eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•به منبر می رود دریا.. و توسل ویژهْ شهادت امام صادق علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ به منبر می‌ رود دریا، به سویش گام بردارید هَلا ! اسلام را از چشمه ی اسلام بردارید مبادا از قلم ‌ها جا بیفتد واژه ‌ای اینَک که بر منبر قدح کج کرده ساقی، جام بردارید ”سَلونی” را هدر دادند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید اَلا ای شاعران! چشمان او آرایه ی وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبحِ صادق می ‌وزد، از گیسوی صادق از آن مضمونِ پیچیده جِناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید غلامِ خسته ‌ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پِلک بر هم زد به سوی شعله چون هارون مَکّی گام بردارید "رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه" به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید  به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی ‌ست کفن باید به جای جامه ی احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می ‌گفت، می‌ فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید :سید حمیدرضا برقعی *آقا امام صادق خیلی مظلومه، روضه‌خوان آمد محضرش، گفت برا ما روضه میخونی یانه؟ روضه خوان‌گفت چرا نخونم روضه خواندن افتخار ماست. خواست روضه بخونه امام صدازد: اجازه بده پرده بکشم این زن وبچه هام بیان بشینن روضه‌گوش کنند. همه نشستند روضه‌خون شروع کرد روضه بخونه صدای گریه ی این زنها بلند شد. دورِ خانه در حصار بود، یهو دیدن نگهبان ها دارن در میزنن، خادم رفت دم‌ در بله، چیزی شده؟ نگهبان ها گفتن چه خبره تو‌خونه دارین گریه میکنید؟ نکنه دوباره روضه‌ گرفته‌ جعفر بن محمد. اومد محضر آقا، آقا!چی بگم‌؟ مأمورها دم‌ درن، فرمود: هیچی، بهشون بگو یه بچه ای از ما از دنیا رفته برا اون دارن‌گریه میکنن..... امام صادق در گریه کردن تکلیف مارو‌ روشن کردن ....* در دعای ندبه میخوانیم: "فَلْیَبْكِ الْباكُونَ" گریه کنا گریه کردن تموم دیگه، فرمود: نه! "فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ" کجان اونایی که میخوان برا روضه ها زار برنن؟حالا گریه ام کردین زار هم زدین تموم دیگه؟نه! "وَ یَضِجَّ الضَّاجُّونَ" اونایی که برا این روضه ها ضجه میزنن... امام صادق که درس میداد، وسط درس میدیدن داره یه گوشه ای رو‌ نگاه می کنه. آقاکجا رو نگاه میکنید؟ میگفت: درس تعطیله، چی شد درس تعطیله؟ دوباره چشم امام به روضه خون افتاده. اَباهارون روضه خون نابینای امام صادق بود. صدا می زد بیا جلو میخوایم‌ گریه‌ کنیم... *
۱۴۰۳ 🎤 @majmazakerinee 〰〰〰〰〰〰〰 شیشه‌ی عمر پدر خُرد شدی در نظرم سر پیری چه بلایی‌ست که آمد به سرم خواستم پر بکشم سمت تو...،خوردم به زمین طرزِ درهم شدنت چیده همه بال و پرم لخته‌خون! خواهشاً از حنجره‌اش دست بکش تا اگر شد فقط این بار بگوید: پدرم شمر با هر ولدی‌گفتنِ من می‌خندد پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم تا به حالا نشده پیش پدر پا نشوی حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم نیزه مسمار شد و چنگ به پهلویِ تو زد داغ زهراییِ تو شعله زده بر جگرم تیغ‌ها! از بدنِ ریخته پا بردارید بگذارید که از معرکه او را ببرم می‌شمارم همه اعضای تو را..،باز کَم است تکّه‌ای از تو کجا مانده؟!..،خودم بی‌خبرم آنقَدَر بند به بند بدنت وا شده است می‌شود در دلِ قنداقه تو را بُرد حرم کارِ تشییع تو یک روز زمان خواهد بُرد همه از خیمه بیایید که من یک نفرم : بردیا محمدی ↫
زمان: حجم: 2M
امام_ زمان_ عجل_ الله درد دل_ زمزمه ✍️ _مداح_ اهل_ بیت_ خانم 🎤 حاج_ استاد_ پیرزاده 🌴🌴🌴🌴🌴 ای پادشه خوبان، نظری از سرِ احسان کز هجر تو خونین شد، دلِ زارِ پریشان عمریست که ما را غمِ هجران تو سوزاند ای کاش رسد مرهم ، بر این سینه سوزان چشمانِ من از گریه ، شده کاسه خونی کی می رسد آن لحظه ، که بینم رخِ تابان؟ در حسرتِ دیدارِ تو ، ای یوسفِ زهرا یعقوب صفت گشته ، دلم زار و پریشان ای منتقمِ خونِ شهیدانِ خدایی کی می رسد آن دم ، که بگیری انتقام «بخشی » دلخسته ، به امیدِ وصال است ای منجیِ عالم ، بر این عشق تو درمان 1404/2/10 @majmazakerinee 🌴🌴🌴🌴🌴
🏴 🏴 🎤مداح :حاج حسن خلج ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ لب تشنه بودُ تشنۀ یک جرعه آب بود مردی که دردهایِ دلش بی حساب بود *هی صدا می زد ؛ امُ الفَضل جگرم داره می سوزه .. کنیزکِ دلُ زد به دریا ، گفت هر چه بادا باد .. آب رو می برم ، این آقای منه عمری بهم محبت کرده.. ظرف آب رو برداشت .. جلوش رو گرفت ، کجا داری میری؟ امُ الفَضل مگه نمی بینی پسر پیغمبر داره میگه جگرم .. گفت آب رو بده خودم می برم .. آخه من همسرشم .. آب رو آورد تو حجره ، گفت ببین آب هست ..* پا می کشید گوشۀ حجره به روی خاک فریاد استغاثۀ او بی جواب بود اما فدای بی کفن دشتِ کربلا آن کس که زخمِ تنش بی حساب بود * شمشیردار با شمشیر می زد .. نیزه دار با نیزه می زد .. هم نعل تازه بر بدنش ردِّ پا گذاشت هم داغديدۀ شرر آفتاب بود .. : يوسف رحيمی @majmazakerinee
🏴 🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج حسین سازور ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ "اَلسَّلامُ عَلَیْکَم یا اَباعَبْدِاللَّه" دو سه روز است بی کَس و کارم مثلِ ابر بهار می‌بارم جانِ تو مضطر و گرفتار با تو آقا نگفته‌ها دارم ردِ اشکم به خاک، جا انداخت کوچه گردی مرا زِ پا انداخت به نمازِ من اِقتدا نشده آشنا با من آشنا نشده دَرِ یک خانه روُم وا نشده چه کنم که غمم دوا نشده بویِ شب می‌دهد سحرهایم خبری نیست از پسرهایم کوفیان خویش را به خواب زدند پشتِ من بی حد و حساب زدند دستهایِ مرا طناب زدند به لبِ خشکِ من که آب زدند ناگهان جسم ناتوانم سوخت یادت افتادمُ دهانم سوخت دخترِ من فدایِ دختر تو مادرم خاکِ پای مادر تو پسرانم گدایِ اکبرِ تو هستم آقا به فکرِ خواهر تو کوفه چشمش اصالتاً تنگ است کوچه هایش برایِ زن تنگ است لب من تر نشد فدای سرت سرم افتاده است به پای سرت غصه دارم ولی برای سرت چه عزایی شود عزای سرت رسم کوفست دل ز تو بکنند و سرت را روی سنان بزنند نگرانم که دردسر بشود به خیامِ تو حمله ور بشوند صاحبِ چند کیسه ی زر بشوند دخترانِ تو در به در بشوند ببرند از خیام معجر را ریز ریز کنند اکبر را بینِ خُرجین سرِ تو را ببرند گرگ ها پیکرِ تو را ببرند چادرِ خواهرِ تو را ببرند با لگد دخترِ تو را ببرند ترس دارم که درهمت بکنند مثل تصویر مبهمت بکنند سید پوریا هاشمی * از کربلا که قافله راه افتاد، دختر مسلم می دید که بچه های دیگه همه افتخار می کنند، سرهای بالای نیزه رو نشون میدن، این میگه این سَرِ بابایِ منه، اون یکی میگه: اون سَرِ بابایِ منه، دختر مسلم سر به زیر داشت، تا رسیدن دروازه ی کوفه، یه وقت دوید دامنِ زینب رو گرفت، گفت: عمه! دخترهای کاروان رو جمع کن، اینم سَرِ بابایِ منه...*
بسم الله الرحمن الرحیم ‍ ..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) باقر آل مصطفی افتاد ساکن عرش کبریا افتاد از همان زین زهر آلوده وای من،بین کوچه ها افتاد سینه صادق از بلا چاک است سنگِ روی مزار او،خاک است بین آن،کوچه ها چرا افتاد آن شفیع روز جزا افتاد رمقی برتنش نمانده دگر یادگاره، کرب وبلا افتاد سینه اش مملو از تب است باقر کیست استاد، مکتب است باقر دیده گانش زغصه بارانی است این امام حدیث و قرآنی است کربلا تابه شام و کوفه، چه دید حالش از کودکی پریشانی است آه جاری و سوز و گریه تویی چون که همبازیِ رقیه تویی همۀ خاطرات او ،داغ است زندگی و حیات او ،داغ است شام و کوفه ،اسارتش بردن تا قیامت بساط او ،داغ است روز اشک ونوا، غروب نداشت زندگی لحظه های خوب نداشت توخودت مشک پاره،باقر دید گلویِ شیر خواره باقر دید غارتِ گاهواره، باقر دید تن روی قناره، باقر دید سره گودال رفتن،آبت،کرد زخم پهلوی او کبابت کرد دیده ای تو،که عمه جان اُفتاد بین گودال آسمان اُفتاد عمه جانی به قدکمان اُفتاد به رخ بچه ها، نشان اُفتاد سهم تو،زخم خار صحرا شد رویِ زینب شبیه زهرا شد میشود نیزه دید و جان نسپرد سر مقتل رسید وجان نسپرد ازقفا شدبریده سر،چکنم از گلو بوسه چید وجان نسپرد به روی،تل تنی لرزان شد وقتی افتاد نیزه باران شد پیکری همچو شاه افتاده خیمۀ بی سپاه افتاده عمۀ بی پناه افتاده گوشه ی قتلگاه افتاده ساجدین، را اسیرِ تب کردن روزما را، تمام شب کردن زجه های رباب دیدن داشت ناقۀ بی رکاب دیدن داشت کل بزم شراب دیدن داشت محمل بی حجاب دیدن داشت سینه ام پر،ز زخم دشنام است مرگ من در خرابۀ شام است رویِ دست گلی سر ی افتاد مه رخی مثل مادرِ ی افتاد پایِ او بود منبری افتاد سر به او گفت : دختر ی افتاد میبرم با خودم تو را امشب دم آخر بخوان تو،از زینب ✍شاعر_مداح_سبک_گذار🎤 آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج محمدرضا بذری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم جای خالیِ تو را هیچکس احساس نکرد به گمانم که به دوری تو عادت کردیم سال ها می گذرد، منتظری برگردیم !! پس مشخص شده ماییم که غیبت کردیم نمک سفره ی تان را همه خوردیم ولی با گناهان، به همین سفره خیانت کردیم جمکران هم که رسیدیم ،به جای ندبه فقط از حاجت خود پیش تو صحبت کردیم دلمان از همه ی مردم عالم که گرفت گریه کردیم و سپس سجده به تربت کردیم *چقدر دلمون میخواست این عرفه ای کربلا باشیم، بخدا کربلا عرفه یه حالِ دیگه است، عرفه کربلا دیدنی است...* هر کجا ذکر حسین است همانجا حرم است قبل هیئت همگی قصد زیارت کردیم *حسین جان! اگه کربلا نیستم امروز، اما اینجارو برات کربلا میکنم...* اربعین با همه دنیا به دل جاده زدیم لذت عشق تو را با همه قسمت کردیم احسان نرگسی گداتو حلال کن اگه لحظه هام پر شده از گناه *امام صادق فرمود: هر کی ماه رمضون بخشیده نشه، باید امید به عرفه داشته باشه... امروز روزِ ضجه است، روزِ ناله است...* گداتو حلال کن اگه لحظه هام پر شده از گناه گداتو حلال کن اگه از گناه دلِ من شد سیاه گداتو حلال کن نشد آخرش نوکرت سر به راه گداتو حلال کن به کارت نیومد دعاهای من گداتو حلال کن به غفلت گذشت روز و شب های من گداتو حلال کن به دردت نخوردم من آقای من می بینی که تاریکِ اقبالِ من می بینی که شیطانِ دنبالِ من گناهش رو من کردم اما آقا شما گریه کردی برا حالِ من دیگه خسته ام آقا نگاهی کن آقا که بی طاقتم دیگه خسته ام آقا سرا پا ببین که غرق در حسرتم دیگه خسته ام آقا تو هستی فقط خواهش و حاجتم دلم غرقِ آهه برا کاروانی که می افته راه دلم غرقِ آهه برا اون زن و بچه ی بی گناه دلم غرقِ آهه برا اهلبیت گرفتارِ شاه اونایی که کسی سایه شون رو ندید همشون به دنبالِ شاهِ شهید امون از اسیری امون از ستم می افتن به دستِ یه عده پلید بخون روضه آقا بخون از حسین و بریده گلوش بخون روضه آقا بخون از سکینه که رفته عموش بخون روضه آقا بخون از اباالفضل که ریخت آبروش بخون روضه آقا بخون از رقیه چی اومد سرش بخون روضه آقا بگو چی اومد سَرِ معجرش بخون روضه آقا بخون از حسین و غمِ دخترش بخون اِرباً اربا شده اکبرش بمیرم که غارت شد انگشترش جلو چشمِ بارونیِ مادرش نشستن با چکمه رویِ پیکرش حسین! تنها بودی و فکرِ خیمه ی زنها بودی و مظلوم بودی و از آب فرات محروم بودی و تشنه بودی و زیر هجمه ی دشنه بودی و @majmazakerinee
نوحه_شب_دوم_محرم کاروان حسین ،له کربلا هاتیه خون دل حضرت زینب کبری بیه بی یسه شور و شین ،ذکریان ،بی حسین بیه محرم اویشه زینب حسین گیان وه لبم رسیه درد و رنج و ماتم ،له قلب خویشک بیه غم بیه مشکلم خوین بی یسه،دلم بیه محرم ای براگیان تونی له خویشکت، هم نفس یا حسین گیان وه فریاد دل م، برس قسمتم غم بیه،صبره م کم بیه بیه محرم زینب،ای بیاوان، خیمه گه ما ن بیه جای اهل حرم دامن صحرا بیه بیدسه پرده دار ،له چه ای بی قرار بیه محرم علی اکبره،م بی یسه اربا اربا یوسف فاطمه ،بی یسه تنیابرا بیه وقت حضور ،زینب بو صبور بیه محرم خوین دله ربابه ،بهر علی اصغره بودنه ،له ایره،پاره ،وه کین حنجره خم بیه چاره گی حنجر پاره گی بیه محرم له زمین بلا، نالان بیه اباالفضل پاره پیکر، له،چاو،گریان بیه اباالفضل بی یسه جانفدا فرقه،وه کین دو تا بیه محرم گل زهرا،له دشت کین،بی یسه چیده ای براگیان بیه حنجر ،م،بریده کردیه،ای برا،،گریه ی بی صدا بیه،محرم ،،آرمین غلامی(مجنون) /کردی کرمانشاهی
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج میثم مطیعی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شاید امسال به این بادیه باران برود شاید امسال به این دشت، بهاران برود شاید امسال خدا را تو چه دیدی، شاید یوسف گمشده ای نبار به کنعان برود مسلم ای کاش قیامش به ثمر بنشیند کوفه ای کاش دلش بر سر پیمان برود شاید امسال حسین از سفر کرب‌وبلا منصرف گردد و شاید به خراسان برود *ابی عبدالله گفت:شما نامه نوشتید!سردار توبه کار گفت:من نامه ای ننوشتم. گفت اگر من رو خوش ندارید من بر می گردم گفت:اجازه نمیدم.ابی عبدالله فرمود:میرم جاهای دیگه...حر گفت اجازه نمیدم..یه وقت نگاه کرد فرمود:"ثَکَلَتکَ اُمُّک؛ما تُرید مِنّی..."مادرت به عزات بنشینه.از من چی میخوای؟! یه لحظه صبر کرد گفت یا ابا عبدالله اگه از عرب کسی اسم مادر من رو می برد همون جور جوابش رو میدادم...چه کنم مادرت،زهراست...یعنی من هنوز اینقدر بی ادب نشدم... حر جنگ نمایانی کردبه زمین افتادروش نشد آقا رو صدا بزنه...من کجا پسر فاطمه کجا؟ابی عبدالله سر رو بلند کرد روی دامن گذاشت."فَجَعَلَ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ"خاکا رو کنار زد...صدا زد :"أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ.."عجب مادر خوبی داشتی... عجب اسم قشنگی برات انتخاب کرد... امام زمان (عج) تو‌ زیارت ناحیه فرمود :اگه اشک چشمم خشک بشه،من برات "بَدَلَ الدُّموعِ دَما..."خون گریه می کنم.همه ش صدا می زنم:حسین....* شاید امسال کسی آب نبندد به کسی یا اگر بست، از این کرده پشیمان برود *آخه اینا پشیمون نبودند...هلهله می کردند شاید امسال علی‌ اصغرِ آغوشِ حسین سوی گهواره‌ی خود با لبِ خندان برود *علی لای لای آب آزاد شده..مادرت شیر داره بچه نداره...* شاید امسال حبیب و وَهب و جُون و زُهیر نگُذارند که آتش سوی طفلان برود *عمه! دامنم آتش گرفته بگو‌ چه کنم؟من فقط به ذهنم رسیده بدوم اما آتش شعله می کشید...مثل مادرت زهرا که فرمود:"والنّارُ تَسعُر وَ تَسفَعُ وجهی..."آتش زبانه می کشید صورتم می سوخت...* شاید امسال نه از گوش کسی خون آید و نه در پایِ کسی خارِ مغیلان برود خیزران شرم کند از همه شاید امسال چه رسد اینکه به سوی لب و دندان برود باید امسال به خون خواهی او برخیزم چون بنا نیست که این قصّه به پایان برود : مهدی جهاندار *یه وقت زینب صدا زد:دست نگه دار! "مهلاً یا یزیدمُنتَحیاََ عَن ثَنایا ابی عبدالله" دختراش دارند نگاه می کننداینقدر به این سر و دهان نزن... رسید کربلا"مَااسْمُ هذِه الاَرض ؟"اسم این سرزمین چیه؟آقا اینجا غاضریه است اسم دیگه رو بگید...اینجا نینواست...اسم دیگه چیه؟به اینجا کربلا میگن..."فَبَکَت حسین"شروع کرد گریه کردن"اللّهُمَّ إنِّی اأَعوذُ بِک مِنَ الْکَربِ وَ البَلاء"پیاده بشید...هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ مُذْبَحُ أَطْفالِنا" اینجا بچه هامو سر می برند... ابی عبدالله گریه کردیه جای دیگه هم تو این سرزمین آقای ما گریه کرد.از کنار خیمه ها آرام آرام بیرون اومد دختراش نبیننش رفت سمت علقمه "فَلَمُا رَآهُ الحُسين علیه‌السلام مَصْروعا عَلى شَطِّ الفُرات، فَبَکی"دید برادر افتاده بلند بلند گریه می کرد...چهارهزار نفر"کانوا مُوَکَّلینَ بِالفُرات " چهارهزار نفر موکل فرات ایستادند،به اشکش خندیدند...* @majmazakerinee
روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها شب چهارم محرم به نفس حسين سيب سرخي ” اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَظلوم، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا غَریب، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا اَباعَبدِالله، يا حُسين “ غم اگر هست، در دِلم غمِ توست همه ي سالِ من، مُحرَّمِ توست تو به اين چشم ها نظر داري كه حسينيه هايي اعظمِ توست شهر آلوده از تباهي هاست سايه سارش،نسيمِ پرچمِ توست روضه ات را همه مي بارم با همين اشك ها، كه مرهمِ توست موج در موج گريه ام وقتي روضه ي سختِ آخرين دَمِ توست *بسم الله،روزِ چهارمِ اين مجلسِ، متعلق به بي بي زينب، دو طفلِ عزيزش، “يا اباعبدالله!”…* زودتر کاش خواهرت برسد ساربان در خیالِ خاتمِ توست آه! ای غیرتِ قبیله ی عشق چشمِ نامحرمان به مَحرَمِ توست زخمیِ نیزه هایِ دین داران مادرت روضه خوانِ ماتمِ توست : چگونه آب نگردم کنار پیکرتان که خیره مانده به چشمم نگاهِ آخرتان میانِ هلهله ی قاتلانِ تان تنها نشسته ام که بگریم به جسمِ پَرپَرِتان ز داغ این همه دِشنه به خویش می پیچید به زیر آن همه مَرکَب شکسته شد پَرِتان شکسته آمدم اینجا، شکسته تر شده ام نشسته ام مَنِ شرمنده در بَرابَرِتان *گريه كُنا! اين دو سه بيت رويِ زمين نيوفته، حقش رو اَدا مي كني برات بگم؟ شب چهارمِ، ناله ات برسه حرمِ امام حسين…* خدا کند که بگیرند چشمِ زینب را که تیغ تیز نبیند به رویِ حنجرتان میان قافله ی نیزه دارها فردا خدا کند که نخندد کسی به مادرتان و پیشِ ناقه ی او در میان شادی ها خدا کند که نیفتد ز نیزه ها سرتان «شاعر: حسن لطفی» نور چشمم فدای طفلانت جانِ زینب همیشه قربانت زندگیِ من و تب و تابم دستِ من خالی است دریابم حیف شد بیش از این توانم نیست حاصلی جز دو نوجوانم نیست تو که دریایِ رحمتی آقا تحفه ام را عنایتی آقا این دو فرزندِ نازنین،هدیه من و شرمندگی از این هدیه این دو گرچه تعلقات مَنَند حاصلِ عُمرِ من، حیاتِ مَنَند تو ولی زندگی و جانِ منی من زمینم تو آسمانِ منی دوست دارم به راه تو بروند پیشِ مرگِ سپاهِ تو بروند من نبینم غریب خواهی شد لحظه ای بی حبیب خواهی شد فکرِ این دو نشسته بر آهم فکرِ غیر از تو را نمی خواهم بعد از این خستگی نباید داشت جز تو وابستگی نباید داشت ای که آهنگِ التماسِ منی بعد از این تو فقطِ حواسِ منی می شوم بی سپر، فدای سرت مادری خوِن جگر، فدای سرت سر تو نازنین سلامت باد سر این دو پسر فدایِ سرت اشک هایم فقط به خاطرِ توست این همه چشم تر فدایِ سرت سر طفلم اگر شود فردا روی نی جلوه گر فدایِ سرت تن اینها اگر ز هم پاشید آهِ من را کسی نخواهد دید نوه ی مرتضی همان بهتر که نبیند اسیریِ مادر «شاعر:
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيم السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَة وَبِمُوَالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْوَاجِبَه همین که سینۀ تنگم توان آه ندارد مشخص است به داغ دل تو راه ندارد مرا بخر به غلامی در این رکودی بازار که گفته یوسف من، بردۀ سیاه ندارد اسیر خال سیاهت شدم خدا را شکر همیشه صورت عاشق نظر به ماه ندارد خجالت از تو کشیدم که دست از تو کشیدم بجز تو این دل آواره، تکیه گاه ندارد به یُمن رزق تو رزقم زیاد بوده همیشه مگر که فاطمه بر نوکرت نگاه ندارد؟ مرا کنار حبیب و حسین فاطمه بنشان چه سفره ای است محرم، گدا و شاه ندارد *یا صاحب الزمان...* انقلابِ گریه دارد ؛ گریه هایش حکمت است با همین رخت اسیری رهبر این نهضت است دست ‌بسته ، بسته دست ظلم را بی واهمه ناقه اش بی محمل است اما در اوج عزت است زیر این شلاق ها مانند سروی استوار گرچه مظلوم است اما باطنا پر قدرت است بی ادب ها هرچه توهین می کنند او ساکت است چون میان عرش اعلی با خدا هم صحبت است یک تنه در کوچه های شام غوغا می کند مثل ابراهیم ؛ زین العابدین یک امت است خطبه اش طوفان شد و کاخ ستم را خاک کرد او زبانش ذوالفقار است و کلامش ضربت است عالمی در تحت امر زینب کبری ولی زینب کبری خودش گوشش به امر حضرت است پیش این عمامه ی کهنه که دیگر سوخته زرق و برق شام و قصر حاکمش بی قیمت است شوق دارد که بیاید اربعین تا کربلا اربعین تا کربلا رفتن تمام نعمت است کی شود تا که برایش یک حرم برپا کنیم زائری دیگر ندارد دور قبرش خلوت است گریه باید کرد بر این روزگار بی وفا با تمام این فضائل سهم آقا غربت است عمه ها و خواهرانش در شلوغی مانده اند زخم جانسوز ولی الله زخم غیرت است مقتل و طشت و تنور و نیزه و شام خراب این چه مهمانی ست که شاه شهیدان دعوت است سید پوریا هاشمی به دیدۀ گریان، خدا خدا کردم به یاد بابایم،عزا به پا کردم رگ گردن را خودم بوسیدم حصیری دورِ بدن پیچیدم *قربونت برم آقاجان که بوریا دور بابات پیچیدی...* در این چهل منزل، امان زِ شهر شام ز بی سر و پاها،شنیده ام دشنام همین یک لحظه عذابم می داد مسیر زینب به بازار افتاد یا اباعبدالله..یا اباعبدالله... اسیریِ زینب،قرارِ من را برد میانِ آن مجلس،به غیرتم برخورد آه..چه الفاظی به لب آوردند گرفتاران را تماشا کردند... *شنیدیم آقامون امام سجاد میان بازار اگر طفل شیرخواری رو در بغل مادر می دید و اون بچه گریه می کرد، سفارش محبت می کرد به آن مادر، می گفت: حتماً گرسنه هست، شیر میخواد، با او به مهربانی برخورد کن.... بعد حضرت سر به دیوار می گذاشت، می فرمود:من یک برادر شیرخواره ای داشتم...به او آب ندادند... ای حسین...
🎤حاج میثم مطیعی 〰〰〰〰〰〰〰〰 حسین گفتم و شد سینه بی قرار حسن برای این که حسین است سوگوار حسن محرم و صفر اندوهگین غربتِ او دو چشمِ علقمه گریان و اشکبارِ حسن *شاید وقتی بی دست کربلا کنار علقمه به زمین افتاد...وقتی مادرسادات اومد استقبالش...اون وقتی که صدا می میزد:پسرم! عزیزدلم! شاید اونجا (حرف منه...نمیدونم...)حضرت عباس با خودش میگفت:حسنم چه کشیدی...؟ چه دیدی...؟* «حسن جآن....حسن جآن...» پنجره و کبوترا با من...با من... شلوغیِ کرب و بلا با تو... خلوتیِ صحن بقیع با من...با من... *آقا برات بمیرم..ای امام مظلوم...* ضریح کرب و بلا نقره داغِ تربتِ او زهیر و حر و حبیبند داغدارِ حسن اگر چه دور و برش از حبیب ها خالی است امام ها همه جمعند در کنارِ حسن «حسن جآن...حسن جآن...» مزار خاکیِ او شد ابوترابیه محض از آن به بعد نجف گشت خاکسارِ حسن عجب نباشد اگر که به روزِ رستاخیز حسین فاطمه برخیزد از جوارِ حسن برایِ غربتِ او بی قرار می گریم شبیهِ شمعِ خیالی، سرِ مزارِ حسن برای داغِ دو تا ماهپاره اش یا که برای لحظه یِ جانسوزِ احتضارِ حسن *دوتا پسر فرستاد کربلا...دوتا دسته گل فرستاد،فدایی بشن...* برای روضه یِ او با کنایه می خوانم مدینه، کوچه، فدک نامه، گوشواره، غریب اونیه که همدمِ اشک و آهه دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه... «حسن،آقام حسن،آقام حسن،حسن جان...» کریم کاری به جز جود و کرم نداره * آقا یه کربلا به ما میدی بریم؟ گدا اومده در خونه ات....* کریم کاری به جز جود و کرم نداره آقا تو مدینه س ولی حرم نداره *امشب سر و کار ما با کریمه...کریم یعنی چی؟ کریم چه کسیه؟من بگم؟! نه! یه کریم برات تعریف کنه کرم رو... از خودِ امام حسن سوال کردند: آقا! کرم یعنی چی؟فرمودند:"اَلاِبتداءُ بالعطیه قبلَ المسئله"یعنی اینکه قبل از اینکه سائل چیزی ازت بخواد،بهش عطا کنی...* ندهد فرصت گفتار به کریم گوش این طایفه آواز گدا نشنیده ست... »«حسن جآن...حسن جآن...» من میگم خدا رو چه دیدی؟شاید امشب قبل از اینکه بیای روضه،امام حسن اربعینت رو نوشته باشه... به هر موکب نمک گیر امام مجتبی هستیم... تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست.... : محسن حنیفی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️