🏴سلام.مناجات و روضه بسیار جانسوزویژه فاطمیه و شب جمعه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🏴
◀️مجمع مداحان اهلبیت علیه السلام قم ▶️
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِكُ إلاّ الدُّعاءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنىً ، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ، یا سابِـغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَم یانُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الْظُّلَمِ* انقده تاریکی ها رو درک خواهیم کرد ... تاریکی سکرات موت ... (الله اکبر) تاریکی شب اول قبر ... تاریکی برزخ ... اونجا منتظر یه روزنه ای ...* یانُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الْظُّلَمِ * کی به داد ما می رسه ؟؟ ... طاووس یمانی میگه اونقده پیغمبر زیر گلوشُ بوسیده بود ... اونقده پیغمبر پیشانیِ حسینش رو بوسیده بود ... که ما تو تاریکی هم حسین رو میشناختیم ..." شب جمعه ست ... شب زیارتی ابی عبدالله ست ... بریم کربلا ... هنوز بعضی ها تماشاچی اند ..."
از کجا می دونی شب جمعه ی بعد زنده ای یا نه ؟؟؟
دیگه روزای آخرِ عمر فاطمه ست ... آخرین دعاها رو در حق همسایه ها کرد ...."( فهمیدی چی گفتم؟) دیگه روزای آخریه که فاطمه مهمانِ علیِ ....آخرین روزاییِ که اربابِ ما مادرشُ داره می بینه ...
نمی دونم این شبِ جمعه های آخر تونست دستشو شکسته ش رو بالا بیاره؟؟
اما اونچه تو روایت اومده نشون میده بی بی دیگه نتونست از بستر بلند شه ...."
لَزمَتِ الفَراش ... امام صادق فرمود : مادر ما دیگه بستری شد ...
نَحِلَ جِسمُها یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ یعنی لحظه به لحظه مادر ما از هوش میرفت ....
فیض آماده ست منم بشینم مثل شماها گریه کنم ....
دونه دونه وصیت هاشو کرد ، بچه ها رو از حجره بردن بیرون " فرمود علی بیا ..."خیلی وقتهِ باهم دوتایی حرف نزده بودن ... (الله اکبر ) اومد کنار بسترِ بی بی دوعالم ، مرحوم محدث قمی می نویسد فاطمه حتی نمی تونست صورتشو برگردونه ... " امیرالمومنین کمکش کرد"
دست زیر، سر زهرا گذاشت این بدن رنجور و زخمی فاطمه رو از بستر جدا کرد ...
انقده نانجیبا به پشت و کتف و بازویِ بی بی باقلافِ شمشیر ضربه زده بودن ... که امیرالمومنین خودش خم شد فاطمه بیشتر اذیت نشه ... این دو تا نگاه به همدیگه گره خورد ... فاطمه ام دودستشُ دور سر علی حلقه کرد ...." تا نگاش به چشم علی افتاد نمی دونم چی دید،فرمود "ابکنی" گریه کن حیدر ....
وَابکِلل الیَتاما هم برا من گریه کن ، هم برا بچه یتیم هام گریه کن ... اما علی جان تو این بچه یتیما یه دونشو از همه بیشتر سفارش می کنم .... (شب جمعه س بریم کربلا ...) وَلا تُنسی قَتیلِ الاعَدا بِطَفِ العِراق .....از همه بیشتر به حسین سفارش کرد .....
حسین .....
یه جمله و التماس " وسط گریه بر بی بی دو عالم با حضرت یه عهد و پیمان ببند بگو بی بی جان به علی سفارش کردی وَلا تُنسی قَتیلِ الاعَدا بِطَفِ العِراق ماهم با تو عهد و پیمان می بندیم :
ابد والله یا زهرا .... ما نِنسَی حُسِینا ....
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
دست گداییت رو بیار بالا ... هر کی می خواد این عهد و پیمان رو ببنده دل فاطمه رو خوشحال کنه سه مرتبه صدا بزنه یا حسین ....
4_5872986650472087593.mp3
1.38M
مداحی مجید بنی فاطمه - شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - بی تاب بی تابم از عشق مولا -
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
بی تاب بی تابم از عشق مولا
عشق مولا دارم با اذن زهرا
عالم و آدم افتاده همه بر پایِ مادر
عالم و آدم با مادر همه قربان حیدر
الهی ای فلک دیگر نگردی
اگر دور سر حیدر نگردی
الهی ای نفس بی یاد زهرا
اگر رفتی به سینه برنگردی
ذکر اعجاز پیغمبر یا زهرا
هو هوی شمشیر حیدر یا زهرا
سپر جان پیغمبر سر و جان مولا بود
بلا گردونِ حیدر هم توی کوچه زهرا بود
امیرالمؤمنین یا شاه مردان
دل ناشاد ما را شاد گردان
همین است و همین است و همین است
فقط حیدر امیرالمؤمنین است
هر لحظه که دست مادر میلرزه
زانوهای مرد خیبر میلرزه
حال و روزِ اهل خونه پریشونُ گریونه
از همون روزی که مادر قد خم برگشت خونه
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
یه طفلی رفته ماتم در برم کرد
الهی بشکنه دست مُغیره
میان کوچه ها بی مادرم کرد
همین است و همین است و همین است
فقط حیدر امیرالمؤمنین است
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5834542320896183208.mp3
5.53M
نرو عزیز مرتضی
جواد مقدم
@majmaozakerine
🏴شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
🏴سبک زمینه : پرستوی زخمی حیدر کجا میری
🎤مداح :کربلایی جواد مقدم
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
پرستوی زخمی حیدر کجا میری
ببین چشم پُر التماسم میگه بمون
تا وقتی نفس داری زهرا، نفس بزن
یه روزم یه روزه یه روزه، دیگه بمون
اگه بری، محاله که دوباره اون روزای خوش بیاد
اگه بری، حسن نمیبَره غمای کوچه رو زِ یاد
اگه بری، نمیدونم بگم چی، هر چی که خدا بخواد
خدا بخواد، دوباره جون میگیری زهرا از جا پا میشی
خدا بخواد، روزای خوبمون میاد و روبه راه میشی
خدا بخواد، از این نمازای نشسته هم رها میشی
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
نرو نرو عـزیز مرتـضـی 4
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بشین خونه جارو نمیخواد عزیز من
درسته که تو، توی این خونه مادری
ببین زینبت دیگه خانم شده بازم
خدارو هزار مرتبه شکر که بهتری
خدارو شکر، که شونه میزنی بازم موهای زینبو
خدارو شکر، که میبینم دوباره خنده های زینبو
خدارو شکر، ان شاءالله که میبینی بچه های زینبو
کجا بریم، با داغی که تو خونمون سه ماهه فاطمه
کجا بریم، علی فقط خوشه به یک نگاه فاطمه
کجا بریم، نرو که خونه بی تو قتلگاهه فاطمه
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
نرو نرو عـزیز مرتـضـی 4
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
در خونمونو به آتیش کشیدن و
یه شهرو به آتیش کشیدی با گریه هات
نخون دیگه عَجِل وَفاتی تورو خدا
یه رحمی بکن جون حیدر به بچه هات
تورو خدا، جلو حسن برای رفتنت دعا نکن
تورو خدا، نرو جلو نَـبّی علی رو روسیاه نکن
تورو خدا، منو با خاطرات کوچه ها رها نکن
دلت میاد، که واسه ی حسین کفن ندوزی فاطمه
دلت میاد، ببینی زیـنـبـو اسیر یه روزی فاطمه
دلت میاد، با خیمه ها تو کربلا بسوزی فاطمه
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
نرو نرو عـزیز مرتـضـی 4
@majmaozakerine
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
"روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روضه اذان بلال)سید مهدی میرداماد
اذان بگو که،یاس کبود دلتنگ است
اذان بگو که اذان تو ،آسمان رنگ است
اذان بگو که پس از رحلت رسول خدا
مصاحب دل من،ناله ی شباهنگ است
اذان بگو به صدای بلند،افشا کن
اذان فقط اذان نبود،بلال برو بالای مأذنه بگو چه خبره،
اذان بگو به صدای بلند،افشا کن
که پشت پرده ایمان، فریب و نیرنگ است
اذان بگو که بدانند بعد پیغمبر
نصیب آینه های خدانما سنگ است
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مکدر از زنگ است
اومد تو کوچه ی بنی هاشم،مدتی زیادی نیست بلال از مدینه رفته،تا رسید جلوی در خونه ی فاطمه،من ازت یه سئوال می کنم،کدوم در،یه نگاه به در و دیوار سوخته کرد،این همون دریه که جبرئیل می ایستاد،چه خبره؟چی شده مدینه؟نه،بلال
نه من غبار یتیمی نشسته بر رویم
ببین جمال آینه هایم مکدر از زنگ است
بی بی اذون می خواد بشنوه،ولی نه همون اذون،این جوری اذون به دل بی بی می شینه
بگو که اشهدان علی ولی الله
بگو که لحن مناجات من غم آهنگ است
بگو آی مردم،این همون علی ِ که پیغمبر جلوی شما دستشو آورد بالا،حالا همون دستارو با طناب می بندید،ای وای بر شما
بگو که فاطمه در حشر اگر ناز کند
بهشون بگو رضایت من همه چیزه،بهشون بگو بابام گفته، ان الله یغضب لغضب فاطمه،ویرضی لرضاها
بگو که فاطمه در حشر اگر ناز کند
کُمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است
به این مردم یه پیغام دیگه ام برسون،بگو که :
بگو که فاطمه این یکی دو روز مهمان است
سفر به خیر بگویید وقت ما تنگ است
زود برو بالای مأذنه، رفت بالای مأذنه،همه تو خونه هاشونن،کسی منتظر نیست،همه می دونند،بلال دیگه تو مدینه اذون نمی گه،یه مرتبه مدینه لرزید،صدای بلال خونه به خونه ی مدینه و طی کرد.
الله اکبر
این الله اکبر،در ودیوار مدینه رو بیدارکرد،
الله اکبر
تا صدای الله اکبر بلند شد،انگار بی بی یه جون دوباره گرفت،اشاره کرد به بچه هاش بلند شن،زیر بغل هاشو بگیرند،
الله اکبر، الله اکبر
زینبم برو سجاده مو بیار،حسنم برو یه ظرف آب بیار،مادر می خواد،وضو بگیره،بچه ها نمی دونستند خوشحال باشند،ناراحت باشند،علی نگاه کرد،دید رنگ صورت زهرا داره،برافروخته می شه،صدای بلال اینجوری بی بی رو تکون داد
اشهد ان لااله الا الله
یه نگاه کرد علی، دیدفاطمه اش دست به پهلو بلند شد،می خوای نمازبخونی دختر پیغمبر،تو که تا حالا نشسته نماز می خوندی،
اشهد ان لااله الا الله
ایستاد بی بی،قربونت برم مادر،تا صدای بلال بلند شد،
اشهد ان محمدً
عبارت تاریخ،می گه: فشهقت فاطمه،دیدن بی بی یه ناله زد، و سقطت بوجه ها و غشیا علیها. دیدن فاطمه با صورت اُفتاد رو سجاده، ان شاءالله هیج وقت مادرت جلوت از هوش نره،زینب هی تو
فاطمیه دشتی
😭😭😭😭😭
بتاب ای ماه توبر کاشانه ی من
که تاریک است امشب خانه ی من
بتاب ای مه که تا با قلب خسته
دهم غسل پهلوی شکسته
بتاب ای مه که شویم من شبانه
زاشک دیده جای تازیانه
بتاب ای مه که تا کلثوم و زینب
ببینند روی مادر دردل شب
بتاب ای مه حسن مادر ندارد
حسین من کسی بر سر ندارد
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک در بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
من وتابوت گل بر روی شانه
غمت زهرا به قلبم کرده خانه
خدایا زینبم چشم انتظار است
چگونه باز گردم سوی خانه
خدا داند دلم خون گریه میکرد
به حالم دشت وهامون گریه میکرد
ندیدم زخم پهلو را در آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه میکرد
به یاد لرزه های پیکر تو
گرفته لرزه پای دختر تو
به قبرت خاک می ریزم ولیکن
بریزد خاک بر سر دختر تو
مدینه خاطراتی تلخ دارم
که از یادش شود دل پاره پاره
مدینه کنده شد از گوش مادر
میان کوچه هایت گوشواره
😭😭😭😭😭
@majmaozakerine
4_5834931865840000393.mp3
1.5M
#تقبل_منا_یا_الله
#زمینه
بند1⃣
مینوسم نامه با چشمای خیس
مینویسم دوسه خط حرف دلی
میدمش دست نسیم بهش میگم
برسه دست حسین ابن علی
سلام آقای غریبم
سلام دردانه حبیبم
سلام شاه همه عالم
سلام طبیبم طبیبم۲
حالم خوشه و خوبم،تنها من یه غمدارم
خوبم ولی آشوبم،آخه تو رو کم دارم
روز و شبامو زجر،هجر تو زده آتیش
ساده بگم آقاجون،من درد حرم دارم
حسین ،منو یادت نره
حسین،این چش نوکره
که از،غم هجرت تره۲.......
بند2⃣
نمیخوام ازت شکایت بکنم
شکر حق تو سینمه عشق شما
میدونی فقط دلم تنگه برات
داره زجرم میده هجر کربلا
دارم،میمیرم آقاجون
منو،اینجوری نرنجون
شده دنیا مث زندون
شده دلم خون دلم خون
میدونم عزیز من،که عبد گنهکارم
آره من بدم اما،مثل همه دل دارم
یک دل که به نام تو،از روز ازل کردم
یک عمره که هستی تو معشوق دل زارم
حسین،منو یادت نره
ببین،چشای نوکره
که از،غم هجرت تره....
بند 3⃣
خدای کرم دلت میاد بره
گدا دست خالی از در خونه ت
نه گدای عادی یک گدایی که
بوده یک عمری خراب و دیوونه ت
ببین با غصه عجینم
ببین محزونو غمینم
بگو، ای عشق ثمینم
حرم رو میبینم؟میبینم
آره به تو محتاجم،تو عشق منی ارباب
این خیلی بعیده از،تو دل بشکنی ارباب
دل کندم به غیر از تو،از هرکی تو این عالم
پس از این گدا آقا،تو دل نکنی ارباب
حسین،منو یادت نره
ببین،چشای نوکره
که از،غم هجرت تره....
💠💠💠💠💠
#شب_جمعه_های_حسینی
#سید_مرتضی_پیرانیان
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
میشه ماروواسه حسین بخری..😔
السلام علیک یااباعبدالله..
😭😭😭😭
#متن_روضه_های_شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_(س)🔰
– مجتبی رمضانی
گفت : رفتم در ِ خونه ی شهید،خبر شهادت بدم،در زدم،خانومش اومد دَم در،مقدمه چینی کردم بهش بگم خبر شهادت رو، از حرف های من شک کرد،چشماش پر اشک شد، گفت: اگه شهید شده دیگه هیچی نگو،گفتم:چرا؟گفت:دخترش داره میآد دَم در. گفت:بچه اش داره میآد. دیدم صدای پای بچه داره میآد،گفتم:باشه من هیچی نمی گم. یه دفعه دیدم یه دختر سه ، چهار ساله اومد دَم در؛ گفت:عمو تو رفیق بابای منی؟ گفتم:بله، گفت: یک دقیقه صبر کن!رفت داخل خونه، یک دفعه دیدم با کیفش اومد دَم در؛ عمو نری، کیفش رو باز کرد ،گفت:عمو برا بابام یه نقاشی کشیدم. برو بهش بگو زود بیاد ببینه. قول میدی بهش بگی؟گفتم:باشه بهش میگم. خانمش گریه شد من هم گریه شدم خداحافظی کردم رفتم، رفتم معراج الشهداء، روز بعد مردم، خانواده های شهدا دونه دونه می آمدند، می خواستند بدن عزیزشون رو تحویل بگیرن، دَم در ، جلوی بچه کوچولو ها رو میگرفتند نمی گذاشتند بیان داخل، میگه : من اونجا قدم میزدم،دیدم یکی داره میگه عمو، نگاه کردم دیدم همون بچه است،گفتم:ولش کن بذار این یه دونه بیاد،بیا عمو، اومد کنارم؛ گفتم: جونم عمو؟ گفت: مادرم گفت:بابام اینجاست. من رو ببر نقاشیم رو بهش نشون بدم، آوردمش کنار تابوت، کتاباشو توی تابوت خالی کرد، هی ورق زد، گرفت جلو صورت بابا،” از اینجا می خوام ببرمت جای دیگه” گفت:بابا،بابا،بابا. بابا برات نقاشی کشیدم؛ بابا دستام رو نگاه کن.
امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد
بابا مرا برای خودش انتخاب کرد
من که توان پا شدن از جا نداشتم
خیرش دهد عمه دوباره ثواب کرد
امشب دختر خانم ها منو ببخشن، مخصوصاً اونها که بابا ندارند، دختر خیلی بابایی است،بخدا بابایی است
با این که من خودم پر درد و جراحتم
زخم لب تو زخم دلم را کباب کرد
دروازه ی پر ازغم ساعات یک طرف
ما را یزید وارد بزم شراب کرد
در راه، شام دختر تو تازیانه بود
عمه تمام خرج سفر را حساب کرد
همه اش می اومد دور من، عمه ام رو می زدند، بابا به من می گفتند گریه نکن، من نمیتونستم بابا.
زجری که من کشیدم از دست های زجر
عکس کبود از من دوردانه قاب کرد
گفتم نزن بال و پرم درد می کند
اما چه سود خواهش من را جواب کرد
من نذر کرده ام که ببوسم لب های تو
حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد
حسین….
رقیه سر رو بغل گرفته
زیباترین مسافر دنیا خوش آمدی
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
سرمای این خرابه فراموشمان شده
از وقتی تو اومدی غصه ها یادم رفته بابا
دل گرمی خرابه نشینا خوش آمدی
این شهر با رقیه تو قهر کرده است
هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی
رگ های گردنت چقدر نامرتب است
با تو چه کرده اند چرا ناخوش آمدی
خیلی شدم شبیهه مادر بزرگ
بابا یادته برام تعریف می کردی،میگفتی مادرم رو زدند،
همه ی دنیا رقیه است، بهترین نوا رقیه است
کی میتونه بگه امشب ،شب زهرا یا رقیه است
یکی یاس ِ یکی احساس، دختر ِ چو مادر حساس
یکی در قلب علی و ، یکی رو شونه ی عباس
یکیشون شیرین زبونه، یکی از خدا نشونه
یکیشون مثل پرستو، یکی مثل آسمونه
یکیشون داغ پسر داشت، اون یکی داغ پدر داشت
یکی داشت معجر پاره، یکی چادر خاکی به سر داشت
یکی گوشش لخته خون داشت، یکی دندوناش نشون داشت
یکی از غم بی تکلم، یکی لُکنت زبون داشت
یکی جسم لاغرش سوخت،یکی کُل پیکرش سوخت
یکی در حال فرار و یکی پشت در پرش سوخت
یکی موهاش و کشیدن، یکی پهلوش و دریدن
یکی دندوناش شکست و یکی بازوش و شکستند
یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من
یه روزی میآد آقا جون، که رو چشمم پا بذاری
میبریم تا کربلا و نمیذاریم تو خُماری
یل کربلا اباالفضل قربون اون قد و بالات
همچین که روح از بدن این دختر جدا شد، زینب فرستاد برید یه غساله خبر کنید،اومدند در خونه ها رو زدند، یه دفعه برگشت،گفت:خانم میگن ما فقط مسلمان غسل میدیم، یکی نگفت:این نوه ی پیغمبره، یکی پیدا شد، اومد همچین که خواست غسل رو شروع کنه، همچین که خواست لباس رو از بدن جدا کنه، سرش رو انداخت پایین از خرابه بره، خانم فرمود کجا میری؟خانم این بچه چه دردی داشته؟ همه ی بدنش کبوده، همه بدنش زخمه، گفت:اینها جای تازیانه است، اینجا یه غسال بود دست از غسل برداشت،یه جا هم بود امیرالمؤمنین، اسماء میگه دیدم غسل نمیده، رفت کنار دیوار، میگه:وای خانمم، اسماء بدن کبوده، زن و مرد صدا بزنید یا زهرا
**********
4_5821003042085931947.mp3
8.3M
🔸بند اول
اسم قشنگت عباس
میبره از عالم دل
ارمنی ها میخونن
دخیلک ابوفاضل
غضب چشمان تو
لشکری کرده حیران
توی صفین جنگیدی
مرتضی میگفت ای جان
ذکر طوفانی اقا شمس تابانی
جان جانانی اقا عشق پنهانی
ای یل دوران شیر هر میدان
ابوفاضل حق مدد
جان سنه قربان جان جان جان
ابوفاضل حق مدد
دردیم درمان مطیع سلطان
ابوفاضل حق مدد
🔸بند دوم
کوهی از قدرت تنها
راهی گشته به میدان
مات و مبهوت دشمن
پاشیده از هم گردان
برق چشمانت دارد
قوتِ تیغِ حیدر
شمشیرت تاکه چرخید
سر جداشد از پیکر
فاتح پیکار اقا تمثال کرار
سردار وسالار اقا شیر بی تکرار
پرچمت بالا حضرت دریا
ابوفاضل حق مدد
با وفا سقا دلبر دلها
ابوفاضل حق مدد
ای تک و تنها قمر دنیا
ابوفاضل حق مدد
شعر: یوسف کیانی (اصفهان)