوم...
✍️روح اله گائینی
.
#زمینه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
🏴بند اول:
مهمون ویرونه، ماه شبهام شدی
چه عجب باباجون، سر به ماهم زدی
رفتی و پیش من، خیلی دیر اومدی
کجا بودی که هر چه قد صدا زدم بابا
انقد منو کتک زدن، خمید قدم بابا
نیومدی حالا ببین، چی اومده سرم
دیگه نمونده مو و معجری روی سرم
همه تنم شده کبود، بابا
عمه اگه پیشم نبود، بابا
(رقیه دیگه مُرده بود، بابا ۲)
مَنِ الّذی اَیْتَمَنی بابا
🏴بند دوم:
مثل بال و پرم، سوخته موهات بابا
چشم و ابروت سیاه و کبوده چرا
صورتت خونیه، رفته بودی کجا؟
چه جوری آخه باباجون شکسته دندونات
انگار زدن با خیزرون محکم روی لبات
بهم بگو چرا آخه با سر آوردنت؟
چه جوری اومدی اصن الان کجاس تنت؟
زخمی شده چه قد سرت، بابا
کاشکی بمیره دخترت، بابا
(واسه رگای حنجرت، بابا ۲)
مَنِ الّذی اَیْتَمَنی بابا
🏴بند سوم:
بیدارم شب تا صب، بسکه درد میکشم
سیلی انقد زدن، تار میبینه چشم
بغلم کن بابا، یِکّم آروم بشم
منو ببر شدم از این زمونه دیگه سیر
سه سالمه ولی ببین بابا شدم چه پیر
نپرس ازم چرا چون هرچی که بگم کمه
تو بازارای شام عذاب دیدم یه عالَمه
چشم عمو رو دور دیدن، بابا
جلوی ما میرقصیدن، بابا
(به اشکامون میخندیدن، بابا ۲)
مَنِ الّذی اَیْتَمَنی بابا
شعر و ملودی: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#وحید_زحتمکش
❁﷽❁
#نوحه_زمزمه_ترکی
#پنجم_صفر
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:می گذرد کاروان...
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
عمه شدم بی قرار
خسته ام از انتظار
جان به لبـــم آمده
از تب این اضطرار
خواب دیدم مهمانم می رسد
آرام ایــن جـــانم می رسد
عمــه بگـو یک جواب
معنـی و تعبیـر خواب
رفتـــه قــــرار از دلـم
مُردم از این اضطراب
می آید بر گوشـــم زمزمه
لالایی می خــواند فاطمه
این طبــقِ غـرقِ نور
بوی پـــدر مــی دهد
این سر خونین بر آن
عطر سفـــر می دهد
مهمان داریم امشب عمه جان
من هـــم بابا دارم شـــامیان !
عمه ببین نیمه شب
قــرص قمــــر آمده
شـــام سیــــاه مرا
نــور سحــــر آمده
انتـــظارم دیگر سر رسید
آخـــر بابایم با سـر رسید
قـــاریِ قـــــرآن من
زینـــت دامـــان من
خوش آمدی از سفر
شـدی تو مهمان من
سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب
سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب
رقیـــه قـــربـــان آن
لبهــای عطشـــان تو
چه کرده آن خیزران
بــا لب و دنـــدان تو
آه از طشت و چوب خیزران
آه از گریـــه های عمـــه جان
بکـــن نگــاهم بابا
ببیـــن تو آهم بابا
مرا ببــر با خودت
خستـــهٔ راهم بابا
بیزار از شام و بازار شدم
نالان از بزم اغیـــار شدم
بابای مظلومم یاحسین(۲)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۲/۵/۳۰
.
#زمینه
#حضرت_رقیه
#شام_شهادت_حضرت_رقیه
بند ۱
عمه بریز آب روان
آهسته روی پیکرش
آرام تر حرکت بده
اعضای جسم لاغرش
دست به بازویش نزن
خرد شده از سلسله
زخمی شده پایش ز بس
دویده پشت قافله
از کربلا تا شام و کوفه دویده
منزل به منزل درد و محنت کشیده
از درد یک شب هم راحت نخوابیده
بند ۲
عمه بریز آب روان
آهسته آهسته ولی
انگار که افتاده ای
یاد غریبیّ علی
شب بود و حیدر مانده بود
با گریه های کودکان
میزد به سر میگفت که:
اسما بریز آب روان
حیدر بمیرد ورم کرده بازویت
با چه شکسته در پشت در پهلویت
با من نگفته بودی نیلی شد رویت
محمدعلی انصاری✍
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.
📝#شور #حضرت_رقیه علیهاسلام
🏴#پنجم_صفر ۱۴۰۳
📝بند اول
برا عبادت، بگو رقیه
نماز اباالفضل، وضو رقیه
لبخند عمو، بسته به لبخند رقیه
زندگی ما، به یه نگات بنده رقیه
آخ اگه دلم، خراب روضهی تو باشه
دیگه چی میخواد، به خدا اینم از خداشه
شافعهی محشر، ای نوهی حیدر
هستیِ اباالفضل، عشق علی اکبر
سیدتی۳، ای گل معطر
رقیه جان، سیدتی
📝بند دوم
شیرین زبونِ، حرم رقیه
ای عشقِ صاحب، علم رقیه
دنیا واسه من، معنی نداره بی رقیه
میسازه همه زندگیمو بی بی رقیه
من نوکرتم خانوم سه ساله منو دریاب
اِی جونم فدات ستارهی شبهای ارباب
آبروی عالم، ذکر روی پرچم
نام تو رقیه، نغمهی دمادم
سیدتی ۳، دلخوشی قلبم
رقیه جان، سیدتی
📝شعروسبک:
مجتبی عبداللهی(قم)
یوسف کیانی
.
.
#زمینه هفت شبی
شهادت #حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
مناسب اوایل ماه صفر
بند ثابت :
رمز حیات کربلا/راه نجات کربلا
میگیرم از سفره ی تو /برگ برات کربلا
عنایتی به حال عاشقا کن
با یه نگاه راه حرم رو وا کن
بیا و با اون دستای کوچیکت
رقیه جان برا فرج دعا کن
رقیه جان برا فرج دعا کن۴
*روضه حضرت رقیه سلام الله علیها*
بند اول:
بلا آوردن سر تو / تو کوفه و شام بلا
شامیا مانعت شدن/ تا نرسی به کربلا
چه زجری تو کشیدی از حرمله
بسته بودن دستاتو با سلسله
یه کاری کن برای جامونده ها
آخه خودت جاموندی از قافله
بند دوم:
کنار سفرت میشینم / برا تو گریه میکنم
خار مغیلان میبینم / براتو گریه میکنم
چشام مثه ابر بهار میباره
مرهمی رو زخمای پات بذاره
آتیش میگیرم تا میگه روضه خون:
*طفل سه ساله که زدن نداره*
*حضرت رقیه و حضرت زینب سلام الله علیهما*
برات بمیرم عمه جون/ یه روزه قامت خمید
قبل از تو بین اهلبیت/ هیشکی اسارت نکشید
برام سپر شدی با حال خسته
هم قلب تو هم سر تو شکسته
سهم غذاتو هم به من میدادی
که میخونی نمازتو نشسته
.............................
چیزی سرم نیومده / گریه نکن برای من
ببین دیگه نمیسوزه / آبله های پای من
بابامو میخوام اگه دلغمینم
بگو کجاس عموی نازنینم
پهلوم اگر شکسته گریه نکن
نمیتونم که اشکاتو ببینم
........................
روضه این شبام شده/ من الذی ایتمنی
اگر کبوده تن من/ تو هم کبودتر از منی
همراه قافله منو آوردی
به جای من تو تازیونه خوردی
سر مزار بابا یاد من باش
اگه منو تا کربلا نبردی
*حضرت رقیه و حضرت ام کلثوم سلام الله علیهما*
عمه ی مهربون من / بلا کشیدی این سفر
شبیه عمه زینبم / تو هم برام شدی سپر
مراقب من و یتیما بودی
تن تو هم شده پر از کبودی
سر کی بود از روی نیزه افتاد
با سنگ اون پیرزن یهودی
............
عمه برام گریه نکن/ به قلب من تاب بده
من تشنه و گرسنه ام / یه کم به من آب بده
توو مهربونی هیچی کم نذاشتی
تو این مسیر خیلی هوامو داشتی
هرشبی که آب و غذا میدادن
سهمتو واسه من کنار گذاشتی
..............
من ذره ذره آب میشم/ دیگه به لب رسیده جون
اگر که بابامو دیدی / سلاممو بش برسون
نگو بهش از پای پر آبله
از دست و پای بسته با سلسله
بگو رقیه خیلی خوبه حالش
نگو که سیلی خوردم از حرمله
*حضرت رقیه و خواهرش نوعروس حضرت قاسم علیهم السلام*
خواهر من گریه نکن / آه نکش تو از جگر
ایشالا قاسمت میاد/ همراه بابا از سفر
تو نوعروسی با لباس پاره!!
گریه برا تو خوبیت نداره
غصه نخور گوشواره هاتو بردن
قاسم میاد بازم برات میاره
..........
خوب میدونم خیلی دلت / برای اون تنگ شده
بگو که دست و صورتت /چرا با خون رنگ شده
ببین شبیه عمه قدکمونم
از غصه ها به لب رسیده جونم
منو حلال کن که دارم می میرم
سلامتو به بابا میرسونم
..........
حق داری ای خواهرمن/ اگه بمیری از غمش
چی اومده بود به سرش/ یه بار رو نیزه دیدمش
شوهر تو مثل عمو رشیده
رو نیزه ها عجب قدی کشیده
وقتی تو رو با کعب نی میزدن
با چشم خون ازون بالا میدیده
*حضرت رقیه وحضرت سکینه سلام الله علیهما*
از سوز اشک و ناله هام/ آب دل سنگ میشه
می میرم اما دل من/ برای تو تنگ میشه
تو این مسیر چقد بلا کشیدیم
رو نیزه ها سر بابا رو دیدیم
با دست بسته روی خار صحرا
با پای پر آبله می دویدیم
............
تو بودی گفته به عمو / خشکه لبای خواهرم
عمو که رفت آب بیاره/ دیگه نیومد به حرم
بگو به من رفته کجا عموجون
خالیه جات تو خیمه ها عموجون
بگو رقیه دیگه آب نمیخواد
از علقمه خودت بیا عموجون
..............
خوب میدونم سکینه جون /برا تو سخته اسیری
با دستای تو سلسله / منو تو آغوش می گیری
صورت تو شبیه من کبوده
این یادگار کوچه ی یهوده
چه انتقامی از ماها گرفتن
آخه مگه گناه ما چی بوده
.......
#حضرت_رقیه و روضه #حضرت_علی_اکبر
یکی بیاد به من بگه / داداش بزرگترم کجاس
اونکه منو بغل میکرد / علیه اکبرم کجاس
لیلا مگه دیگه پسر نداره
تا سرمو رو شونه هاش بذاره
اگه داداش علی اکبرو دیدین
بگید برام یه گوشواره بیاره
.............
اگه داداشم میومد / رقیه سیلی نمیخورد
کسی منو نمیزد و / رو خار صحرا نمی برد
میگن موذن حرم رو کشتن
داداش علیه اکبرم رو کشتن
رقیه رو غریب گیر آوردن
همونا که برادرم رو کشتن
...............
لیلا با گریه میخونه / فقطعوه بالسیوف
دل مارو میسوزونه/ فقطعوه بالسیوف
داغ جوون قاتل لیلا شده
میگه علیم اربا اربا شده
تنش رو توی یک عبا آوردن
که قتلگاهش همه صحرا شده
#مرتضی_کربلایی
.
#پنجم_صفر
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد
خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد
سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد
هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد
بابا غرورم بدتر از پایم شکسته
آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد
دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم
نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد
سوغات برد اما مچاله سوی شهرش
آن چارقد را که عمو با گریه تا زد
بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت
نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد
شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم
وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد
#حضرت_رقیه
#رضا_دین_پرور ✍
#شب_سوم_محرم
....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
1.28M
.
#شور_آخر_مجلس
#پنجم_صفر
شور آخر جلسه ای
بابا جون خبر داری تنها شدم
بعد تو به غصه مبتلا شدم
پابه پای نیزه ها پشت سرت
اسیرِ مصیبت و بلا شدم
بابا جون عمه مونو خیلی زدن
بابا جونم شامیا چقد بدن
اینو آروم بگم نشنوه عمو
بهمون حرفای بد خیلی زدن
یه عده ارازل و لات پشت دوازه ی ساعات
دوره کردن مارو بابا بی حیاها جلو چشمات
آخ رو صورت جای کعب نی مونده
نانجیب دلمو سوزونده
رو زمین زجر من کشونده
وااای ابتا یا حسین یا مظلوم
ابتا یا حسین یامظلوم
ابتا یا حسین یا مظلوم
باباجون چرا لبات پاره شده
مثه گوشای بی گوشواره شده
بابا جون قربون خشگی لبات
بعد تو دخترت آواره شده
حال و روز توکه از من بدتره
گونه ات از خون تازه چرا تره
کجا بودی باباجون باباحسین
سر تو چرا پُرِ خاکستره
شنیدم تنور خولی رفته بودی بابا جونم
حق بده دق بکنم من بعد تو زنده نمونم
تا سرو صورت خونی تو دیدم
یادم رفت که چیا کشیدم
یادم رفت که چیا شنیدم
وااای ابتا یا حسین یا مظلوم
ابتا یا حسین یا مظلوم
ابتا یا حسین یا مظلوم
بابا دلتنگه لالاییات شدم
بابا دلتنگ نوازشات شدم
یه ماهی میشه صداتو نشنیدم
من دلتنگه قصه گفتنات شدم
یه دنیا حرف نگفته تو گلوم
چی بگم حالا که هستی روبروم
همه دردا و غمام رفته زیاد
خدا رو شکر رسیدم به آرزوم
بغلم بیا بابایی دلتنگم بابا خدایی
لالایی بخون برام باز حالا که تو پیش مایی
آخ که چه قدر سردو تاریک اینجا
باباجونم خوش اومدی بابا
قول بده که نزاریم تنها
وااای ابتا یا حسین یامظلوم
ابتا یا حسین یا مظلوم
ابتا یا حسین یا مظلوم
#شب_سوم
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها کربلایی #حسن_رضا_محمودی
.
|⇦•فکرشو بکن دخترت...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید حسین موسوی
●━━━━━━───────
فکرشو بکن دخترت
تنها یه گوشه بشینه
پیرْهنی که مال تو بود
دست این و اون ببینه
با گریه میگه، پیرهن بابامو بدید
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
رقیهای که، سر باباشو، تو دست نامردا میدید
رقیه جوری گریه کرد
که آخرش نَفَس گرفت
با گریه از غریبهها
سر باباشو پس گرفت
فکرشو بکن دردونهت
زخمی ببینه سرت رو
تو اون حال و روز کی باید
آروم کنه دخترت رو؟
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
سر باباشو، بریده و خونی میدید
تا گریه میکرد، با تازیونه، زجر حرومی میرسید
شب سیاه و سردی بود
توی خرابه نور اومد
رقیه رو آتیش زد اون
سری که از تنور اومد
فکرشو بکن دخترِ
ارباب تو خرابه خوابید
دختر یهودی هم به
موهای رقیه خندید
با خنده میگفت، تویی که بابا نداری
شبا سرتو، رو دامن کی میذاری؟
با طعنه میگفت، تو چندسالته؟، چقد موی سفید داری!
میبینی کار دنیا رو
سه سالشه قدش خمید
آخه رقیهی حسین
کجا و مجلس یزید
#شاعر:صادق نجم و داود رحیمی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#حجت_الاسلام_سید_حسین_موسوی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
زمینه شب سوم
فکرشو بکن دخترت، تنها یه گوشه بشینه
پیرهنی که مال تو بود، دست این و اون ببینه
با گریه میگه، پیرهن بابامو بدید
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
رقیه ای که، سر باباشو، تو دست نامردا میدید
رقیه جوری گریه کرد، که آخرش نفس گرفت
با گریه از غریبه ها، سر باباشو پس گرفت
###
فکرشو بکن دردونهت، زخمی ببینه سرت رو
تو اون حال و روز کی باید، آروم کنه دخترت رو؟
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
سر باباشو، بریده و خونی میدید
تا گریه میکرد، با تازیونه، زجر حرومی میرسید
شب سیاه و سردی بود، توی خرابه نور اومد
رقیه رو آتیش زد اون، سری که از تنور اومد
###
فکرشو بکن دختره، ارباب تو خرابه خوابید
دختر یهودی هم به، موهای رقیه خندید
با خنده می گفت، تویی که بابا نداری
شبا سرتو، رو دامن کی میذاری
با طعنه میگفت ، تو چندسالته؟ چقد موی سفید داری؟
میبینی کار دنیا رو، سه سالشه قدش خمید
آخه رقیه ی حسین ، کجا و مجلس یزید
#صادق_نجم
#داود_رحیمی