یا صاحب الزمان(عج)
گفتم بجـزهوایت ایـــن سرهواندارد
گفـــتاكه قلبــم ازتواصــلا رضاندارد
گفتم كه دوری توآتـش زده به جانم
گفتاكه عشق بازی این شكوه هاندارد
گفتم من گدارابرسـفره ات رهــی ده
گفـتاكه سفره بازاست شاه وگداندارد
گفتم كه عاشـقم برروی ندیـده تــو
فكرم همیشه باتوست صبح ومساندارد
گفتابكــوش قلبت تا روشـنی بیـابد
پیـش توام ولیكن چشمت ضـیاندارد
گفتم كجابیـــابم آن روی مثل ماهت
گفــتابجزقلوب بشكــسته جـــاندارد
گفتم منادیت را دردیست چاره ای كن
گفتاكه دردعشـق است آن هم دواندارد
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
شاخهی طبع خزاندیدهی من بار نداشت
چشم آلوده ی من فرصت دیدار نداشت
رو به مهتاب نشد روزنه ای باز کنم
قفسِ ظلمت من رخنه ی دیوار نداشت
چَنگ انداخته ام دامنِ تنهایی را
منِ بیکَسشده از بس که کس و کار نداشت
آه ! آدینه ی بی تو شده آئینه ی دِق
کاشکی جمعه تواناییِ تکرار نداشت
در بساطم چه کنم کهنهکلافی هم نیست...
یوسف گمشدهام گرمیِ بازار نداشت
آبروریزیِ من شُهرهی آفاق شده
مثل من هیچکسی وضعِ اسفبار نداشت
از سَرِ بی خِرَدی قلب تو را می شکنم
وَرنه این عاشقِ بی فکر که آزار نداشت
گریه کردم که مگر بار مرا هم بخری...
دلم _این ظرف ترکخورده_ خریدار نداشت!
امـــر کن! یک نفری پای غمت می میرم
تا نگویند که فرمانده ی من یار نداشت
مثل سیّد حسنت ، گَرم بغل کن من را...
یا کریمی که عروجش غمِ آوار نداشت
لحظهی آخرم ای کاش کنارم باشی...
چه کند گر که مریض تو پرستار نداشت
شیوهی مَرگ مرا شاهِ نجف می داند
سَر تمّار به جز نخل علی ، دار نداشت
این دلِ دربهدرم تنگِ حسین است فقط
کربلا رفتن من این همه اصرار نداشت!
جان آن مادرِ افتاده دمِ در ، برگرد
آنکه با قامت خم طاقت پیکار نداشت
شیشهٔ عُمر علی با لگدی سخت شکست
لااقل کاش درِ سوخته ، مسمار نداشت
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#سید_حسن_نصرالله
#سید_مقاومت
#یا_زهرا_سلام_الله_علیها
#بردیا_محمدی
یا صاحب الزمان(عج)
گفتم بجـزهوایت ایـــن سرهواندارد
گفـــتاكه قلبــم ازتواصــلا رضاندارد
گفتم كه دوری توآتـش زده به جانم
گفتاكه عشق بازی این شكوه هاندارد
گفتم من گدارابرسـفره ات رهــی ده
گفـتاكه سفره بازاست شاه وگداندارد
گفتم كه عاشـقم برروی ندیـده تــو
فكرم همیشه باتوست صبح ومساندارد
گفتابكــوش قلبت تا روشـنی بیـابد
پیـش توام ولیكن چشمت ضـیاندارد
گفتم كجابیـــابم آن روی مثل ماهت
گفــتابجزقلوب بشكــسته جـــاندارد
گفتم منادیت را دردیست چاره ای كن
گفتاكه دردعشـق است آن هم دواندارد
#روح_اله_اسماعیلی_(منادی)
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
قلب زار
دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد
عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد
نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت
وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد
بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی
بر بدی اصرار کردم ، خوب رفتارم نشد
رو به این و آن زدن ، غیر از ضرر چیزی نداشت
بارم افتاد و کسی گرمی بازارم نشد
کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا
هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد
بین مردم عزتم داد و گناهان مرا
پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد
من مریضم به دوا محتاجم و جز تربت
کربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد
اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم
من بدهکار آمدم آقا طلبکارم نشد
روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از
درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد
یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم
گوشوار مادرم را از خاک بردارم نشد
#جمکران #روح_الله_پیدایی #شعر_فراق_امام_زمان_عج #شعر_مناجات_امام_زمان_عج( #فاطمیه #گل_نرگس
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
یوسف فاطمه
هر که آواره شده خانه خراب افتاده
هر کسی دور شد از تو به سراب افتاده
غافلیم از تو و بر بار گناه افزودیم
در هوا و هوس نفس شتاب افتاده
جمعه هم رفت و نیامد خبر از آمدنت
ندبه خوانی دل ما به عذاب افتاده
کمتر از قبل دعای فرجت را خواندیم
از دعاخواندن ما رنگ و لعاب افتاده
در گذار و گذر عمر به یاد تو نبود
هر کسی در طمع کار و حساب افتاده
هر کسی هم که جوان بود نیافتاد به فکر
آخر عمر به دنبال ثواب افتاده!
شاید از مرحمت لطف تو لبریز شده
نفس لوامه ی هر کس به عتاب افتاده
یوسف فاطمه سخت است نبینیم تو را
یا نگویند در این نامه جواب افتاده
حرف سقا به میان آمده تا گریه کنیم
قرعه ی روضه ات این بار چه ناب افتاده
مجتبی رافعی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شعر_اهل_بیت #شعر_فراق_امام_زمان_عج #شعر_مناجات_امام_زمان_عج
دستان علی ز کینه بسته است بیا
از دست غم زمانه خسته است بیا
حالا که شده روضه ی زهرا... برگرد
حالا که دل حسن شکسته است بیا
😭😭😭
#سید_مجتبی_شجاع
#شعر_مناجات_امام_زمان_عج
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین