بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_جعفرصادق_علیهالسلام
به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادقها
به نام آنکه میرویاند از جانها شقایقها
به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشقها
که میگردند از نورش مخالفها موافقها
به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن
چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن
ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین چون او
ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او
ندیده دل صراطَالمُستقیمی اینچنین چون او
حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین چون او
سفارشهای او شرحِ کلامی از کمالِ اوست
سفارشهای او راهِ رسولالله و آلِ اوست
سفارش میکند بارِ فقیران را زمین مگذار
سفارش میکند در راهِ محرومان قدم بگذار
سفارش میکند دل را به تدبیر خدا بسپار
سفارش میکند هرگز نمازت را سبک مشمار
سفارش کرد ما را تا ادا سازیم دینش را
به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را
زیارت نامههای ما زیارت نامههای اوست
عزاداریِ ما میراثی از رسم عزای اوست
تمام گریههای ما کمی از هایهایِ اوست
شلوغیِ حرمها از حدیثِ کربلای اوست
خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ ماست
ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست
به روضه میکشد آقا همیشه منبر خود را
به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را
میانِ گریه میبیند همانجا مادر خود را
ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را
چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت
خدایا خانهیِ او در هجوم بی حیاها سوخت
چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست
به فکر مو سپیدیاش به فکر سن و سالش نیست
به یاد کودکانِ بی کَسَش فکر عیالش نیست
چرا این شعلههای در به فکر دست و بالش نیست
کسی او را نمیگوید عصای خویش را بردار
بیا از بِینِ شعله بچههای خویش را بردار
زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد
محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد
زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد
مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد
زمین اُفتاد و با نیزه کسی اما نَزَد او را
زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را
(حسن لطفی
@majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_جعفرصادق_علیهالسلام
آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود
آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود
آنکه اندیشه از او شیرهی جان داشت که بود
آنکه ایمان به وجودش ضربان داشت که بود
خانهای در حرم هر دل عاشق دارد
شیعه امروز از او وعدهی صادق دارد
همه جا سایه فیضاش به سرِ سرورها است
حُکمِ او حکمت او ژرفترین باوررها است
چقدر خطبهی او خط به خطِ دفترها است
قالَ صادق همهجا تاج سر منبرها است
از اشارات نگاهش لب ما جان دارد
از احادیث لبش مذهب ما جان دارد
آنقدر گفت علی روز و شب از حال علی
که جهان پُر شده از قالَ علی قال علی
فیض او بود که دل رفت به دنبال علی
که فقط آل علی آل علی آل علی
آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست
کوری دشمن مولا همهجا نام علیست
باده نوشان زِ دَمش راز مگو ساختهاند
خاک راهش همه بردند و سبو ساختهاند
کعبه را روز ازل از گل او ساختهاند
عالمان از لب این چشمه وضو ساختهاند
همهی اهل نظر بر درِ او رو زدهاند
انبیا محضر او آمده زانو زده اند
نفس اوست اگر گریهی ما طولانی است
نفس اوست اگر دیدهی ما بارانی است
مقتل اوست اگر حال جگر طوفانی است
مجلس صبح و شبش مجلس و رضه خوانی است
بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه
حق بده کُنیهی او هست ابا عبدالله
بارها حرمتش از کینهی منصور شکست
دید بی حرمتیِ آنهمه مامور... شکست
آمدند و در این مقتلِ ماثور شکست
وایِ من از در این خانه که با زور شکست
وای از شیخ حرم هیچ کسی شرم نکرد
از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد
او که پیر است از این خانه به اجبار مبر
آبروی همهی ماست در انظار مبر
رسیمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر
همه جا میروی اما سوی بازار مبر
مو سفید حرمم دست به دیوارش است
خاطرات بدی از کوچه و بازارش است
از روی شانه کشیدند عبایش اُفتاد
ناگهان آمد و هُل داد عصایش اُفتاد
ریسمان را که کشیدند به پایش، اُفتاد
فاطمه پشت سرش بود بجایش اُفتاد
او زمین خورد ولیکن زِ روی مرکب نه
از روی ناقه نه در خواب نه غرق تب نه
دخترک بود و شبی تار که مهتاب نداشت
دخترک بود و تب و آه ولی تاب نداشت
پای پُر آبله جز گریهی خوناب نداشت
دخترک بود ولی زجر که اعصاب نداشت
تا خودِ قافله او را به روی خار کشید
مثل آن در که به پهلو خط مسمار کشید
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۲/۱۴)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی