۵۴
(ورود امام حسین ع به کربلا)
حسین گل فاطمه در کرب و بلا آمد
همراه زینب خواهرش خون خدا آمد
عباس علمدار حسین به نینوا آمد
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
حسین گل زهرا به کربلا رسید امروز
اکبر گل لیلا به کربلا رسید امروز
اصغر گل بابا به کربلا رسید امروز
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
عباس علمدار حسین در کربلا آمد
یاور و غمخوار حسین در کربلا آمد
یار و مددکار حسین در کربلا آمد
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
غریب مادر آمده در کربلا امروز
عزیز خواهر آمده در کربلا امروز
جان برادر آمده در کربلا امروز
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
وارد به دشت کربلا حسین زهرا شد
روشن ز مقدم حسین آن دشت و صحرا شد
خونجگر از غم حسین زینب کبری شد
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
حسین گل فاطمه این صحرا بود غمناک
ترسم ببینم ای برادر پیکرت بر خاک
نقش زمین بینم تو را با پیکر صد چاک
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
گرچه گل فاطمه از مدینه دوری تو
چون مادرم زهرای مرضیه غیوری تو
ای خواهر غمدیده ام نما صبوری تو
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
حرمت دریده می شود خواهر در این صحرا
سرم بریده می شود خواهر در این صحرا
قدت خمیده می شود خواهر در این صحرا
جان رسول الله
حضرت ثار الله
یا ابا عبدالله۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_ناظم
#ورود_کاروان_امام_حسین_ع_به_کربلا
هدایت شده از کانال اشعار ترکی مجمع الذاکرین
▪️نوحه جدید
#امیری_یاحسین
🎼سبک:ای صفای قلب زارم...
ای پناه بی پناهان
یاحسین ای شاه خوبان
سنه ای زهرا بالاسی
شیعیانین جانی قربان
سنه من نوکرم / آدیوی سسلرم
ئولونجه یا حسین/ قاپوندان گیتمرم
حسین جانم حسین
امیری یا حسین
لرزه سالدن کائناته
سَس یتیشدی شش جهاته
یتیریبسن ای لب عطشان
خضری سن آب حیاته
قیامون زنده دی / آدون پاینده دی
جهانین شاهلاری / قاپوندا بنده دی
شوکتون ضرب المثلدی
عزّ و شأنون بی بدلدی
آلتی گوشه قبرون ارباب
عرش اعلادن گوزلدی
من اولدوم دلغمین / گدانین دوت اَلین
آقا سن بیل آنان / چاغیر بو اربعین
مدفنون چوخ دلگشادی
قتلگاهون غم فزادی
تل زینبده یانار دیل
خیمه گاهون با صفادی
اولاندان قحط آب / اولوب دیللر کباب
گمان لایلای چالور / گینه آغلیر رباب
عَلقم اوسته آی باتوبدی
اشکیمی قانه قاتوبدی
اوردا بیر غیرتلی سردار
ایندی شرمنده یاتوبدی
وجودی دوغرانیب / سینیخ قلبی یانیب
گلنده خیمیه / سو مشکی اوخلانیب
شَرف آل عباسن
سن شه گلگون قباسن
من یوزی قاره غلامم
سنده شاه کربلاسن
اَیا سِبط رسول / سنی جان بتول
گدای (بیکَسم ) / منی ایله قبول
___
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_۱۴۰۳
هدایت شده از کانال اشعار ترکی مجمع الذاکرین
273.2K
دل دلداده را دلبستهی دلبر تصور کن
کمال عشق را عشق پدر دختر تصور کن
دم صبح از سفر برگشتهای بابای عطشانم
نَمِ چشمِ مرا سر چشمهی کوثر تصور کن
بیا جای طبق سر روی پای دخترت بگذار
لباس پارهام را بالشی از پر تصور کن
شبیه پیرزنها خم شدم از بس لگد خوردم
بیا این درد پهلو دیده را مادر تصور کن
رسید هر که دستش تاری از زلف مرا کنده
خودت این مختصر را جای موی سر تصور کن
ببین رد کبود گونهام را زجر بد میزد
شب و روز مرا اینگونه زجرآور تصور کن
نگو آن گوشواری که خریدی کو کشید و بُرد
همین خون لختهی گوش مرا زیور تصور کن
ادای لکنتم را دختر شامی در آورده
زمان ترس از این بدتر تصور کن
شراره پشت بام خانهای روی سرم می ریخت
کبوتر را درون دود و خاکستر تصور کن
میان ازدهام کوچه صدها بار افتادم
گُلی را زیر دست و پای یک لشگر تصور کن
حجاب عمهام زینب عمو عباس من را کشت
برایش آستین پاره را معجر تصور کن
چهها دیدند در بزمِ شرابِ شام دخترهات
میان مستها بابا خودت دیگر تصور کن
****
نفسم میبُره تو گلو
منو میکِشَن از سَرِ مو
منو میکشه میگه نگاه
این داداش علیِ این عمو
بزنم میری سمت کدوم
نمیگفتی مگه کو عموم
مثلا بزنم چی میشه
بسه گریه و زاری تموم
بشکنه دستت که معجر بر نداری
مطمئنم تو یکی دختر نداری
بزنم تو صورتم هیجا نمیگم
ولی فکر نکنی بابا نمیگم
صورتم با ورم چی میشه
بابا کار حرم چی میشه
نیزهای که زدند به عمو
بِزَنَن تو سرم چی میشه
آخه بال و پرم چی میشه
با لگد کمرم چی میشه
میگه زجر اگه گوشوارتو
مثلا ببرم چی میشه
ببین گونم که میریزه ازش درد
سنان زد، حرمله از خنده غش کرد
حولم میداد جلو لشگر بیارم
ببین بابا ...
رو تنم پر زخمه و خون
دارم از یه محله نشون
خدا نگذره از اونی که
شده دلقک مجلسشون
اینو من در گوشی میگم
چیه برده فروشی میگم
دل عمهی ما رو شکست
حالا که روبروشی میگم
خدا ناموس حیدر بد نبینه
خدا صبرت بده خواهر سکینه
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار
از دست ابالفضل عمویم گله دارم
****
چقدر خوبه حالم پدر
چقدر خوش گذشت این سفر
رو پر قو میخوابم شبا تا سحر
توی این شهریهودی نیست
این کبودی، کبودی نیست
صورتم گل انداخته، هوای شام بهم ساخته
اگه تو زیر دست و پا نبودی، خوب منم نبودم
اگه میون آتیشا نبودی، خوب منم نبودم
اگه جایی با اضطراب نرفتی، خوب منم نرفتم
اگه توی بزم شراب نبودی، خوب منم نرفتم
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرِت بزارم
حرفای تازه باهات دارم
چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که میبردم
همش کتک میخوردم
آه دیگه از دست خودم کلافهام
زحمت و باید کم کنم اضافهام
دختر خوشقیافه بودم حالا
هیشکی خوشش...
عمه بِکِشَم سورمه چشام ناز می شه، مگه نه
عمه بابایی میاد دلم باز میشه، مگه نه
دوباره زندگیم آغاز میشه، مگه نه
نامرتب نیستم، من فقط النگوهام دستم نیست
تو ندیدی بابا، زیر معجر گل سر بستم، نیست
بابا، دندونم که افتاده در میاد، مگه نه
بابا، تو عروسیم داداش اکبر میاد، مگه نه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
نبین توی خرابه هام آسمونا جای منه
من دختر شاهم و دنیا واسه بابای منه
نبین الآن گرسنمه عالم روزی خورمه
دختر شامی من ملک مراقب چادرمه
دستی به جز اباالفضل سه سال آزگاره
رخصت شونه کردن موی منو نداره
اما آتیش خیمه دور دید چشم عمومو
غروب روز عاشورا اگر سوزونده مومو
کجا بودی مو داشتم تا کمرم
کجا بودی دستش بود زیر سرم
مثل پروانه ها میگشت دور و برم
نبین میخوابم رو زمین رو پر قو بوده سرم
هنوز تو گوشمه صدا لالایی برادرم
نبین زبونم میگیره اون روزا رو میدیدی کاش
شیرین زبونی منو کسی تو دخترا نداشت
یه روز تو آسمونا منم ستاره داشتم
اسم داداشامو روی ستاره ها میذاشتم
اما الان یه ماهه رو نیزه ها نشستن
وقتی که میزدن منو چشماشونو میبستن
کجا بودی غم این قافله نداشت
کجا بودی پاهام آبله نداشت
روی دستام جای سلسله نداشت
کجا بودی مو داشتم تا کمرم
کجا بودی دستش بود زیر سرم
مثل پروانه ها میگشت دور و برم
نبین گوشم پاره شده بدون گوشواره نبود
یادش به خیر ام البنین گوشوارمو خریده بود
چشمام سیاهی میره و چند روزه دشوار میبینم
تو روبروم نشستی و اما تو رو تار میبینم
یه شب میون صحرا افتادم از رو ناقه ام
از قافله جا مونده بودم زجر اومد سراغم
بسه دیگه نیمخواهم یادم بیفته اون شب
منم برم داره صدام میزنه عمه زینب
برو دختر خوش باشی روز و شبات
برو دختر بازی کن با رفقات
نگه داره باباتو خدا برات
کجا بودی مو داشتم تا کمرم
کجا بودی دستش بود زیر سرم
مثل پروانه ها میگشت دور و برم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
🏴 اهمیت نصب پرچم مشکی بر سر در خانه
♻️ امام صادق(ع) :
هرکس در ایام عزای جد ما حسین(ع) بر سر در خانه ی خود پرچم مشکی نصب نماید مادرم حضرت زهرا(س) هر روز او و اهل خانه را دعا می کند.. 🤲
#محرم #روضه_خانگی
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
211 _ حضرت رقیه سلام الله علیها
خرابه نشینان پدر آمده
شب هجر ما را سحر آمده
تنی بی کفن ، مانده در کربلا
سری غرق خون ، از سفر آمده
▪️حسین یا حسین
اگر تازیانه زده دشمنت
فدای سر تو ، فدای تنت
بگو که کجا بر سرت خورده سنگ
بگو که بریده رگ گردنت
▪️حسین یا حسین
تمام تنم گشته نیلو فری
ز پروانه ات ، مانده خاکستری
خودت بین خوابم به من گفته ای
که امشب مرا همرهت می بری
▪️حسین یا حسین
پدر جان زد این غصه آتش به جان
اسیری ما ، خنده ی شامیان
در این روز غربت ، عمویم کجاست
که می ترسم از خولی و ساربان
▪️حسین یا حسین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
Sh 03 Moharam 1402 Sibsorkhi [Mohjat_Net] (3).mp3
1.41M
اگر که شکسته سر دخترت
نخور غصه بابا فدای سرت
اگر نیمه جانم اگر ناتوانم
نخور غصه بابا فدای سرت
کنارم آمدی حالا که من افتاده ام از پا
ببین من هم شدم آخر شبیه مادرت زهرا
شبیه غنچه ای زیر لگد بنگر که پژمردم
سرِ نیزه تو سنگ و من به پایت کعب نی خوردم
حُسَینٌا قَتیلٌا بِوادِی الطُفوف
و ناهَد عَلَیهِ عُیونُ السُیوف
حبیبُ السماءِ سَلیبُ الرداءِ
و ناهَد عَلَیهِ عُیونُ السُیوف
****
اگر که سرت بوی نان میدهد
غذای مرا ساربان میدهد
دو چشم زخمی ات دیدم
که جای زخم چشمم سوخت
به خون آغشته شد مویت
ببین که موی من هم سوخت
نمیپرسم از انگشتر مپرس از آن النگویم
مگو بابا تو از معجر ز پیراهن نمیگویم
کشید از سرم روسری ام عدو
کشیدم خجالت ز روی عمو
به زخمم نمک زد مرا تا کتک زد
کشیدم خجالت ز روی عمو
#واحد
#حضرت_رقیه
#حسین_سیب_سرخی
شب سوم ماه محرم 1402
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد_حضرت_رقیه(س)
#واحد_شب_سوم
تا وقتی که زنده م به پای این اعتقادات هستم
غلام ارباب و نوکر رقیه سادات هستم
هیچ وقت قلبم و نَشْکستی خانوم
کاش میشد بگیری دستی خانوم
من به یک نگاهت امّیدوارم...
تو باب الحوائج هستی خانوم
یارقیه جان ، ما سینه زنا تا به ابد نوکرتیم
یارقیه جان ، تا لحظه ی آخر همه فرمانبَرِتیم
یارقیه جان ، گریه کنِ روضه ی دو چشم تَرِتیم
(یارقیه جان یا رقیه رقیه رقیه جان)
خودم هستم عبدت مادرم کنیزِتِه بی بی جان
بمیره هرکی که به وجود تو نداره ایمان
تو عشق و وفا رو معنا کردی
با اشکای چشمت غوغا کردی
دل از عمه زینب جانِت بُردی
وقتی اقتدا به زهرا کردی
یارقیه جان ، جِنُّ و مَلَک و اِنس همه ریزه خورِتَن
یارقیه جان ، أنبیا دخیلِ یک نخِ چادُرِتَن
یارقیه جان ، زَن های بهشت خادمه های دُورِتَن
(یارقیه جان یا رقیه رقیه رقیه جان)
به لطفِ بی حَدِّت تا ابد حسینی ها مدیونن
توی روضه ت بی بی همه ی ملائکه گریونن
مثل فاطمه قلبت پُر خونه
دردای دل تو بی درمونه
ویرونه که جای شهبانو نیست
جات آغوش گرم باباجونه
یارقیه جان ، جون عالَمین فدای اشکای چشات
یارقیه جان ، عالم بمیره برای اون تاولِ پات
یارقیه جان ، تو سفارشِ ماهارو هم کُن به بابات
(یارقیه جان یا رقیه رقیه رقیه جان)
✍ بهمن عظیمی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#زمزمه
🔹بابا خوش اومدی🔹
چشمم به در خشک شد و
نیومدی، با سر اومدی
خوب شد به دخترت، بابا سری زدی
نبودی ببینی
به زخم ما چهجور نمک زدند
نبودی ببینی
چهجور رقیهتو کتک زدند
حالا که اومدی، پیشم بمون
بابا خوش اومدی، ای مهربون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بابا بگو چی شده
لبای تو، من فدای تو
دیشب بازم اومد، بابا صدای تو
برا چی میخواستن
یه جوری پرت بشه حواس من
نگفته باباجون
هیچکسی ماجرا رو واسه من
واسهم بگو خودت، چی شد بابا
بابا بگو چیه، طشت طلا
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
توی طبق با روی پوشونده
امشب شدی مهمون ناخونده
حالا که با سر اومدی پیشم
بابا بگو تنت کجا مونده
گوش کن باهات درد و دلا دارم
اینجا کسی ندید عزادارم
پاشو بریم به دخترای شام
میخوام بگم منم بابا دارم
مسخره کردن منو با عروسکاشون
بازی ندادن منو توی بازیاشون
خنده میکردن تا صدامو دربیارن
لَنگ میزدن هی که ادامو دربیارن
... بابا حسین بابایی جونم ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
دنیا سرم شده خراب بابا
کی به سرت داده عذاب بابا
خسته ی راه شدی بیا امشب
توو بغلم یه کم بخواب بابا
جامو میخوام پیش تو بندازم
صحبت کنم تو هم کنی نازم
یاد شبا که خونمون بودیم
بابا برام قصه بگو بازم
لک زده قلبم که باهام بخندی بابا
گوشواره هامو تو برام ببندی بابا
کاشکی میشد که تا ابد پیشم بمونی
هر شب بیای و لالایی برام بخونی
... بابا حسین بابایی جونم ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بابا ببین که از خودم سیرم
من آخر از غم تو میمیرم
روضه برات میگم ولی بابا
با دستم این گوشاتو میگیرم
جای غذا سیلی و چک خوردم
از حرمله چوب فلک خوردم
تنها شدم توو کوچه های شام
از دختر یزید کتک خوردم
هر کسی اومد دستشو برام بلند کرد
زجرو نگم که منو از موهام بلند کرد
انگشت نمای دست مردم شده بودم
توی بیابون چند دفعه گم شده بودم
... بابا حسین بابایی جونم ...
#زمینه
#حضرت_رقیه
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
غلامم اینه اولین کلام و آخرین کلامم
غیر این خونه اگه برم باشه حرامم
خروده خادم رقیه از ازل به نامم
من روزی بگیر دستای رقیه ام
من خاکِ دقیقاً پاهای رقیه ام
هر دفعه که میرم اربعین مشایه
مهمون یه دونه امضای رقیه ام
با رقیه زندگیم سر میشه
رزق اشکام چند برابر میشه
حال و روزم خیلی بهتر میشه
... یا رقیه ، جان رقیه بی بی ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
محاله دست خالی رد کنه کسی رو این سه ساله
جون بدی براش اگه توو روضه ها حلاله
خدا هم به این ستاره ی حسین میباله
صد آسیه مریم مجذوب حجابش
صد حوا و هاجر مخدوم رکابش
تنها نَه ملائک تحت اختیارش
خم کرده ابوفاضل سر بر جنابش
با رقیه سرتو بالا کن
شب و روز دنیاتو زیبا کن
رزقتو با ابجدش پیدا کن
... یا رقیه ، جان رقیه بی بی ...
#شور
#حضرت_رقیه
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
با عرض معذرت از ساحت مقدس صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف (زمزمه جانسوز شهادت #حضرت_رقیه سلام الله علیها
درسته رو نیزه نشستی اما
این که میگن یتیم شدم دروغه
سایت هنوزم بالای سرم هست
شاید سرِ رو نیزه هم دروغه
شاید دارم خوابای بد میبینم
سنگی که خورده به سرت دروغه
خونی که داره میچکه رو نیزه
از تو رگای حنجرت دروغه
بگو دروغه که
شب و سپر کردی توی تنور
بگو دروغه که
داری میری بی من یجای دور
روزم رو شب کنم بیتو چه جور
بند دوم
میخوام که درد دل کنم بابایی
مونده تو قلبم حرفای نگفته
اما میون زنها پنهون میشم
تا که چشات به صورتم نیافته
آخه دیگه چیزی نمونده از من
نگام کنی بال و پرم میریزه
یجوری سوختم توی شعله ها که
نازم کنی موی سرم میریزه
فقط اگه میشه
از اون بالا بخند توو روی من
مثه تو میسوزه
از تشنگی هنوز گلوی من
رو نیزه ها نشستی روبروی من
بند سوم
حالا که اومدی بیا بشینیم
خستگی در کن روی دامن من
پاک کنم این غبارو از رو چشمات
اگرچه خاکیه پیراهن من
لباس من خاکی تر از زمینه
اما تو خاکی تری از لباسم
چقد عوض شدی ولی هنوزم
همون بابای مهربونی واسم
منم عوض شدم
چقد بابا شبیه دختره
تو بی انگشتری
دخترتم بدون معجره
ولی هنوز چشات نازمو میخره
#زمزمه_شب_سوم_محرم
#زمزمه_جانسوز
#پیشنهاد_دانلود
#شب_سوم_محرم