📋 فاطمیه #زمینه #نفس_حیدرو_بریدند حاج محمدرضا بذری ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نفس حیدرو بریدن سنگ صبورمو شکستن ایندفه دستامو نه زهرا طناب دار منو بستن میشوره زخمای تنت رو بارون هِق هِق شبونم این همه زخم رُو گرفته حالا شده بلای جونم 〰〰〰〰〰〰〰〰 وَرَمی که مونده رُو تَنت داره میسوزونه حیدرو چِجوری غُسلت بِدم؛ بگو ؛عزیزِ جونم کَبودیِ رُویِ گُونَتُو سیاهیایِ رُو شُونتو چِجُوری غُسلت بِدَم؛ بگو؛خانوم خونم 〰〰〰〰〰〰〰〰 ("وای؛؛؛؛؛ فاطمه جانم")۳ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شامِ غریبونه عَلیه بِدونِ تُو شَبایِ حیدر صَبرِ علی به سَر رسیده دعایی کن برایِ حیدر بارونِ اشکِ من می ریزه شَبا رُویِ خاکِ مَزارت دِل ندارم یه لحظه پاشم قَدمی دُور شَم از کِنارت 〰〰〰〰〰〰〰〰 خونه شده بی تو سوت و کور خونه شده آیینه ی دِقَم کجایی آرومِ جون من کجایی زهرا مَرهمِ دردام بیا ببین غریبه اَن با علی همه می بینی مَن بی تو فاطمه؛ غریب و تنهام 〰〰〰〰〰〰〰〰 ("وای؛؛؛؛؛ فاطمه جانم") ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ پَر زدی از لونه ی حیدر می بینی پَرپَر زَدنِ من راستی نگفتی چرا شبها می پره از خواب حَسنِ من می بینی خانُم شده زینب چادرِ تو به سر میزاره شبا بالا سرِ حُسینت میاد و ظرفِ آب میزاره 〰〰〰〰〰〰〰〰 صدایِ لالائیات هنوز فاطمه پُر کرده خونه رو لالا لالا محسنم بخواب؛ عزیزِ مادر عَوضِ من فاطمه بِبُوس گُلِ رُویِ مُحسنِ مَنُو از غم دوریه هر دوتون‌ ؛میسوزه حیدر 〰〰〰〰〰〰〰〰 ("وای؛؛؛؛؛ فاطمه جانم") ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شاعر: #مهرشاد_واحدی

حُبُّ الحُسین یجمعنا: 📋 # مراسم شام غریبان فاطمیه ✔️ # زمینه ✔️ # نفس_حیدرو_بریدند 🎤 # حاج محمدرضا بذری ✍ شاعر: #مهرشاد_واحدی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نفس حیدرو بریدن سنگ صبورمو شکستن ایندفه دستامو نه زهرا طناب دار منو بستن میشوره زخمای تنت رو بارون هِق هِق شبونم این همه زخم رُو گرفته حالا شده بلای جونم وَرَمی که مونده رُو تَنت داره میسوزونه حیدرو چِجوری غُسلت بِدم؛ بگو ؛عزیزِ جونم کَبودیِ رُویِ گُونَتُو سیاهیایِ رُو شُونتو چِجُوری غُسلت بِدَم؛ بگو؛خانوم خونم ("وای؛؛؛؛؛ فاطمه جانم")۳ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شامِ غریبونه عَلیه بِدونِ تُو شَبایِ حیدر صَبرِ علی به سَر رسیده دعایی کن برایِ حیدر بارونِ اشکِ من می ریزه شَبا رُویِ خاکِ مَزارت دِل ندارم یه لحظه پاشم قَدمی دُور شَم از کِنارت خونه شده بی تو سوت و کور خونه شده آیینه ی دِقَم کجایی آرومِ جون من کجایی زهرا مَرهمِ دردام بیا ببین غریبه اَن با علی همه می بینی مَن بی تو فاطمه؛ غریب و تنهام ("وای؛؛؛؛؛ فاطمه جانم") ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ پَر زدی از لونه ی حیدر می بینی پَرپَر زَدنِ من راستی نگفتی چرا شبها می پره از خواب حَسنِ من می بینی خانُم شده زینب چادرِ تو به سر میزاره شبا بالا سرِ حُسینت میاد و ظرفِ آب میزاره صدایِ لالائیات هنوز فاطمه پُر کرده خونه رو لالا لالا محسنم بخواب؛ عزیزِ مادر عَوضِ من فاطمه بِبُوس گُلِ رُویِ مُحسنِ مَنُو از غم دوریه هر دوتون‌ ؛میسوزه حیدر ("وای؛؛؛؛؛ فاطمه جانم") 〰〰〰〰〰〰〰〰 @majmaozakerine