60035_139885161416_413696 (1).mp3
413.7K
نوحه سنتی شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه
#حضرتمحمد_عزاداری
#تک_ضرب
دختر کناربستر، بابا در احتضار است
بابا به فکر دختر، او زار و بیقرار است
ای وای ازین مصیبت...
______________________
بابا زبعد مادر،بوده امید زهرا(س)
حالا رود زدستش،این جور روزگار است
ای وای ازین مصیبت...
_______________________
مولا علی که بوده،بر مصطفی برادر
با دیده های گریان،گوشش به حرف یار است
ای وای ازین مصیبت...
___________________
در گوش او بگوید ، ناگفته ها پیمبر
از بعض این سخنها،حیدر چه دل فکار است
ای وای ازین مصیبت...
_________________________
شاعر: اسماعیل تقوایی
227K
نوحه ترکیبی پایان ماه صفر
پایان صفر با غم عجین است
در، جنت حق زهرا(س) غمین است
هم بهر مصطفی(ص)
او می گیرد عزا
هم گرید بر حسن(ع)
هم گرید بر رضا(ع)
آه و واویلتا۴
_______________
ای، بابا نما رحمی به زهرا
تو، پیشم بمان مرو ز دنیا
از بعد توپدر
روزم گردد سیاه
علی تنها بود
منهم بی تکیه گاه
آه و واویلتا..
_________________
آه، مولا حسن خونین جگر شد
آه، قاسم یتیم وبی پدر شد
در عزای حسن
زینب به شور وشین
گوید واحسرتا
برادرش حسین
آه و واویلتا...
____________________
من، رضا غریب الغربایم
از، اهل وعیال خود جدایم
در کنج حجره ام
می زنم دست وپا
ناله کشم زدل
ای جوادم بیا
آه و واویلتا...
شعر:اسماعیل تقوایی
277.2K
نوحه رحلت پیامبر(ص)
شام وداع آخر پیغمبر است
زهرای او گریان کنار بستر است
می نالد ومی گوید او، بابا مرو
ای بر دو عالم آبرو، بابا مرو
بابا مرو، بابام و، بابا مرو۴
_____________
افتاده روی سینه ی جدش حسین
بوسد پیمبر روی آن نور دو عین
از دیده اش آین برون اشک روان
چون مادرش نالد که ای بابا بمان
بابا مرو....
_____________
دختر اگر بابا رود تنها شود
اندر حصار وادی غمها شود
افتد میان آتش ودیوار ودر
تازه شود ازبهر او داغ پدر
بابا مرو...
___________
امشب زمین وآسمان غرق عزاست
شهر مدینه پرغم وماتمسراست
هر شیعه دارد این ندا برسرزنان
آجرک ا.... حضرت صاحب زمان
بابا مرو....
شعر:اسماعیل تقوایی
414K
نوحه وشور وفات حضرت رسول(ص)
بابا بابا سخن زرفتن تو چرا۲
بابا بابا شرر مزن جان مرا۲
بعد تو میدانم غمین وحیرانم غمین
وحیرانم
پدر پدرجانم،پدرپدر جانم،پدر پدرجانم۲
________________
زهرا زهرا بیا در آغوش پدر ۲
با اشک خود مزن به جانم تو شرر۲
نمی کشد دیری،تو پیش من آیی،تو پیش من آیی
پدر پدر جانم...
_______________
آتش از کین زبعد من افروزند ۲
پهلویت را شکسته در می سوزند۲
شود گلی پرپر،زباغ آل ا...،زباغ آل ا...
پدر پدر جانم....
___________________
حیدر حیدر عزیز جان طاها۲
جان تو و جان عزیزم زهرا۲
نما نگهداری،امانتم راتو،امانتم را تو
پدرپدرجانم......
شعر :اسماعیل تقوایی
◾نوحهی زمزمه
◾شهادت امام حسن(ع)
◾سبک (به سمت گودال از خیمه دویدم من)
◾بنداول
شرر زده زهر کین به جسم و جان حسن
بگیر از آتش و کوچه نشان حسن
لعل لبش از عطش سخت بهم میخورد
ببین به سینه بود درد نهان حسن
غریب مادر حسن غریب مادر(۲)
◾بنددوم
ز دیده جاری کند اشک برای حسین
مجسم است پیش او کرببلای حسین
از نفس افتاده و طشت طلب میکند
لحظه آخر کند دلش هوای حسین
غریب مادر حسن غریب مادر حسن(۲)
◾بندسوم
لختهی خون جگر در وسط طشت دید
زینب خونین جگر ناله ز دل میکشید
گفت نفس تازه کند تا که حسینم رسد
بگو حسنجان چرا خون ز لبانت چکید
غریب مادر حسن غریب مادرحسن(۲)
◾بندچهارم
با لب غرقه بخون گفت کجایی حسین
کنار جسمم بگو از چه نیایی حسین
به راه مادر بود دیدهی خونبار من
هجر به پایان رسید کرببلاییحسین
غریب مادرحسن غریبمادرحسن(۲)
.
|⇦•امشب هوای غربت...
#قسمت_اول #روضه_پیامبر_اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان
●━━━━━━───────
امشب هوای غربت ،رخنه به سینه کرده
آخرِ ماه صفر، یاد مدینه کرده
«غریب مادر حسن، حسن غریب مادر»
تو آسمون قلبم، خدا خودش نوشته
یه لحظه با تو بودن بالاتر از بهشته
تو در رکاب حیدر دلیر بی نظیری
برای تو همین بس، که بر حسین امیری
کرامتِ الهی، میباره از نگاهت
آسمون و سوزونده آتیش سوز آهت
دلت میخواد همیشه، به همراهِ برادر
باشی به وقت پیری، عصای دست مادر
اما یه روز تو کوچه دیدی قدش خمیده
روی زمین فتاده، رنگ از رخش پریده
دیدی عزیز طاها، روی زمین نشسته
ای وای ز درد سیلی،گوشوارهاش شکسته
*اگه بخوای قدر مطلق روضه ی پیغمبر و امام حسن رو بگیری باید بری دم اون دری که همین روزا آتیشش میزنن..
گفت دختر غصه نخور اولین کسی که به من ملحق میشه تویی بابا..مثل همین امروز بود.فاطمه خیلی دلش شور میزد دید صدای در میاد..اومد پشت در کیستی؟ بی بی جان اومدم عیادت پیغمبر..فرمود برو بابام حالش خیلی وخیمه..دیری نگذشت دوباره همون آمد..بار سوم که اومد تا بی بی خواست بره دم در پیغمبر فرمود: زهرا جان! اونی که پشت دره از هیچکسی اجازه نمیخواد بگیره..خیلی محترمی..خیلی برا خدا عزیزی که برادرم عزرائیل از تو اجازه میخواد..یا رسول الله جات خالی بود
همه هیزم آوردند مسابقه گذاشتن هر کی بیشتر هیزم آورده پیش دومی عزیزتره..
این اولین مسابقه بود، اوج این مسابقه گودال قتلگاه بود.به هم میگفتن برو کنار عمر سعد داره میبینه منم بزنم....
دخترم! او فرشته مرگ است بذار بیاد
چرا فاطمه میره دم در؟ آخه سر پیغمبر تو دامن علیه.. یا رسول الله! ما درس حمایت از تو رو از زهرا و علی یاد گرفتیم.پنج ساله بود میدید شکمبه گوسفند رو سر بابا خالی کردن ..می اومد صورت بابا رو پاک میکرد گریه می کرد. پیغمبر چشم وا میکرد میدید زهرا مقابلشه میگفت:" فِداها ابوها "بابات قربونت بره.. ما از علی یاد گرفتیمحمایت از تو رو..مگه یادمون میره در احد پیغمبر در یه گودالی افتاد. اما اینجا علی داشت چشم باز کرد دید سرش تو دامن علیه..
تا از سر الا علی بگذاشت بر سر
بیش از نود زخم گران برداشت حیدر
تنها به یاری نبی در آن میانه
او ماند و سهل بن حنیف و دو جانب
از هر طرف ره بر رسول الله بستند
پیشانی و دندان آن شه را شکستند
پروانه سان بر گرد شمع روی احمد
ذکر امیرالمؤمنین شد یا محمد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#حاج_سعید_حدادیان
#بیست_و_هشت_صفر
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان
●━━━━━━───────
*هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه....
سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی
گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبککنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم ..
یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امامحسین دونه دونه تیرا رو در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رودوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام حسین امروز تو مدینه گریه کرد.
دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو محاسنم رو خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست..
«حسین...»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#حاج_سعید_حدادیان
#شهادت_امام_حسن
#بیست_و_هشت_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
مداحی_آنلاین_امشب_هوای_غربت_رخنه.mp3
3.43M
|⇦•امشب هوای غربت......
#روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان