eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
یا من أرجوه بخوانیم و بیائیم همه سفره باز است و به دنبال عطائیم همه   یار ما عادتش این است که درهم بخرد در این خانه چه خوب است گدائیم همه   روسیاهیم ولی رب کریمی داریم به گدا بودن خود فخر نمائیم همه   روزه داران رجب برگه دعوت دارن میهمانان خصوصی خدائیم همه   بر گُنه کار فراری چقدر مهلت داد کرم اوست اگر اهل دعائیم همه   سحر ماه رجب صحن علی دیدنی است خاک بوس دم ایوان طلائیم همه   بخدا حب علی مرحمت فاطمه است او نظر کرده که ما اهل ولائیم همه   همه دلگرمی رعیت کرم سلطان است در پناه حرم امن رضائیم همه   شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند عاشق یک سحر کرببلائیم همه   چقدر خواهرش از خیمه به گودال دوید یاد تنهایی او غرق نوائیم همه   دم مغرب دم گودال دم باب الرأس گوئیا در وسط هلهله هائیم همه   خاک ما را به بهای سر آقا دادند تا قیامت خجل از آل عبائیم همه
به اختیار خود از اختیار افتادم گناه کردم و از چشم یار افتادم قساوت آمد و روزی گریه ام را برد شبیه مرده شدم یک کنار افتادم فریب خورده ام از طول آرزوهایم ز روی جهل در این چاه تار افتادم گناه و معصیتم آبروی من را برد کنار اهل دل از اعتبار افتادم هزار شکر همیشه میان راه خطا به دام رحمت پروردگار افتادم خدا کند که ببندد مرا کنار خودش اگر دوباره به فکر فرار افتادم هوای باده ی انگور حیدری دارم دلیل دارد اگر که خمار افتادم فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است به پشت خانه ی این سفره دار افتادم دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا دوباره یاد غم آن دیار افتادم ** برادرم تو نبودی و یکه و تنها میان خنده ی چندین سوار افتادم هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من هزار و نهصد و پنجاه بار افتادم چقدر رأس تو بر نی دل مرا خون کرد چقدر پشت سر نیزه دار افتادم محمد جواد شیرازی
🏴 🏴 ✍شاعر:محمد جواد شیرازی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️   به اختیار خود از اختیار افتادم گناه کردم و از چشم یار افتادم   قساوت آمد و روزی گریه ام را برد  شبیه مرده شدم یک کنار افتادم   فریب خورده ام از طول آرزوهایم ز روی جهل در این چاه تار افتادم   گناه و معصیتم آبروی من را برد کنار اهل دل از اعتبار افتادم   هزار شکر همیشه میان راه خطا به دام رحمت پروردگار افتادم   خدا کند که ببندد مرا کنار خودش اگر دوباره به فکر فرار افتادم   هوای باده ی انگور حیدری دارم دلیل دارد اگر که خمار افتادم   فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است به پشت خانه ی این سفره دار افتادم   دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا دوباره یاد غم آن دیار افتادم ** برادرم تو نبودی و یکه و تنها میان خنده ی چندین سوار افتادم   هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من هزار و نهصد و پنجاه بار افتادم   چقدر رأس تو بر نی دل مرا خون کرد چقدر پشت سر نیزه دار افتادم
🏴 🏴 ✍شاعر:سید هاشم وفایی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بس که دارد رحمت بی حد، خدا در اعتکاف میزند عفو خدا ما را صلا در اعتکاف معتکف شو، در حریم دوست تا خود بشنوی نغمه ایمان و عطر ربنّا در اعتکاف می توان عهد موّدت بست با یزدان، اگر سنّت اسلام را آری به جا در اعتکاف فرصتی زیبا تو را دادند تا پیدا کنی راه گم گردیده ات را تا خدا در اعتکاف با نماز و روزه و ذکر و دعای روز و شب می کنی پرواز تا اوج سما در اعتکاف خلوتت را پُر ز قرآن و ز عترت می کنند نغمه پردازان عرش کبریا در اعتکاف دل به صاحب دل سپُردن کار مردان خداست گر که مرد عرصه عشقی بیا در اعتکاف در جهادی سخت باید بر زمین زد نفس را تا شوی از بند نفس خود رها در اعتکاف می درخشی پیش چشم قدسیان وقتی خدا نور خود را می کند بر تو عطا در اعتکاف چون توّسل می کنی، مثل کبوترهای عشق گه مدینه می روی، گه کربلا در اعتکاف کاش چشمان خدابین شما روشن شود با فروغ آخرین نور هُدا در اعتکاف می شود عمری دعاگوی شما ای اهل نور! گروفائی را کنید از جان دعا در اعتکاف
عاشقان آمد رجب ماهِ صفای اعتکاف تابش رحمان بود حال وهوای اعتکاف دل منوّر گردد ازاین چلچراغ پِرفروغ گوش جانها می نوازد با نوای اعتکاف قـَد به قامت بستن دل درصلاةِ عاشقی ها صفا دارد صفا، با ربّنای اعتکاف سینه راصیقل دهد، خالی کند ازکینه ها مرحمی باشد به جانها در دوای اعتکاف ساغرِ شُِربِ طََـَهورازجنّتِ عـدنِ است وبس کوثری باشد روان اندرخفای اعتکاف کُنتُ کنزاًمَخفیا فریادِ ذاتِ کبریاست سالک اَرباشد بپیماید حَرای اعتکاف اِستـَعینوا بـِاالصّلاة وصَبروصَوم وطاعتش تا نشینی روی شه بالِ همای اعتکاف گرسه روزازخود برانی مَکرِشیطانِ رجیم نفس امّاره کشی اندرمنای اعتکاف «قدر زر زرگرشناسد؛ قدرِ گوهرگوهری» قدرِعاکف را خدا داند سِوای اعتکاف
من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... معتکف در بیتت شدم به ناله و آه بیچاره منم که هستم اسیر گناه من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... زلال رحمت را بر قلبم جاری کردی هر چه بد بودم تو آبرو داری کردی من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... فرار از تو کردم به تقلید از اشقیا من رفتم امّا تو دوباره گفتی بیا من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... بهار دلم را شور خزانی دادم جواب لطفت را با نا فرمانی دادم من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... دلم با مهر تو دیگر قرین نمیشد ببخشید ، ای خدا بدتر ازین نمیشد من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... امّا یا الهی خجل و مضطر گشتم بر درخانه ات ببین که من برگشتم من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا. قلب من قلب من از لطف توآکنده مهربام مهربان شرمنده ام شرمنده من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... از بهر نگاهت دارم هر لحظه آوا از جرمم گذرکن یا رب به حقّ زهرا من هستم رو سیاه یا رب استغفر ا... او که بر مصحف توسوره کوثر بود زهرایی که دار و ندار پیغمبر بود فاطمه فاطمه فاطمه یا فاطمه زهرایی که گردید ولایت را علمدار او که مجروحه شد در بین در و دیوار فاطمه فاطمه فاطمه یا فاطمه زهرایی که چون گل شد بعد بابا پرپر محسنش فدا شد درراه عشق حیدر فاطمه فاطمه فاطمه یا فاطمه اگربر فاطمه کینه روا نمیشد بر زینب درگودال ظلم و جفا نمیشد یا حسین یا حسین ای تشنه لب یا حسین... ناله زد دختری انا بنت المظلومة اُنظُر یا ابتا عمّتی المضروبة یا حسین یا حسین ای تشنه لب یا حسین...
دکلمه اعتکاف بس که دارد رحمت بی حد خدا، در اعتکاف می زند عفو خدا ما را صَلا در اعتکاف معتکف شو در حریم دوست؛ تا خود بشنوی نغمه ی ایمان و عطر ربّنا در اعتکاف می توان عهد مودّت بست با یزدان، اگر سنّت اسلام را آری بجا در اعتکاف فرصتی زیبا تو را دادند تا پیدا کنی راه گم گردیده ات را تا خدا در اعتکاف با نماز و روزه و ذکر و دعای روز و شب می کنی پرواز تا اوج سما در اعتکاف خلوتت را پُر ز قرآن و ز عترت می کنند نغمه پردازان عرش کبریا در اعتکاف دل به صاحب دل سپُردن کار مردان خداست گر که مردِ عرصه ی عشقی بیا در اعتکاف در جهادی سخت باید بر زمین زد نفس را تا شَوی از بندِ نفس خود رها در اعتکاف می درخشی پیش چشم قدسیان وقتی خدا نور خود را می کند بر تو عطا در اعتکاف چون توّسل می کنی، مثل کبوترهای عشق گه مدینه می روی؛ گه کربلا، در اعتکاف کاش چشمان خدابین شما روشن شود با فروغ آخرین نور هُدا در اعتکاف می شود عمری دعاگوی شما ای اهل نور گر"وفایی" را کنید از جان دعا در اعتکاف