eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کی مدینه ز یاد خواهد برد صحن چشمان گریه پوشت را صبح تا شب کنار خاک بقیع ناله و شیون و خروشت را چشم‌های تو پر شفق می‌شد در کنار چهار صورت قبر مصحف دل ورق ورق می‌شد در کنار چهار صورت قبر خوب فهمیده حال و روزت را آنکه امُ البکا تو را خوانده مادر اشک، مادر ناله پاره‌های دلت کجا مانده آه وقت غروب مادر جان تو و زینب چه عالمی دارید یکی از دیگری پریشان تر حال محزون و درهمی دارید می نشیند عجب غریبانه ام کلثوم در کنار رباب می شود روضه خوان مجلستان روی زرد و نگاه تار رباب یکی از میهمان نوازی شان یکی از تیر و دشنه می‌گوید یکی از هُرم آفتاب و عطش یکی از کام تشنه می‌گوید پیش چشمان خون گرفته‌ عشق از نگاهی کبود می‌گوید یعنی از ماجرای بی کسی و خیمه‌ی بی عمود می‌گوید حرف سقا که پیش می آمد گریه های سکینه دیدن داشت ماجرای شهادت عباس با لب تشنه اش شنیدن داشت: او به سمت شریعه می‌رفت و روح از پیکر حرم می‌رفت همه‌ی دلخوشی خون خدا صاحب بیرق و علم می‌رفت همه در آستانه‌ی خیمه چشمها خیره سمت علقمه بود ناگهان عطر و بوی یاس آمد به گمانم شمیم فاطمه بود بانگ أدرک أخا در آن لحظه مثل تیری به قلب بابا خورد رفت سمت فرات اما حیف بیقرار و خمیده بر می‌گشت کوه غم روی شانه‌هایش بود با دو دست بریده بر می‌گشت ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسم بغل کردی، حسین... ام البنین کجایی بشیر خبر آورده  مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده @majmaozakerine
🏴 🏴 ✍شاعر:حسین ایمانی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ از آسمونا تا رو زمین فرشته‌ها امشب می‌گیرن برا اُمُّ‌البنین عزا بانویِ وفا رفت یار و مونسِ مرتضی رفت زانویِ غم بغل بگیرید مادرِ شیرِ کربلا رفت غمگین و حزینم سینه‌زنِ اُمُّ‌البنینم /۳/ ادب می‌کنی بعد از عزایِ فاطمه پرواز می‌کنی سویِ امیرِ علقمه بعد از غمِ زهرا غصّه‌یِ تو به دل می‌شینه عزادارِ اُمِّ اَبیها سینه‌زنِ اُمُّ‌البنینه‌ غرقِ غمه سینه‌م سینه‌زنِ اُمُّ‌البنینم /۳/ انگشتایِ تو قلمِ روضه‌هایِ تو خاکایِ بقیع تصویرِ کربلایِ تو آوایِ عزایِ .... تو رو لبِ عرشِ برینه سیاه‌پوشِ سوگِ تو زهرا همراهِ ختم‌المرسلینه‌ راهیِ مدینه‌م‌ سینه‌زنِ اُمُّ‌البنینم /۳/ تو عرشِ خدا به سر و سینه می‌زنن در ماتمِ تو ساقی و شاهِ بی‌کفن‌ ذکرِ لبِ زهرا وِردِ لبِ ساقیِ لشکر زمزمه‌یِ امشبِ سقّا نغمه‌یِ زینب و پیمبر غمگین و حزینم سینه‌زنِ اُمُّ‌البنینم /۳/ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🏴 ✍شاعر:حسین ایمانی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ آرایه‌هایِ عشق و ایثار مادرِ عبّاسِ علمدار دیوانی از عشق و شهامت اسوه‌یِ صبر و استقامت روحِ ..... وفایِ ناب و عشق و احساسی تو باغبانِ غنچه‌یِ یاسی مشقِ فداکاریِ عبّاسی کوهِ ..... حمایت از علیِ اعلایی فاطمه‌یِ دیگرِ مولایی ملیکه‌ای کنیزِ زهرایی بی‌بی ام‌البنین ام‌البنین بی‌بی /۴/ دریایِ لطفت بی‌کرانه امواجِ مهرت عاشقانه تمثالِ عشقی در زمانه پناهِ مولا کنجِ خانه هستی تو تکیه‌گاهِ حیدرِ تنها گوشی برایِ گفتنِ غم‌ها حلقه به گوشِ خانه‌یِ زهرا کردی گلهایِ خود فدایِ عاشورا سِپر برایِ تشنه‌یِ صحرا فداییانِ یوسفِ زهرا بی‌بی   ام‌البنین ام‌البنین  بی‌بی  /۴/ فاطمه‌یِ ثانیِ حیدر فرزندِ تو شیری دلاور عبّاسِ تو ساقیِ لشکر باب‌الحوائج روزِ محشر عبّاس از تو گرفته درسِ دینداری با شیرِ تو کرده علمداری تو مادرِ امیر و سالاری هستی فدایِ کربلا و گلهایت نی‌ها و سرهایِ پسرهایت عالم فدایِ درد و غمهایت بی‌بی   ام‌البنین ام‌البنین  بی‌بی  /۴/ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 ✍شاعر:حسین ایمانی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ وفایِ عالیِ اعلا اَدیبه‌یِ اَعلم کنیزِ خانه‌یِ زهرا مَلیکه‌یِ عالَم شکوهِ صبر و عبادت زبانزدِ ایثار شروعِ قصّه‌یِ سقّا مُتمّمِ علقم گرفته حضرتِ عبّاس از تو درسِ ادب تپیده در غمِ مولا دلِ تو در همهِ‌دَم‌ تو وقفِ حیدر و آن چاٰر شیر وقفِ حسین جنونِ عشق و تمنّا فدایِ یار سرم وجودِ تو به هوایِ صفایِ آئینه‌ مدینه را به تماشا کشانده تا به حرم تمامِ هستِ تو قربانیِ نگاهِ نگار چهار ماهِ تو بر نیزه‌ها اَمان زِ ستم تو در بقیع به انگشتِ حسرتَت کردی قبورِ گمشده پیدا گرفته‌ای ماتم دِگر نَه اُمِّ‌بنین مادرِ غم و اشکی نَه با ربابه و لیلا که شرمسارِ خِیَم مُحرّمی زِ نوایت به پا شد اِی بانو همیشه کرب‌وبلا لحظه لحظه روضه‌یِ غم فدایِ اشکِ تو در قصّه‌هایِ ساقی و مشک به لطفِ درسِ تو بالا اِلیَ‌الاَبد پرچم برایِ ختمِ اباالفضل ذکرِ وای حسین شکفته بر لب و فردا مُشوّقت خاتم میانِ بزمِ عزایت رضایتت این است شود حسینیه دلها حسین وِردِ لبم به نامِ اُمِّ‌بنین ندبه‌هایِ دینِ مبین رسیده دشتِ بلا در حریمِ شاهِ کرم @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از غم کرب و بلا یه عمره که در مَحَنَم مادر خون‌جگرِ شهید لب‌تشنه منم کشتن عباس منو برای یه جُرعه‌ی آب روضه‌ی کرب و بلا داره منو میده عذاب شنیدم از مُخَدَّرات میون نَهر علقمه سر عزیز من شده فدا عزیز فاطمه شدم یه عمره دل‌غمین نگید به من اُمُّ البنین تا شنیدم که شده جدا دو دستِ پسرم کار من گریه شده داره می‌سوزه جگرم روضه‌ی مَشک و عَلم دلیل اشکای منه روضه‌ی دست قَلَم شروع غم‌های منه غمِ غریبی حسین رسونده جونمو به لب دمای آخری تنم داره می‌سوزه بین تب شدم یه عمره دل‌غمین نگید به من اُمُّ البنین بِین اون نَهر فُرات کشیدن عباس منو سرِ عباس منو به روی نیزه زدنو غصه شد همدم من، کشته منو این همه غم بعد داغت پسرم قدّ حسینم شده خم شنیدم از سکینه که میون اون شلوغیا می‌خندیدن به غربت حسین یه عده بی‌حیا شدم یه عمره دل‌غمین نگید به من اُمُّ البنین ▪️▪️▪️▪️▪️▪️