😭😭😭
اشعارگودال_امام حسین(ع)
درگیر وداره نیزه تنت جابجاشده
درزیرچکمه ها بدنت جابجاشده
چیزی نمانده ازبدن غرق خون تو
یا دکمه های پیرهنت جابجاشده
اینگونه پیش زینب خود دست وپامزن
در زیر دست وپا دهنت جابجاشده
جایی نیافتم که ببوسم تن تورا
آن نیزه های در بدنت جابجاشده
جاری شده زپیکره توخون برادرم
دیدم که شال پیرُهنت جابجاشده
ای پاره پاره تن.بدنت زیرنیزه هاست
یابوریا شده کفنت، جابجاشده
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
___________________
لینک اشعار .حاج آرمین غلامی.(مجنون)
اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
امام_حسین #مرثیه_امام_حسین
دست وپامیزدمیان شعله آن پر سوخته
خیمه را دیداوبه دست یک ستمگر سوخته
دامن اطفال بین شعله ها آتش گرفت
با جسارت ، شمرملعون گفت کوثر سوخته
از در و دیوارخیمه شعله بالا میکشد
گفت خولی بنگرید اولاد حیدر سوخته
کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
بین آتش خیمه ی آل پیـمبـر سوخــته
ارثِ مادر برده اند این قوم درکرب وبلا
خیمه های اهل بیت چون بیت مادر سوخته
هربلایی راکه زینب دیده پیرش کرده است
بهر ه این طفل سه ساله اومکرّر سوخته
گوشه ای زانوبغل دارد رباب خون جگر
گوشه ی صحرا به یاد حلق اصغر سوخته
بسکه می پیچد به خود زینب ازاین دردوبلا
پیکرِ ام المصائب ، پای تا سر سوخته
ديده گان عمه ها چون کاسه ی اشک ست وخون
بیشتر از هرکسی سجادمضطر سوخته
دست وپامیزد حسین وشاهداین ماجراست
دامان وپیراهن و بازو معجر سوخته
🔸شاعر:
#آرمین _غلامی(مجنون کرمانشاهی)
___________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
.
اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
#یا_مولا_اباعبدالله ادرکنی
شب جمعه....
مردن برای دیدن روی حسین خوش است
زنده شدن فقط سره کوی حسین خوش است
صحن وسرای تو به تبرک گزیده ام
اینجا به قطره آب وضوی حسین خوش است
آخر فراق صحن شمامی کشد مرا
تنهاشهادت سر کوی حسین خوش است
اینجا رضایت تو رضای خدا بود
گفتارحق به خلق نکوی حسین خوش است
درمجلسی که عطر هوای روضه ی بپاست
ماندن به یک تنفس بوی حسین خوش است
حبل المتین من گره کار دست توست
وابستگی به یک سر موی حسین خوش است
مارابه ناله ها ی سحرآشنابکن
ماندن به رازهای مگوی حسین خوش است
آقا معارف تو و زهرا شنیدنی است
زیرا زبان فاطمه گوی حسین خوش است
دیدار کربلای تو ارباب چه دیدنیست
مردن کنار تربت کوی حسین خوش است
شبهای جمعه صحن وسرای تو دیدنی است
بوسه به خاک وتربت و روی حسین خوش است
عمری به سید الشهدا داده ام سلام
این اشگ دیده ام به سبوی حسین خوش است
(مجنون)شبی به یادتو جان گر دهد رواست
زاری نیمه شب همه سوی حسین خوش است
#حاج_آرمین غلامی (مجنون)
#یا_حسین_ادرکنی
😭😭
اشعار لطمه زنی_حسین(ع)
با نوک نیزه ات بدنم را بهم نزن
پیراهن وعبای تنم رابهم نزن
گرپشت و رونموده ای اینجا تن مرا
این فرم دست و پا زدنم رابهم نزن
سالم نمانده جای دگر درتن حسین
باپای خود دگر بدنم رابهم نزن
دیگرتو ای سواره ی ولگرد نیزه دار
این دکمه های پیرُهنم رابهم نزن
غارت شده تمامی اعضای پیکرم
این بوریا شده کفنم رابهم نزن
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
___________________/___
لینک اشعار .حاج آرمین غلامی.(مجنون)
بسم الله الرحمن الرحیم
#اشعار_شب جمعه
شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_اباعبدالله-
-لطمه زنی..حق شعر اداشود
کم دست وپادیگربزن ، تادق نکردم
گودال دیدی دم مزن، تادق نکردم
موهای نازتوبدست شمرافتاد
چیزی بگو ای بی کفن تا دِق نکردم
بارفتنت بیچاره کردی زینبت را
بامن بگو از پیرُهَن تادِق نکردم
دلداره من تنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ من شو ، جان من تا دِق نکردم
اَنداختی ازپا مرا؛ با این وداعت
بامن بمان قرآنِ من تادِق نکردم
بعداز توباخولی شودزینب گلاویز
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکردم
گوال بود وشمربودو حنجر تو
حالم بپرس ای بی کفن تادِق نکردم
برسینه ات با،پانشسته شمرملعون
حرفی بگو، ای پاره تن ،تادِق نکردم
شاعر: #آرمین غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی ابن جعفر #مناجات_امام_هفتم
عشقت ای موسی ابن جعفر دردلم جا دارد
مهرتواینهمه دیوانه و شیدا دارد
حضرت شاه که نام کرمت در دو سرا
این قدر پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد
کيستی کزاثر کشتن تو خیل ملک
اشک خون در حرم عالم بالا دارد
درسیه چاله تنت بود که میخورد لگد
صبر تو در بر نامردتماشا دارد
استخوانهای سر پای تو راخردنموده سندی
ناله ی بی اثرت جلوه زیبا دارد
کيستی نام تو در سلسلهٔ عرش خدا
این همه از غم تو داغ مُعَزّا دارد
🔸شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
_______
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی ابن جعفر #عزای_امام_هفتم
قلم بنویس تقدیر ی دراین عالم این چنین افتاد
کسی که صاحب عرش است، ای وای بر زمین افتاد
خدا یا ساق پاهایش چراینگونه بشکسته
که حتی اشک ازآن دیدۀ روحالامین افتاد
به زندان خواست از رخسارۀ خود پرده بردارد
که ناگه تازیانه برسر وبر آستین افتاد
زمین افتاده دلداری که او معشوق عالم بود
به زندان یوسفی دردست نامرد اینچنین افتاد
نمیدانم چه رخ داده ، که دستی میرودبالا
به ضرب تازیان دیدم که آن حقالیقین افتاد
به جز عشق تو در اینپهنۀ تاریخ عشقی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین افتاد
به جز تو نیست دستاویز محکم در دل طوفان
دراین زندان دردآور ببین حبلالمتین افتاد
مرا تا آن سیه چال غمت راهی کن و بگذار
که بعد از ناله های تو غمی بر ما چنین افتاد
بیا در بیتبیت شعرهایم دستگیری کن
ازآن ضرب لگدآقاتن تو برزمین افتاد
مزن سندی ملعون بر، سر وروی حبیب ما
به زندان ناگهان پور امیرالمؤمنین افتاد
شاعر-
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#حضرت_موسی ابن جعفرعلیه السلام
#غزل
🔹
به زندان پیرمردی دستِ بسته
سرش راسندی شاهک شكسته
اگرچه سر به زیر... لیکن سرافراز
به زندان بلا از پا نشسته
به ظاهر،گراسیر ظالمان است
شده اوزین اسارتها خجسته
نداردباک ازاین مردک پست
خطرها درکمین اونشسته
به روی صورتش شلاق میخورد
که ساق پای اوازهم گسسته
📝 # شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_کاظم_س_روضه
#حضرت_امام موسی ابن جعفر _س_شهادت
بین گودالی به زندان ،مقتلم تحریر شد
غربت موسی ابن جعفر یک به یک تفسیر شد
من غریبم درمیان این همه دیواره ها
ماجرای غربت من بود عالم گیر شد
درمیان این سیه چاله ، شدم مدفون خاک
تازه خواب اذیت وآزاره من تعبیر شد
پینه هایِ لایِ انگشتانِ من را دیده ای ؟
ای دل آرامم کجایی چونکه بابت پیر شد
در میان این لباس کهنه در زندان غم
ماجرای رفتن من مثل یک تصویر شد
من غریبم که به زیر دست و پا افتاده ام
مثل آیینه تنم پاشیده و تکثیر شد
بین گودال سیه من رابه شلاقی زدند
کف زد ندو این صدای ناله بی تاثیر شد
پیکر من زیر ضرب تازیان وا شد زهم
پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد
بُرده او عمامه وسجاده از زیرم کشید
وای گیسویم اسیرِ پنجه ی تقدیر شد
آنقدر زدتاکه افتادم به زیر دست وپا
خواستم دستم بگیرم زیرِ این سر دیر شد
میروم بارفتنم راحت ازاین زندان شوم
دختر تازه جوانم درعزایم پیر شد
شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_کاظم_س_
#حضرت_امام موسی ابن جعفر _س_شهادت
به دیدن پدرت آی ، كه ديدنش سخت است
به آن امید يقيننا بريدنش سخت است
تني كه پابشود پاكشيدنش سخت است
صداي ناله بابت شنيدنش سخت است
اگرچه سخت تنت را ولي کتک میخورد
به جرم دوستی بر علي کتک میخورد
رسیدمردک وبرتوچه تيغ مي زد
به روی پیکره تو نارفيق مي زد
و بوسه گاهِ تنت را دقيق می زد
عميق ضربه زده پس عميق مي زد
پرنده ای كه چنین بال را به هم زده است
صداي اوست که گودال را به هم زده است
بیارضابنگر، لحظه هاي اخر را
خدا بخير كند حالت مضطر را
يكي بگيرد از آن دور چشم مادر را
به تازیانه کبودکرده مردکی سر را
به روی خاک زلف كمند است ساعتي ديگر
تنی به خون چه بلند است ساعتي ديگر
زدندبرتنش آنقدر که سرش افتاد
به ضربه های مداوم پیکرش افتاد
کبوتربشکسته پری ،پرش افتاد
شروع کار قتال ازدل آخرش افتاد
فتاده دروسط این سیاه چاله کسی
دگرنمانده خدایا زدلبرم نفسی
سیاه چاله نگر ، بوی سیب می آید
که مادری به کنار حبیب می آید
نوای ناله ی زهرا عجیب می آید
که آخرین پسرش عنقریب می آید
به روی تخته چوبی بود تن مولا
به روی دست غلامان تنی شده پیدا
شاعر
#آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉