|⇦•#قسمت_پایانی ..
#دعای اُم داوود _ ویژۀ شهادت حضرت زینب سلام الله علیها _ حاج محمدرضا غلامرضازاده•✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
يَامَنْ إِلَيْهِ التَّدْبِيرُ وَلَهُ الْمَقادِيرُ، وَيا مَنِ الْعَسِيرُ عَلَيْهِ سَهْلٌ يَسِيرٌ، يَا مَنْ هُوَ عَلَىٰ مَا يَشاءُ قَدِيرٌ، يَا مُرْسِلَ الرِّياحِ، يَا فالِقَ الْإِصْباحِ، يَا باعِثَ الْأَرْواحِ، يَا ذَا الْجُودِ وَالسَّماحِ، يَا رادَّ مَا قَدْ فاتَ، يَا ناشِرَ الْأَمْواتِ، يَا جامِعَ الشَّتاتِ؛
يَا رازِقَ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ، وَيا فاعِلَ مَا يَشاءُ كَيْفَ يَشاءُ، وَيا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، يَا حَىُّ يَا قَيُّومُ، يَا حَيّاً حِينَ لا حَىَّ، يَا حَىُّ يَا مُحْيِىَ الْمَوْتىٰ، يَا حَىُّ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ
يَا إِلٰهِى وَسَيِّدِى صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ، وَبارِكْ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، كَما صَلَّيْتَ وَبارَكْتَ وَرَحِمْتَ عَلَىٰ إِبْراهِيمَ وَآلِ إِبْراهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَارْحَمْ ذُلِّى وَفاقَتِى وَفَقْرِى وَانْفِرادِى وَوَحْدَتِى، وَخُضُوعِى بَيْنَ يَدَيْكَ، وَاعْتِمادِى عَلَيْكَ، وَتَضَرُّعِى إِلَيْكَ؛
أَدْعُوكَ دُعاءَ الْخاضِعِ الذَّلِيلِ الْخاشِعِ الْخائِفِ الْمُشْفِقِ الْبائِسِ الْمَهِينِ الْحَقِيرِ الْجائِعِ الْفَقِيرِ الْعائِذِ الْمُسْتَجِيرِ الْمُقِرِّ بِذَنْبِهِ، الْمُسْتَغْفِرِ مِنْهُ، الْمُسْتَكِينِ لِرَبِّهِ، دُعاءَ مَنْ أَسْلَمَتْهُ ثِقَتُهُ وَرَفَضَتْهُ أَحِبَّتُهُ، وَعَظُمَتْ فَجِيعَتُهُ، دُعاءَ حَرِقٍ حَزِينٍ ضَعِيفٍ مَهِينٍ بائِسٍ مُسْتَكِينٍ بِكَ مُسْتَجِيرٍ
اللّٰهُمَّ وَأَسْأَلُك بِأَنَّكَ مَلِيكٌ وَأَنَّكَ مَا تَشاءُ مِنْ أَمْرٍ يَكُونُ، وَأَنَّكَ عَلَىٰ مَا تَشاءُ قَدِيرٌ . وَأَسْأَلُك بِحُرْمَةِ هٰذَا الشَّهْرِ الْحَرامِ، وَالْبَيْتِ الْحَرامِ، وَالْبَلَدِ الْحَرامِ، وَالرُّكْنِ وَالْمَقامِ، وَالْمَشاعِرِ الْعِظامِ، وَبِحَقِّ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَآلِهِ السَّلامُ
يَا مَنْ وَهَبَ لِآدَمَ شَيْثاً، وَلِإِ بْراهِيمَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ، وَيَا مَنْ رَدَّ يُوسُفَ عَلَىٰ يَعْقُوبَ، وَيا مَنْ كَشَفَ بَعْدَ الْبَلاءِ ضُرَّ أَيُّوْبَ، يَا رادَّ مُوسىٰ عَلَىٰ أُمِّهِ، وَزائِدَ الْخِضْرِ فِى عِلْمِهِ، وَيا مَنْ وَهَبَ لِداوُدَ سُلَيْمانَ، وَلِزَكَرِيَّا يَحْيىٰ، وَ لِمَرْيَمَ عِيسىٰ، يَا حافِظَ بِنْتِ شُعَيْبٍ، وَيا كافِلَ وَلَدِ أُمِّ مُوسىٰ أَسْأَلُك أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَغْفِرَ لِى ذُنُوبِى كُلَّها، وَتُجِيرَنِى مِنْ عَذابِكَ، وَتُوجِبَ لِى رِضْوانَكَ وَأَمانَكَ وَ إِحْسانَكَ وَغُفْرانَكَ وَجِنانَكَ.
وَأَسْأَلُك أَنْ تَفُكَّ عَنِّى كُلَّ حَلْقَةٍ بَيْنِى وَبَيْنَ مَنْ يُؤْذِينِى؛ وَتَفْتَحَ لِى كُلَّ بابٍ، وَتُلَيِّنَ لِى كُلَّ صَعْبٍ، وَتُسَهِّلَ لِى كُلَّ عَسِيرٍ، وَتُخْرِسَ عَنِّى كُلَّ ناطِقٍ بِشَرٍّ، وَتَكُفَّ عَنِّى كُلَّ باغٍ، وَتَكْبِتَ عَنِّى كُلَّ عَدُوٍّ لِى وَحاسِدٍ، وَتَمْنَعَ مِنِّى كُلَّ ظالِمٍ، وَتَكْفِيَنِى كُلَّ عائِقٍ يَحُولُ بَيْنِى وَبَيْنَ حاجَتِى وَيُحاوِلُ أَنْ يُفَرِّقَ بَيْنِى وَبَيْنَ طاعَتِكَ وَيُثَبِّطَنِى عَنْ عِبادَتِكَ.
يَا مَنْ أَلْجَمَ الْجِنَّ الْمُتَمَرِّدِينَ، وَقَهَرَ عُتاةَ الشَّياطِينِ، وَأَذَلَّ رِقابَ الْمُتَجَبِّرِينَ، وَرَدَّ كَيْدَ الْمُتَسَلِّطِينَ عَنِ الْمُسْتَضْعَفِينَ، أَسْأَلُك بِقُدْرَتِكَ عَلَىٰ مَا تَشاءُ، وَتَسْهِيلِكَ لِما تَشاءُ كَيْفَ تَشاءُ أَنْ تَجْعَلَ قَضاءَ حاجَتِى فِيما تَشاءُ.
اللّٰهُمَّ لَكَ سَجَدْتُ، وَبِكَ آمَنْتُ، فَارْحَمْ ذُلِّي وَفاقَتِي وَاجْتِهادِي وَتَضَرُّعِي وَمَسْكَنَتِي وَفَقْرِي إِلَيْكَ يَا رَبِّ..
فلک بر هم زدی سامان زینب
چه میخواهی مگر از جانِ زینب
تو که عشقِ مرا از من ربودی
چه کردی با سر و سامانِ زینب
رحمت به این اشک ها و گریه ها ... آخ داداش،لحظۀ آخرِ که میّت میخاد از دنیا بره، همۀ خاطراتش جلو چشمش میاد، داداش :
معجرم سوخت سرم سوخت حرم سوخت حسین
تو نبودی به خدا بال و پرم سوخت حسین
بینِ غوغا نفسِ نوحه گرم سوخت حسین
درآوردی سر از بالایِ نیزه
نیفتی خواهر از بالاِ نیزه
بگو دستِ کسی از اهلِ کوفه
ندیدی معجر از بالایِ نیزه
ـ
یا من أرجوه بخوانیم و بیائیم همه
سفره باز است و به دنبال عطائیم همه
یار ما عادتش این است که درهم بخرد
در این خانه چه خوب است گدائیم همه
روسیاهیم ولی رب کریمی داریم
به گدا بودن خود فخر نمائیم همه
روزه داران رجب برگه دعوت دارن
میهمانان خصوصی خدائیم همه
بر گُنه کار فراری چقدر مهلت داد
کرم اوست اگر اهل دعائیم همه
سحر ماه رجب صحن علی دیدنی است
خاک بوس دم ایوان طلائیم همه
بخدا حب علی مرحمت فاطمه است
او نظر کرده که ما اهل ولائیم همه
همه دلگرمی رعیت کرم سلطان است
در پناه حرم امن رضائیم همه
شب جمعه است به گیسوی پریشان سوگند
عاشق یک سحر کرببلائیم همه
چقدر خواهرش از خیمه به گودال دوید
یاد تنهایی او غرق نوائیم همه
دم مغرب دم گودال دم باب الرأس
گوئیا در وسط هلهله هائیم همه
خاک ما را به بهای سر آقا دادند
تا قیامت خجل از آل عبائیم همه
#اعتکاف
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
به اختیار خود از اختیار افتادم
گناه کردم و از چشم یار افتادم
قساوت آمد و روزی گریه ام را برد
شبیه مرده شدم یک کنار افتادم
فریب خورده ام از طول آرزوهایم
ز روی جهل در این چاه تار افتادم
گناه و معصیتم آبروی من را برد
کنار اهل دل از اعتبار افتادم
هزار شکر همیشه میان راه خطا
به دام رحمت پروردگار افتادم
خدا کند که ببندد مرا کنار خودش
اگر دوباره به فکر فرار افتادم
هوای باده ی انگور حیدری دارم
دلیل دارد اگر که خمار افتادم
فقیر نان حسینم، خوشم که یک عمر است
به پشت خانه ی این سفره دار افتادم
دوباره روضه ی زینب، دوباره کرب و بلا
دوباره یاد غم آن دیار افتادم
**
برادرم تو نبودی و یکه و تنها
میان خنده ی چندین سوار افتادم
هزار و نهصد و پنجاه زخم خوردی و من
هزار و نهصد و پنجاه بار افتادم
چقدر رأس تو بر نی دل مرا خون کرد
چقدر پشت سر نیزه دار افتادم
محمد جواد شیرازی
#اعتکاف
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
حاج آقا منصور ارضی _ ماه رجب
دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله
ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله
دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت
گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله
یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم
با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله
ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی
ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله
یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر
گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله
مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر
أین بقیة الله، أین بقیة الله
آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده
از سینه می کشم آه، أین بقیة الله
هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم
گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله
یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را
مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله
افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت
در دست شمر گمراه، أین بقیة الله
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک مهدوی
وصل به شب جمعه
یارب مگه دل من از سنگه
ببین واسه بابام دلم تنگه
درسته که خیلی بدم ،برا فرج کاری نکردم
ولی ببین از غربتش،هر روز و شب لبریز دردم
یارب دیگه رخصت بده ،بیادو من دورش بگردم
به حقّ زینب صبور
یا ربّنا ،عجل ظهوره...
🌸🌸🌸🌸🌸
یارب چرا امام ما تنهاست
بابای ما یه عمره تو صحراست
رحمی کن ای خدای ما تا کی باید خائف بمونه
تا کی باشه ،ولیّ تو ،غریب ترین مرد زمونه
بسه دیگه ،یه عمره که ،صبح و مساء روضه میخونه
به حقّ زینب صبور
یا ربّنا ،عجل ظهوره
🌸🌸🌸🌸🌸
با طعنه های دشمن نامرد
شیعه شده از زندگی دلسرد
تا کی معزالاولیا تو زندون غیبت اسیره
خدا دیگه امضا نما ،بیادو انتقام بگیره
تا وقتی که آقا نیاد،شیعه گرفتار و فقیره
به حقّ زینب صبور
یا ربّنا ،عجل ظهوره
🌸🌸🌸🌸🌸
بازم شده آقای ما مضطر
تو کربلا با روضه ی مادر
کنار پیکر حسین دوباره خیلی ازدحامه
ملائکه رسیدنو بانی روضه ها آقامه
روی لب گریه کنا ،دعای عجّل انتقامه
به حقّ زینب صبور
یا ربّنا ،عجل ظهوره
🌸🌸🌸🌸🌸
اینجا همونجاییه که زینب
دیده حسینو زیر ده مرکب
از نعل تازه ها نشست ،روی تنش نقش جسارت
سر عباش دعوا شده ،انگشترش رفته به غارت
بوسه زده بر حنجرش، زینب به هنگام زیارت
به حقّ زینب صبور
یا ربّنا ،عجل ظهوره
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
4_5879983478614791771.mp3
1.02M
#فرج_خواهی_حضرت_زینب_علیهاالسلام
#پانزدهم_رجب
#شهادت_حضرت_زینب_علیها_السلام32
گوشواره:
العفو خدایا به اشکای زینب
یک عمره مهدی بیابون نشینه
از دست شیعه دلش آتشینه
غربت همین که با ناله و گریه
شیعه رو غرق گناهان می بینه
آخه چگونه بگیم خیلی مَردیم
کاری برای ظهورش نکردیم
آیا شده که با حال یتیمی
دنبال بابا تو صحرا بگردیم
رفتیم به هیئت با حاجات دنیا
واسه ظهورش نبوده دعاها
شیعه چقد بی خیاله که باباش
سرگردونه در دل کوه و صحرا
یارب هزار ساله مهدی غریبه
تنها و بی کس بدون حبیبه
دیگه نداریم ما صبر و قراری
قلب ما از غربتش ناشکیبه
یارب دیگه خسته ایم از زمونه
اشک غریبی مهدی روونه
تا کی بفهمیم که مهدی تو صحرا
صبح و مساء داره روضه میخونه
یارب غضب کن به اشکای زینب
مهدی عزاداره هر روز و هر شب
داره می بینه مث عمه زینب
جسم حسینو زیر پای مرکب
یارب غضب کن به غمهای زینب
به حقّ زخم کف پای زینب
دیگه فرج رو کن امضا خدایا
تنها ظهوره ،تسلای زینب
یارب ببینکه عقیله تو بازار
مهدی رو میخونه در بین انظار
باید بیاد منتقم تا که زینب
راحت بشه از غم شام و آزار
میخونه مهدی رو عمه ی خسته
با اشکای خون و دستای بسته
میخونه مهدی رو وقتی تو کوچه
باسنگ ،یه ملعون سرش رو شکسته
میخونه مهدی رو با قلب محزون
دیده لبای حسین رو پر از خون
در بزم باده بمیرم چی دیده
با خیزرون زد روی لب یه ملعون
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#شهادت_حضرت_زینب
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
مداحی آنلاین - اسارت حضرت زینب کبری - حجت الاسلام دارستانی.mp3
4.42M
♨️ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب کبری سلام الله علیها
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #دارستانی
#بانوے_صبر⚜💚
#اسطوره_حجب_وحیا💙⚜
🕯🏴 #پیشاپیش_وفات_شهادت_گونه #حضرت_زینب_س_تسلیت_باد 🏴
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
YEKNET.IR - roze - vafat hazrate zainab 1401 - narimani.mp3
8.97M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌴روضه حضرت زینب(س)
🌴 چرا به یاد لب تشنه ات نمی میرم
🎙 #سید_رضا_نریمانی ۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
چرا به یاد لب تشنهات نمیمیرم
مرا ببخش عزیزم، که آب مینوشم
مصیبتِ پدر و مادرم زِ یادم رفت
مصیبتِ پسر تو، نشد فراموشم
(میان روضهی بزم یزید فریادم )
به یاد شام غریبان اگر که خاموشم
خیلی برای من سخت است
تو پاره پیرهنی، من لباس میپوشم
غزل نوشتهام از غم، قصیده می خوانم
به جای واژه غم را کشیده میخوانم
از آنکه عفت زهرا، شجاعت حیدر
درون او،به تبلور رسیده میخوانم
به تیر تیز زبان، زنده کرده مکتب را
از آن معلم مکتب ندیده میخوانم
آب زِ قامتی که الف بود و، دال شد از داغ
ز کوه صبر که از غم، خمیده میخوانم
از آن عقیله که کتابت کربلا حتی
کسی شکستن او را ندیده میخوانم
ز بوسهای که به زیر گلو نشست از آن
امانتی که به صاحب رسیده میخوانم
از آنکه شاهد عینی ماجرا بوده،
همان که بر روی تل شد شهیده میخوانم
نفس نفس زده زینب رسیده تا گودال
از این به بعد بریده بریده میخوانم
ح جا به جا شدهای حا و سین و یا و نون
میان جزر و مد تیغهای تشنهی خون
خروش موج بلا رهسپار ساحل شد
میان عاشق و معشوق شمر حائل شد
برای پستی دنیا بس است تا محشر
همین که با پسر سعد او مقابل شد
جدال خنجر کندی و حنجر خشکی
گریز حضرت ارباب در مقاتل شد
شنده بوده علی در رکوع بخشیده
میان سجده رسید و برید و سائل شد
کتاب خاطرههایش ورق ورق میشد
دمی که وارد گودال بعدِ قاتل شد
ببین چه بر سر پیکر رسیده که حتی،
برای زینب کبری شناخت مشکل شد
نبود و عقدهی سالم برای بوسه زدن، دوباره اول حبل الورید نازل شد
کسی هنوز نفهمیده عمق فاجعه را، چگونه زینب کبری سوار محمل شد
آنقدر زیر نعل ها پا خورد، مثل پیراهنش تنش تا خورد
روزه اش را ثنان شکست و آخر، نیزه ای را به جای خرما خورد
تشنه بود آب خواست اما شمر آب را پیش چشم آقا خورد
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین