eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
صیحه‌ای فاطمه زد، شیونِ عالم برخاست خیمه از اشک زد و بیرقِ ماتم برخاست بازهم پیرهن خونی‌اش آویخته شد مادرش ناله زد و دادِ محرم برخاست مُشتی از تربتِ گودال به سر ریخت حسن از لب فاطمه تا «وای حسینم» برخاست نذریِ هرشبِ ما جور شد از لطفِ کریم دَم حسن داد اگر، ذکرِ دمادم برخاست آستان بوسیِ هر تکیه مقامی‌ست شریف هرکه زد بوسه بر این خاکِ معظم برخاست دَم کشیده است،  نشستم به بساط چایی که به پیشش به ادب چشمه‌ی زمزم برخاست رحمتِ واسعه‌ای زیر پرش ما را بُرد تا حسین از جگرِ مردمِ عالم  برخاست روضه‌ی کرببلا مجلس اجدادی ماست بینِ این روضه نشست آدم و  آدم برخاست به فدای غمِ او که نفَسِ عاشقی است هرکه این عشق چشید از جگرش غم برخاست ** آی ای قوم ببینید هنوز عریان است ضجه‌ی خواهری از یک تَنِ درهم برخاست... ✍
مهمان دم در است، فقط جایمان کم است شکر خدا بساط ضیافت فراهم است این سو که استکان و سماور گذاشتیم موکب زدیم و از سرِ شب چایمان دم است آن سو کتیبه‌ای است که رویش نوشته است: باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ هرکس که آمده است به اینجا خوش آمده خوب و بد و فقیر و غنی نیست، دَر هَم است باید لباس خوب خودم را به تن کنم این بهترین لباس، سیاه محرم است... ✍
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد دریای بی‌کران شهادت، که موج زد طوفان نوح بود و تلاطم شروع شد از بِرکهٔ غدیر، مُحرّم طلوع کرد سرمستی حبیب هم از خُم شروع شد باران اشک شیفتگان غم حسین «تا گفتم: اَلسَّلامُ عَلیکُم شروع شد» روح دعا، به نام اباالفضل چون رسید غوغایی از توسّلِ مردم شروع شد وقتی گلوی نازک گل، شد نشانِ تیر لبخند باغبان و تبسم شروع شد از اشک و خون، اگرچه وضو می‌گرفت عشق از تربتِ شهید، تیمّم شروع شد ای آسمان! مصیبت عظمایِ اهل‌بیت از قتلگاهِ عصمتِ پنجم شروع شد فصل به خون نشستنِ گل‌های باغ وحی از آیهٔ «لِیُذهِبَ عَنکُم» شروع شد با آن‌که باغِ گل به محبت نیاز داشت با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد وقتی دلِ ستارهٔ محمل‌نشین شکست با ماه رویِ نیزه، تکلم شروع شد ✍
حال و هوای کوچه، غم‌آلود و درهم است پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است می‌گرید آسمان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا می‌کند غمت ابلاغ می‌کنند به یاران، سلام تو قد می‌کشند باز علم‌ها، به نام تو هر جا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبه‌ای که ببینی، نوشته است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقام، شبی را سحر کنیم با کاروان گریه، مسافر شدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گفتم «اَلسلامُ عَلیکُم» دلم شکست نام حسین، بند دلم را، ز هم گسست دیدم که ابرهای جهان، گریه می‌کنند در ماتمت زمین و زمان، گریه می‌کنند دیدم «عزای اشرف اولاد آدم است» دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است» رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چیزی نمانده بود که قالب تهی کنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنه‌کام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّایِ یاس‌های کبودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزه‌ها، کلمات تو جاری است این قصّه، قصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام آیین من تویی، که تویی دین راستین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بی‌خروش بود خورشید تکّه تکّهٔ زینب، خموش بود ✍
دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید دیدم كه بر دردم دوا، دارد می‌آید دیدم كه با شال عزا و چشم گریان مولایمان صاحب‌عزا دارد می‌آید تو بانی این روضه‌ای! دریاب ما را آغوش خود بگشا! گدا دارد می‌آید امشب نمی‌دانم چه سرّی هست كاین‌جا بوی شهیدان خدا دارد می‌آید در این دهه خط مقدّم هیأتِ ماست از جبهه بوی كربلا دارد می‌آید اینجا صدای گریه و عطر مناجات از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال آوای «وا اُمّا» چرا دارد می‌آید؟ آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید ✍
بر سینۀ خود می‌فشارم زانوی غم را وقتی که بی تو باز می‌بینم محرم را صاحب عزا با دست‌های خویش کوبیدی بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را ای آسمانِ چشمۀ جوشانِ اشک خون پربارتر کن بارش این اشک نم نم را هرشب میان کوچه‌ها بر سینه خواهی زد وقتی که می‌خوانند شور و نوحه و دم را بر رشتۀ پرچم دخیل گریه می‌بندم آقا مگیر از دست ما این حبل محکم را با اذن زهرا، اذن مولا، اذن پیغمبر با اذن تو پوشیده‌ام این رخت ماتم را دلشوره دارم اربعینم را همین اول امضا کن آقاجان برات کربلایم را ✍
می‌رسد آوای حزن از سوی جنات النعیم داغ شد آغاز، بسم الله رحمن الرحیم انبیا دارند جنت را سیاهی می‌زنند اولیا دارند می‌گریند بر داغی عظیم عرش با پیراهنی خونین مزین می‌شود چشم‌هامان همچو یعقوب‌اند دنبال شمیم هرکه حیران است، بسم الله، این باب نجات هرکه گم کرده است خود را، این صراط المستقیم ما نه از امروز و دیروز و نه یک‌صد سال پیش ما گرفتار حسینیم از همان عهد قدیم کربلا تنها اقامتگاه قلب مبتلاست دل به‌جز پایین پا، جایی نمی‌گردد مقیم ✍️
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین دوباره بر سر هر كوچه گفت‌وگوی حسین... حسین، وارث كشف و شهودِ غار حراست چه های ‌و هوی محمّد، چه های‌ و هوی حسین نبسته‌اند به روی حسین، هرگز آب فرات، آب ننوشید از گلوی حسین فرات، تشنۀ لب‌های تفته‌جوشَش بود فرات، آب شد از شرم، روبه‌روی حسین قتیل قبله همیشه به یاد می‌مانَد بیا كه مُهر نماز است، خاک كوی حسین چنین كه در دل من، داغ كربلا جاری‌ست شهید می‌شوم از هُرم آرزوی حسین طلوع می‌كند آخر طلیعۀ موعود مسیر قبله عوض می‌شود، به‌سوی حسین ✍️
شاید امسال به این بادیه باران برود شاید امسال به این دشت، بهاران برود شاید امسال خدا را تو چه دیدی، شاید یوسف گمشده اینبار به کنعان برود شاید امسال حسین از سفر کرب‌وبلا منصرف گردد و شاید به خراسان برود شاید امسال کسی آب نبندد به کسی یا اگر بست، از این کرده پشیمان برود شاید امسال اباالفضل نیفتد از اسب شاید امسال اباالفضل به میدان برود شاید امسال اذان علی‌اکبر در شهر تکیه در تکیه، شبستان به شبستان برود شاید امسال علی‌اصغرِ آغوش حسین سوی گهواره‌ی خود با لب خندان برود شاید امسال حبیب و وهب و جُون و زهِیر نگذارند که آتش سوی طفلان برود شاید امسال نه از گوش کسی خون آید و نه در پای کسی خار مغیلان برود شاید این قافله تا کوفه و از کوفه به شام تازیانه نخورد دیگر و آسان برود خیزران شرم کند از همه شاید امسال چه رسد اینکه بسوی لب و دندان برود روضه‌خوان! از دم دروازه‌‌ی ساعات نرو دختر شیر خدا ازچه پریشان برود؟... ✍
؛ بزم عزای او نه تنها در زمین است وقف بساط روضه‌اش، عرش برین است هفت آسمان از غُصه مشکی‌پوش هستند آوازه‌ی ماه محرم بیش از این است مرثیه خوان وقتی رسول الله باشد سردسته‌ی گریه‌کنان روح الامین است پیراهنش را بر فراز نیزه کردند ماه محرم آمد و دل‌ها غمین است اجر رسالت در رفاقت با حسین است این دوستی دستور قرآن مبین است در سایه‌سار پرچمش آسوده هستیم این خیمه‌ها، این تکیه‌ها حصن حصین است اسباب این وادی، شفیع روز حشراند فرش حسینیه خودش حبل المتین است هرکس نشسته روی فرش روضه‌ی او با حضرت زهرا یقیناً همنشین است سینه‌زنی‌ها مورد تحسین زهراست سینه‌زنِ او مستحق آفرین است باید براتم را شب اول بگیرم وقتی تمام فکر و ذکرم اربعین است آغاز راه کربلا غیر از نجف نیست روزی من دست امیرالمؤمنین است ما را برای گریه کردن آفریدند با اشک در روضه سرشک ما عجین است ما و جدایی از حسین امری محال است این حرف، حرف اولین و آخرین است اصرار دارد دستگیر شمر باشد باب نجات خلقِ عالم اینچنین است دردی که دارد می‌کشد از نیزه‌ها نیست دردی که در گودال دارد، درد دین است مثل سرش، انگشترش را هم بدزدند تنها نه خولی، ساربان هم در کمین است ✍
اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید دارد صدای قافله از دور می‌رسد اسپندِ وقتِ آمدنش را بیاورید بعد از کتیبه‌های حسینیه زودتر سینیِ چای‌ریختنش را بیاورید دادم لباس مشکی خود را به مادرم آری بساط دوختنش را بیاورید دلشوره‌های خواهر او بیشتر شده اسباب غم‌نداشتنش را بیاورید دارد به قتلگاه چه نزدیک می‌شود زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید ** حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش: اموال غارتیِ تنش را بیاورید ✍