امام حسن مجتبی(علیه السلام)
#توهنوزم_به_دلت_غصه_زهرا_داری
چه سکوتی سر قبرت چه غم جانکاهی
شد عیان غربتت از بغض کبوتر چاهی
میکشد هرکه می آید ز دل خود آهی
میشود زائرت آن را که نمانده راهی
سفره داران همه نوکر و تو شاهنشاهی
به من خسته حسن کن تو نگاهی گاهی
در سکوت سر قبرت غم عظما داری
تو هنوزم به دلت غصه زهرا داری
هرکه گردید اسیرت به جهان آزاده است
قلب ما از کرم توست حسن آباد است
تو اراده بکن آقا سر ما آماده است
من شدم عاشق آن شاه که زهرا زاده است
ای بمیرم که حصار حرمت فولاد است
نام زیبای تو ذکرم به سر سجاده است
در سکوت سر قبرت غم عظما داری
تو هنوزم به دلت غصه زهرا داری
ای به گرد حرمت خیل ملائک طائر
قبله دل شده قبرت که ندارد زائر
سخت گشته است سرودن ز غمت بر شاعر
از عنایات تو باشد شده هیئت دائر
در صف جنگ به پیکار توهستی ماهر
خورده نان از سر خوان کرمت هر عابر
در سکوت سر قبرت غم عظما داری
تو هنوزم به دلت غصه زهرا داری
روضه ات ضربه سیلی به رخ مادر بود
تازیانه زدن بر ورق کوثر بود
مادرت فاطمه آنگاه که پشت در بود
هر دو دست تو از این داغ به روی سر بود
گاه چشمت به در و گاه سوی حیدر بود
غم تو فضه خذینی به دم آخر بود
در سکوت سر قبرت غم عظما داری
تو هنوزم به دلت غصه زهرا داری
سروده از شاعر و مداح اهلبیت(ع) : #یونس_وصالی_خوراسگانی(زائر)