#امام_زمان_عج_مناجات
ای شده محوِ روی تو، شمس جدا، قمر جدا
روی کند به سوی تو، ملک جدا، بشر جدا
آدم و نوح هر یکی، دست زده به دامنت
منتظر ظهور تو، پدر جدا، پسر جدا
ای تو گلِ بهار ما، بیا به لالهزار ما
تا که نهیم بر رهت، دیده جدا و سر جدا
با نمکین بیان خود، از شکرین دهان خود
بریز در وجود ما، نمک جدا، شکر جدا
بیا که از اشارتت، شود فزوده خلق را
عشق جدا، خرد جدا، ادب جدا، هنر جدا
در انتظارِ مقدمت، به اشتیاق دیدنت
گریه کنند عاشقان، شام جدا، سحر جدا
مهدی منتظَر تویی، امام منتقِم تویی
که خیزد از قیام تو، عدل جدا، ظفر جدا
عنایتی که شام غم، سر آید و سحر شود
ای که رَوَد به حکم تو، قضا جدا، قَدَر جدا
ز فتنهی ستمگران، ز کینهی مخالفان
رسد به جان دوستان، بلا جدا، خطر جدا
بسته "موید" آرزو، بر علی و حسین او
تا که شوند، شافعش، پسر جدا، پدر جدا
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_زمان_عج_مناجات
کرامت پیشهای بی مِثل و بی مانند میآید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند میآید
کسی که نسل او را میشناسد، خوب میداند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند میآید
همان تیغی که برقش میشکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را میدهد پیوند میآید
همه تقویمها را گشتهام، میلادی و هجری
نمیداند کسی او چندِ چندِ چند میآید
جهان میایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان میایستد، بوی خوش اسفند میآید
ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمیتابند، میآید
بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهبها
برای بیعت با او نمیآیند، میآید
برای یک سلام ساده تمرین کردهام عمری
ولی میدانم آخر هم زبانم بند میآید
بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند میآید
به در میگویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند... میآید
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_زمان_عج_مناجات
این روزها که میگذرد، غرق حسرتم
مثل قنوتهای بدون اجابتم!
بستهست چشمهای مرا غفلت گناه
تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!
یک گام هم به سوی شما برنداشتم
ای مرحبا به این همه عرض ارادتم!
خالیست دست من، به چه رویی بخوانمت؟
دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟
من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست
خیری ندیدهای تو ولی از رفاقتم
بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز!
حالا که سویت آمدهام غرق حاجتم
بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم
با گوشهچشم خود بِرَهان از اسارتم
آن روز میرسد که فدایی تو شوم؟
من بیقرار لحظۀ ناب شهادتم
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
سروی افتاد از نفس ، برگ و بری آتش گرفت
پیش چشم خانواده ، مادری آتش گرفت
در سقیفه زد جرقه آتش از بغض غدیر
در مدینه دخترِ پیغمبری آتش گرفت
آنکه یادش هست خیبر را ، بگوید قصه چیست؟
یک زن آتش دیده و نام آوری آتش گرفت
در میان لشکر دشمن زنی از پا فتاد
در میان لشکر هیزم ، دری آتش گرفت
در ز لولا تا شکست از چارچوبش پرت شد
زیر پای شعله ، یاس پرپری آتش گرفت
آسمان می سوخت و دریا خجالت می کشید
همسری تا رو به روی همسری آتش گرفت
برگ گل دارد برای صورتش آزار ها
از چنین حوریه ای بال و پری آتش گرفت
گُر گرفت آتش ولیکن بی هوا از بین در
ناگهان در آن شلوغی معجری آتش گرفت
بس که تب دارد ز درد خویش شبها سوخته
دید فضه ، رخت خواب و بستری آتش گرفت
محسنی اینجا کنار مادرش آهسته سوخت
از عطش در کربلا هم اصغری آتش گرفت
شعله های پشت در را عصر بر خیمه زدند
معجری آتش گرفت و دختری آتش گرفت
داد میزد دختری در خیمه های شعله ور
روسری آتش گرفت و روسری آتش گرفت
شعله ها تنها به در ، تنها به خیمه ، ختم نیست
در تنور مطبخ خولی سری آتش گرفت
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
ای روزگار زود باش، بگو کیَم نامرد
چشاتو خوب وا کن، من علیام نامرد
یه کاری کن داری میبینی منم
آخ نفسم، آخ بچهام، زنم
کاشکی یکی باشه و بگه به جای من
(چند نفری مردو نمیزنن چه برسه زن) 2
وای مادر...
ای درِ نیم سوخته، طاقت بیار نامرد
این فاطمه است زود باش، برو کنار نامرد
یه کاری کن داره میسوزه تنش
(آخ چادرش سوخت آخ کشتنش) 2
کاشکی یکی باشه و بگه جای حسن
(چند نفری مردو نمیزنن چه برسه زن) 2
وای مادر...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
روضه مادر رو از مادر ها سوال کنید
روضه خون هاتون رو این شب ها حلال کنید
خدا نیاره اما خیال کنید
تصور کن یه نامحرم با ناموست در افتاده
توی خونه نشستی و آتیش روی در افتاده
دری که با لگد خوردن به روی مادر افتاده
در افتاده، یکی پشت در از پشت سر افتاده
تصور کن یه نامحرم با ناموست در افتاده
یه مادر رو روز روشن بکشن چه کار میکنی بگو
نه مادرت زن همسایه اصن چه کار میکنی بگو
تصورش سخته تو رو امام حسن چه کار میکنی بگو
مادر مادر مادر ...
روضه مادر رو از مادر ها سوال کنید
روضه خون هاتون رو این شب ها حلال کنید
خدا نیاره اما خیال کنید
تصور کن یه مادر رو که بین دردسر باشه
ببین جون اولادش دم در تو خطر باشه
تمنا های طفلی رو که از دم بی اثر باشه
نمیخواهد شاهد مرگ غرور این پدر باشه
تصور کن یه مادر رو که بین دردسر باشه
یه مادری زمین بیافته بی هوا چه کار میکنی بگو
گوشه چادرش بمونه زیر پا چه کار میکنی بگو
حرمت اونو بشکنن غریبه ها چه کار میکنی بگو
مادر مادر مادر ...
روضه بی سرو رو از این مادر سوال کنید
روضه خون هاتون رو این شب ها حلال کنید
خدا نیاره اما خیال کنید
تصور کن کبوتر رو ببینی بی پر و پاله
تصور کن یه مادر که کنار شیب گوداله
ببینه میوه قلبش ته گودال پا ماله
سر ذبح سر بچه اش چه جوری جال و جنجاله
تصور کن یه مادر که کنار شیب گوداله
تمام زندگیتو غارت بکنن چه کار میکنی بگو
به خواهرت اگه جسارت بکنن چه کار میکنی بگو
تنی رو زیر نعل قسمت بکنن چه کار میکنی بگو
ای وای ای وای ای وای ای وای
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین