eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖➖ یه حسّی بهم گفت، حرم آواره میشه یه حسّی بهم گفت که مشک صدپاره میشه یه حسّی بهم گفت، توو راه درگیر شدی یه حسّی بهم گفت، حسین بیچاره میشه مسجد کوفه اومدم یا علقمه من کنار تو، خیمه‌ها توو همهمه بوی یاسه؛ گمون کنم بالاسرت مجلس روضه‌خونی داشته فاطمه شهید شد حرفت؛ عجب کاری کردی ببین با خیمه، عجب کاری کردی تو که آب داشتی چرا آب نخوردی همه خیمه میگن، داری برمی‌گردی داداش خیلی مردی یه حسّی بهم گفت، نشد جنگ تن‌به‌تن یه حسّی بهم گفت، تو رو دوره می‌کنن یه حسّی بهم گفت، شکست سرو قامتت یه حسّی بهم گفت، آخر چشمت می‌زنن سرو رعنام میون اون چشمای شور تو کجا و اینا کجا؛ خدا به دور سری که روی اوج شونه‌ی تو بود بی‌تو میره میون گودال و تنور می‌دونم از صبح چقد غصّه خوردی دیدم قنداق و، توو سینت فشردی علی راضی بود؛ چرا آب نخوردی؟ یه حسّی بهم گفت، اومد عطر مادرم یه حسّی بهم گفت که رفت سایت از سرم یه حسّی بهم گفت که داغ شد کمرشکن یه حسّی بهم گفت دیگه بی‌برادرم زخم داغت به حلق اصغر می‌خوره می‌دونم که به غیرتت بر می‌خوره اون‌که پشتش می‌لرزید از هیبت تو سر فرصت میاد، منو سر می‌بره ببین چی داداش به روزم آوردی باید می‌موندی، حرم رو می‌بردی حالا که رفتی؛ چرا آب نخوردی ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ چه جلالی؛ فتبارک الله چه کمالی؛ فتبارک الله چه شکوهی؛ فتبارک الله چه جمالی؛ فتبارک الله قمر حیدر؛ فتبارک الله پسر حیدر؛ فتبارک الله جگر حیدر؛ فتبارک الله شیر نر حیدر؛ فتبارک الله من و لطف عطا؛ همه عالم فدا حرم فاطمه‌ست، حرم کربلا اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری چه قیامی؛ فتبارک الله چه مقامی؛ فتبارک الله چه امامی؛ فتبارک الله چه غلامی؛ فتبارک الله نصرت اللهی؛ فتبارک الله قدرت اللهی؛ فتبارک الله آیت اللهی؛ فتبارک الله دست ید اللهی؛ فتبارک الله دل دریا تویی؛ یل زهرا تویی تو سپاه حسین، خود مولا تویی اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری چه دلیری؛ فتبارک الله چه نصیری؛ فتبارک الله چه وزیری؛ فتبارک الله چه امیری؛ فتبارک الله چه معمّایی؛ فتبارک الله چه مسیحایی؛ فتبارک الله چه نفس‌هایی؛ فتبارک الله به که چه آقایی؛ فتبارک الله همه تو حسرت پر پروازتن توو سپاه حسین، همه سربازتن اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری به وفایت؛ فتبارک الله به صدایت؛ فتبارک الله به رضایت؛ فتبارک الله به صفایت؛ فتبارک الله حیدر ارباب؛ فتبارک الله سپر ارباب؛ فتبارک الله عموی سادات؛ فتبارک الله برادر ارباب؛ فتبارک الله شهدا پیش تو، همه تووی صف‌ان همه پشت سرت؛ که تویی صف‌شکن اله اله اله؛ چه علمداری اله اله اله؛ چه سپه‌داری ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ نشسته‌اند دو عالی‌جناب در خیمه دو هم مسیر، دو تا هم‌رکاب در خیمه به‌جز حسین که در خیمه دید زینب را ندیده چشم کسی آفتاب در خیمه شب وصال حسین و خداست، پس امشب خدا هم آمده با این حساب در خیمه همه به فکر نماز و دعا و قرآن‌اند چقدر ریخته امشب ثواب در خیمه صدای العطش کودکان بلند شده دو قطره نیز نمانده است آب در خیمه به‌خاطر علی‌اصغر، همه زنان حرم نشسته‌اند به دور رباب در خیمه هنوز سایه‌ی عبّاس هست بر سرشان کسی ندارد اگر اضطراب در خیمه برادران و عموزاده‌هات بیدار اند رقیّه جان! برو راحت بخواب در خیمه غروب روز دهم وای بر دل زینب میان همهمه و التهاب در خیمه مخدّرات حرم بین شعله می‌مانند برای خاطر حفظ حجاب در خیمه ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖ خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد اوّل قدم آن است جگر داشته باشد جز گریه‌ی طفلانه ز من هیچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد با ما جگری هست که دست دگران نیست از جرأت ما کیست خبر داشته باشد؟! این‌جا که حرام است پریدن ز لب بام رحم است بر آن مرغ که پر داشته باشد در فضل تو امّید برای چه نبندم جایی که شب امّید، سحر داشته باشد تیغ کرم تو بکند کار خودش را هرچند گدای تو سپر داشته باشد چون شمع سحرگاه، مرا کشته‌ی خود کن حیف است که گریان تو، سر داشته باشد بگشای در سینه‌ی مارا به رخ خویش شاید که دلم میل سفر داشته باشد می‌گریم و امّید که آن روز بیاید بنیاد مرا سیل تو برداشته باشد رحمت به گدایی که به غیر تو نزد روی هرچند که خلق تو گهر داشته باشد خورشید قیامت چه کند سوختگان را در شعله، کجا شعله أثر داشته باشد؟ ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد ما حوصله‌ی صف‌کشی حشر نداریم باید که جنان درب دگر داشته باشد ما را به صف حشر معطّل نکن ای دوست هرچند که خود قند و شکر داشته باشد دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت مادر چو فراری ز پسر داشته باشد جز گریه رهی نیست به سرمنزل مقصود هیهات که این‌خانه دو در داشته باشد ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ أنا الأوّل أنا الآخر باچر بلحرب رایح تشوفونی علی الیمنه علی الیسره وراح اهناک بلحومه تالگونی حوافر خیل راح احفر مقابرکم یا من چنتوا تعادونی تعرفونی اخو زینب و شلون الهضم یتدنا لضعونی انه کافل الحورا؛ انه فارس الهیجا انه لیث عاشورا؛ انا العباس حی الله حسین انا الحامی انه العاصم انه الالذ بیه امن و سالم انه المهلک انه المنجی نصب سیفی الله علی الرگب حاکم بفراش الهادی حیدر نام بس محد گدر یمه یجر صارم انه حیدر علی بلطف شلون تواجهونه و علی مانایم انه المرتضی الثانی عرفنی القاصی و الدانی حسینی بایمانی انه العباس حی الله حسین انه القاصم انه المفنی اکسر ظهورکم و بسیفی من یمیل اندعو الله یا جیش ابلیس ما یطلع صبح کون و ی طول اللیل اذا اصبح صبح باچر ماتنفع ندامه و چلمه الیاویل بیدی موت المحتم عزراییل ادوخه و صولته جبریل انه قابض الارواح؛ انه فی وغا ذباح انه لا احب جراح؛ انه العباس حی الله حسین ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ نور حریم ثارالله دوم کریم آل‌الله شیر علی ولی‌الله خیبرشکن به خیبر رفت کرّار شد؛ مکرّر رفت سمت حرا، پیمبر رفت مستان، خمار خم گیسوت مردان، قسم‌خورده به بازوت میدان، زمین‌گیر ز نیروت ایوان نجف، طاق دو ابروت خُلق الاکبر مِن تراب علی قابض الارواح در رکاب علی آمده عکس بدون قاب علی اثبات صحّت آیات اوّل مجاهد سادات شور مطنطن هیهات تکبیر زد چه تکبیری شمشیر زد چه شمشیری چه جبهه‌ای، چه تصویری تکثیر وجوه علی آمد گفتند که روح علی آمد هرچند عطش برده رمق را با فرّ و شکوه علی آمد فارس الهیجا؛ تک‌سوار علی وارث کلّ اقتدار علی بین مشتاقان، یادگار علی مرد مردان، دوست‌دار علی صوت اظهار افتخار علی از نجف آمد از مزار علی آمده فخر همه تبار علی در جبهه، گرچه عطشانی چون صاعقه، نمایانی حقّا که مرد میدانی پر ولوله، سماوات شد با جلوه‌ات، عدو مات شد خصم خدا مجازات شد پیغمبر و حیدر ثانی بعد از حسین، رهبر ثانی تا دوره‌ات نکردن ای کاش خود را به خیمه برسانی میر و سردار و جان‌نثار حسین بی‌نیام آمد، ذوالفقار حسین با ابوفاضل، طلایه‌دار حسین دارد به هرنفس، شاه آه مانده سوار در راه؛ آه ذکر حرم شده آه آه طوفان شده چه طوفانی چه رزمی و چه میدانی خیمه پر از پریشانی بابا قسم داده خدا را تا جمع کند آینه‌ها را آن‌قدر سراسیمه رسیده با خویش نیاورده عبا را احتضار تو، انکسار حسین ارباً اربایی در کنار حسین در کنارت شد تمام، کار حسین ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ می‌گیرم از چشمام اشکارو می‌بینم مرگ رویاها رو راهی کردم از زیر قرآن علی و زهرا و طاها رو زینب ببین این قدّ و بالا رو بیا ببین این سرو رعنا رو جانم علی‌اکبر جانم جانم می‌بینم تشدید گردبادو دیدم کلاخودش افتاد و پراکنده کرده این گردباد برگای این سرو آزادو زینب ببین آوار طوفانو این تقطیع آیات قرآنو خزونه پر از گلبرگ و برگو این فوّاره‌های خون‌افشانو توو ثواب ذبحش، شرکت دادن هر نیزه و شمشیر و پیکانو توو اردوی دشمن، برپا کردن مهمونی تیغای برّانو زینب ببین عین جدّش حیدر فرق نوه‌ی شاه مردانو جانم علی‌اکبر جانم جانم وقتی‌که سرخ شد، جعد مشکین بی‌تعادل شد بالای زین پر تلاطم شد، موج گیسوش شمشیرا می‌رفت بالا پایین حالا چجوری آیاتش رو پیدا کنم از خاک خونین عبا بیارید گلبرگ بردارید این‌جا تووی میدون، گلریزونه حال منو، بابا کی می‌دونه جیگرمو داغت می‌سوزونه میوه‌ی دلم افتاد از شاخه جوون رشیدم، غرق خونه بابا این جسم ارباً اربا رو چجوری به خیمه برگردونه چچوری گلبرگاتو از روو خاک پیدا کنه، چشمی که گریونه چجوری اگه پیداشون کردم بردارم با دستی که لرزونه می‌خوام برم دنبال گل‌برگات ولی دیگه زانوهام بی‌جونه از تن پراکندت اعضایی برای همیشه، جا می‌مونه ➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (س) ➖➖➖➖➖➖➖ یاد بابام که می‌افتم، دست‌وپا گم می‌کنم درد دارم؛ اشک می‌ریزم؛ تبسّم می‌کنم شبا از سرما می‌لرزم سراغ از اجل می‌گیرم با یاد آغوش گرمت خودم رو بغل می‌گیرم شبا که هی به خوابم میای چن‌تا دیگه به خوابم میای؟! وقت دیدار، چی بپوشم که لبش خندون بشه؟! زیر دستام، این‌همه زخم چجوری پنهون بشه؟ جدا از زخمام با مویی که حالا سفیده چکنم؟! اگه چادر هم پیدا شد با قدّ خمیده چه کنم؟! توو اوج اضطرابم میای چن‌تا دیگه به خوابم میای؟! ای قرار دیدن یار، بیا عاشقونه باش ای نفس! تو رونما باش؛ بوسه! تو بهونه باش برام وقتی مرهم آورد اگر پر نگیرم، عیبه برا من که جونم، باباس اگر که نمیرم عیبه دعای مستجابم میای چن‌تا دیگه به خوابم میای؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖
از در "علیه‌السلام" (س) ➖➖➖➖➖➖➖➖ من نورم؛ نوه‌ی نور، فوق کلّ نورم من فاتح و منصورم در عالمین، حسین جان و من جانانم زینب، روح و من ریحانم اباالفضل، علمدار و من، مقلّد عمو جانم کس‌وکارم، ولی‌االله من اسیرم ولی فتّاح؛ خردسالم ولی آگاه منم دختر دردانه‌ی شاه؛ سلطان دین‌پناه اعلی حضرت همایون ابی عبدالله علی‌اکبر قاری و من مفسّر قرآنم من امّید آرزومندانم؛ قبله‌ی سینه‌زنانم أجر اشکم؛ عشق صاحب مشکم من به حکم عشق بر عالم تحکّم می‌کنم اختر عشقم؛ پس نور، نور من است دختر عشقم؛ پس امر، امر من است داور عشقم؛ پس حکم، من حکم است نوه‌ی حیدرم؛ رقیّه‌ی اطهرم من دخترم؛ عفیفه و دلاورم با عقیلة‌العرب هم‌سنگرم پدرم شمع و من پروانه؛ پدرم روح و من ریحانه پیش چشم من یکی‌ست کاخ و ویرانه من حیدر کرّار را نواده‌ام؛ من شاه‌زاده‌ام من خود اراده‌ام؛ مثل پدر به حکم خدا، سر نهاده‌ام آغوش بر رضای الهی گشاده‌ام به بابایم قول داده‌ام تا آخرین‌نفس من ایستاده‌ام چه در رها، چه در قفس، من ایستاده‌ام حرف عمّه‌جان و من، همین و بس؛ با خانواده‌ام من ایستاده‌ام با جسم کوچک و روح و لطیف و ساده‌ام، من ایستاده‌ام هرچند هرچه داشتم از دست داده‌ام؛ من ایستاده‌ام هرچند چندبار از ناقه فتاده‌ام؛ من ایستاده‌ام نوه‌ی حیدرم؛ رقیّه‌ی اطهرم ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (س) ➖➖➖➖➖➖➖ خانه‌ای غرق نور می‌بینم غم گرفتند اهل این خانه اتّفاقی مهیب رخ داده چند روزی است در همین خانه ردّ خون است جای‌جای زمین ردّ میخ است بر روی دیوار این سیاهی، سیاهی دود است خانه آتش گرفته است انگار مرد خانه، نشسته گوشه‌ای و چادری را گرفته در دستش چادری رنگ خون و خاکستر مرد را خسته کرده از هستش ماجرا، ماجرای ناموس و همه‌ی اهل خانه، غم دارند بین بستر، نشسته خوابیده چشم‌هایش ولی ورم دارند موقع باز کردن چشمش زخم ابرو اذیتش می‌کرد لحظه‌های نفس‌نفس زدنش درد پهلو اذیتش می‌کرد خیلی آرام زد صدا و گفت: دخترم با تو صحبتی دارم رازهایی است در دلم باید با تو گویم؛ وصیتی دارم اوّلاً دخترم به چادر من پاک کن دیده‌ی ترت، زینب زخم‌هایی که خورده‌ام، کاری است ماندنی نیست مادرت زینب چند سالی که بگذرد مادر فرق قرآن، شکاف خواهد خورد سر بابات می‌شود پر خون اصل ایمان، شکاف خواهد خورد چند سالی پس از غم پدرت می‌رسد نوبت حسن، زینب جگر پاره، تیر بر تابوت مُی‌کشد غربت حسن، زینب وای از غصّه‌ی حسینم؛ وای! بی‌کس و بی‌پناه می‌ماند تشنه، زخمی، غریب، بی‌یاور پسرم بی‌سپاه می‌ماند زینب! آن‌روز باش یاور او خواهری کن خودت برای حسین گلویش را ببوس وقت وداع مادری کن فقط برای حسین زینبم! اهل آسمان آن‌روز همگی کشته‌مرده‌ی عشقند زینب! آن‌روز دو پسر داری دو گلت سرسپرده‌ی عشقند اهل بیت رسول در بندِ فتنه‌های نفاق افتادند چند سالی گذشت و آن اسرار یک‌به‌یک اتفاق افتادند عاقبت روز واقعه که رسید نوبت مادریِ خواهر شد دید با چشم خویش غربت را هرچه که گفته بود مادر، شد شاه بی‌یار، ناله‌ای سر داد رعد هل مِن معین او پیچید زینب از لابه‌لای خیمه‌ی خود اشک بر چشم، ماجرا را دید دختر مرتضی‌ست، حیدری است گفت: امروز عید قربان است پسرانم فدای دخترکت وقت رفتن به‌سوی میدان است گفتی ای شاه! ارتش تو منم ابر فیضی و بارش تو منم تیغ در حال چرخش تو منم خواهرم پس بلاکش تو منم ای محاسن سپید خسته‌ی من با توام یار دلشکسته‌ی من‏ بعد اکبر، توان نداری که نیمه‌جانی و جان نداری که غیر اشک روان نداری که لشگری بینمان نداری که بچّه‌هایم فدای اکبر تو پیش‌مرگ علی اصغر تو ما که پنجاه سال غم دیدیم کوچه و میخ و قدّ خم دیدیم فرق بشکسته از ستم دیدیم جگر پاره‌پاره هم دیدیم جان زهرا، تو را به این قرآن سهم من را بده در این میدان پاره‌های تنم فدای تنت به‌فدای نخی ز پیرهنت هر دو قربان خشکی دهنت جانشان نذر جسم بی‌کفنت پیش تو بلکه رو سفید شوم بایدم مادر شهید شوم من به جان می‌خرم اسارت را می‌روم مجلس جسارت را شاکرم لحظه‌های غارت را بر لبم دارم این عبارت را دخلت زینب علی بن زیاد ای برادر! سرت سلامت باد پسران علی، همه علی‌اند نیست دشمن به چشمشان عددی خون زینب درون رگ‌هاشان دم گرفتند یاعلی مددی سر سردارها زمین افتاد با رجزهای ذوالفقاریشان مادر از خیمه داشت حظ می‌کرد با تماشای جان‌نثاریشان دوره کردند دو برادر را بینشان تا که فاصله افتاد سر سرنیزه‌ها فرود آمد کار هم دست حرمله افتاد دم مغرب، حسین در گودال شمر آمد نشست روی تنش زینب از روی تل تماشا کرد که کسی پا گذاشت بر دهنش خواهرش روی تل زینبیه ضجّه‌های خداخدا می‌زد شاه زخمی، به زیر دست‌وپا داشت لب‌تشنه دست‌وپا می‌زد یک نفر مانده بود در گودال صد نفر می‌زدند زینب را هرچه او بیشتر نفس می‌زد بیشتر می‌زدند زینب را ➖➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (س) کربلا اگه کربلا شد فتنه‌ها اگه برملا شد به همّت دختر مرتضی شد زن نگو، رهبر بگو؛ فاتح خیبر بگو راهی کرب‌وبلا، زینب نگو؛ حیدر بگو فاطمی‌ سیرت، یا بنت حیدر علوی صولت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر پیش پاش، دشمنش حقیر شد محقّق هدف غدیر شد دخت امیر مؤمنان، امیر شد کائنات، مأمورشن؛ تابع دستورشن ظالمین، بیچاره و مقهور و کور از نورشن نصرت انصار، یا بنت حیدر صابر و قهّار، یا بنت حیدر کعبه‌ی سیّار، یا بنت حیدر وارث کرّار، یا بنت حیدر مصدر عصمت، یا بنت حیدر چشمه‌ی غیرت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر وارث خبر کسا بود مثل وحی، واضح و رسا بود خود خود سیّدةالنساء بود وارث نور حجاب از ریا انداخت نقاب السّلام مولاتنا، عالی مقام، علیا جناب جان به کف از روز طف؛ تیر شاه لو کشف را دخترش زد بر هدف؛ شد جلوه‌گر شاه نجف رهرو و رهبر، یا بنت حیدر بهترین خواهر، یا بنت حیدر کوثر کوثر، یا بنت حیدر حیدر حیدر، یا بنت حیدر نعمت عطرت، یا بنت حیدر منبع حکمت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر جلوه‌ی سَینا، یا بنت حیدر سرّ اعطینا، یا بنت حیدر آیت کبری، یا بنت حیدر دختر زهرا، یا بنت حیدر ریشه‌ی نهضت، یا بنت حیدر باعث عزّت، یا بنت حیدر علیا حضرت، یا بنت حیدر ➖➖➖➖➖➖➖
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ می‌گیرم از چشمام اشکارو می‌بینم مرگ رویاها رو راهی کردم از زیر قرآن علی و زهرا و طاها رو زینب ببین این قدّ و بالا رو بیا ببین این سرو رعنا رو جانم علی‌اکبر جانم جانم می‌بینم تشدید گردبادو دیدم کلاخودش افتاد و پراکنده کرده این گردباد برگای این سرو آزادو زینب ببین آوار طوفانو این تقطیع آیات قرآنو خزونه پر از گلبرگ و برگو این فوّاره‌های خون‌افشانو توو ثواب ذبحش، شرکت دادن هر نیزه و شمشیر و پیکانو توو اردوی دشمن، برپا کردن مهمونی تیغای برّانو زینب ببین عین جدّش حیدر فرق نوه‌ی شاه مردانو جانم علی‌اکبر جانم جانم وقتی‌که سرخ شد، جعد مشکین بی‌تعادل شد بالای زین پر تلاطم شد، موج گیسوش شمشیرا می‌رفت بالا پایین حالا چجوری آیاتش رو پیدا کنم از خاک خونین عبا بیارید گلبرگ بردارید این‌جا تووی میدون، گلریزونه حال منو، بابا کی می‌دونه جیگرمو داغت می‌سوزونه میوه‌ی دلم افتاد از شاخه جوون رشیدم، غرق خونه بابا این جسم ارباً اربا رو چجوری به خیمه برگردونه چچوری گلبرگاتو از روو خاک پیدا کنه، چشمی که گریونه چجوری اگه پیداشون کردم بردارم با دستی که لرزونه می‌خوام برم دنبال گل‌برگات ولی دیگه زانوهام بی‌جونه از تن پراکندت اعضایی برای همیشه، جا می‌مونه ➖➖➖➖➖➖