eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
میره علی اکبر، آهسته آهسته میره علی اکبر، آهسته آهسته بارون شو بارون شو، ای بغضِ نشکسته میره علی اکبر، میره تا تنهاشم خیره موندم سمتش؛ دلواپس چشماشم وای، سپردمت به مادرم، وای، برو علیِ اکبرم وای، ای وای ای وای میره علی اکبر، ای حسین باور کن! بعد از این دنیا رو، با دلتنگی سر کن با چه حالی سمتِ، خیمه‌ها برگردم؟ جوونم رو مگه آسون بزرگ کردم؟ «وای، سپردمت به مادرم، وای، برو علیِ اکبرم وای، ای وای ای وای» میره علی اکبر، میره جونم از تن میره علی اکبر، دشمن‌ها می‌خندن میره علی اکبر، با چشم بارونیش ای کاش ای تشنگی! یکبار برگردونیش؟ «وای، سپردمت به مادرم، وای، برو علیِ اکبرم وای، ای وای ای وای» از این جا به بعدو راوی داره میگه میگه دیدم از اسب اکبر افتاد دیگه راوی گریه می‌کرد، می‌گفت اون تنها بود هر گوشه‌ای رو دیدم اکبر هم اونجا بود «وای، علی اکبرِ حسین وای، ای وای ای وای» شاعر: رضا یزدانی نغمه پرداز: سید مهدی سرخان @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر كجا مينگرم جسم تورا ميبينم صد علي اكبر ِ ديگر به خدا ميبينم قول دادي كه مرا مثل عصايم باشي حال بر رويِ زمين چند عصا ميبينم تا كه گفتي علي ام سنگ به سمتت آمد مثل مادر رويِ پهلوي تو پا ميبينم تو نبي بودي و اكنون به رويِ لبِ تو مانده ام جايِ رَدِ نعل چرا ميبينم!!! خواهرم آمده از خيمه كه من جان ندهم عمه ات را تو ببين بين ِ كه ها افتاده شادی روح شاهدعزیز جوان ناکام صلوات.
هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊 🏴 🏁 🏴 ع 🏁 🏴 🚩.. ⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ... جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند... حالا که حال خوبی داری میگم.... ⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی... هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ... این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا.. خسته ، گرسنه، تشنه... همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم... ،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره.... با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست... ♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ... یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید... ⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود.. رحمت خدا بر این ناله ها... وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ... فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،، اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند .. بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،، نگران برزخ و قیامتم هم هستم.. با همون خستگی اومد وارد حرم شد.. ✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم .. دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد.. عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد... 💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ... هم سفرات هم بیدار کن .. گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون.. همه رو بیدار کرد.. ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم.. 🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید .. 🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید... 🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ... چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه... تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد .. 💔... چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟ 📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ... اما دید رمقی به زانوهاش نمونده.. دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره... هی صدا میزنه: وا ولدا ... عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ... وقتی اومد کنار بدن علی اکبر فبکی بکاءا عالیا دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه ♻️.... 🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @roze_daftari
زمینه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام افتاد حسین تا رسید بالاسرش، افتاد حسین چند قدم به پیکرش افتاد حسین روی نعش اکبرش افتاد حسین افتاد حسین پیش اکبر آخرش افتاد حسین جلو چشم خواهرش افتاد حسین یهو یاد مادرش افتاد حسین خدا میدونه، داره چی میگذره توی دلش یه دست گرفته به کمر از مصیبت گُلش با دست دیگه‌ش، تو خاک و خون میگرده دنبالش کجای این دل، بذاره خنده‌های لشکرو تو خاک میگرده، پیدا کنه یه جوری اکبرو نشد بذاره روی عبا تموم پیکرو "عَلَی الدُّنیا یا علی بَعدَکَ العفا" کُشتیم علی دیگه دست و پا نزن، کشتیم علی تو با این پرپر زدن، کشتیم علی یه نگاه کن جون من، کشتیم علی مُردم علی تا تو رو زمین زدن، مُردم علی همه دورت جمع شدن، مُردم علی به غمم میخندیدن، مُردم علی میدونی واسه‌ت چه آرزوها داشته مادرت حالا کجاست که ببینه که چی اومده سرت به مادر تو، چه‌جور بگم که چی شد اکبرت نفس زدن‌هات، میبینی دردسر شده برام گذشته از من، یه جوری با غمت کنار میام فقط علی جون، بگو که چی بگم به خواهرام "عَلَی الدُّنیا یا علی بَعدَکَ العفا" رعنا شدی اومدی همه کس بابا شدی عصای پیری واسه لیلا شدی حالا تو چقدر مثل زهرا شدی زمین که خوردی، رسیدن و چه بی‌هوا زدن علی بودی پس تو رو با بغض مرتضی زدن وضو گرفتن، برا رضایت خدا زدن چشاتو وا کن، الهی خیر نببینه دشمنت آخه چه‌جوری، دلشون اومده که کشتنت برای بوسه، جای سالم نمونده رو تنت "عَلَی الدُّنیا یا علی بَعدَکَ العفا" @majmaozakerine
روضه امام حسین علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام مولا عباس مازندرانی پرچم به دوشِ،هر دفعه ای میگه: هر که دارد هوس کرببلا بسم الله،کاروان میبره کربلا.....هرچی منتظر شدن دیدن دیگه کاروان کربلا رو راه نمیندازه... جوونا سریع اومدن جلوش رو گرفتن،آ شیخ هرسال کاروان کربلا رو راه مینداختی امسال چرا راه نمی اندازی؟ گفت: گرفتارم..گفتند: ما کارهات رو میکنیم اما پرچم قافله رو زمین نزار" کارهاش رو کردن، پیر مرد پرچم انداخت رو دوشش،گفت هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله،کوچه پس کوچه های شهر مازندران گشت، گفت فلان روز اذان صبح حرکت میکنیم، مثل حالا نبود،پیاده راه میافتادن برن سمت کربلا، راه افتادن مردم شهر یه عده بچه هاشونو فرستادن یه عده جوونا مادر پدراشونو کول گرفتن،یه عده گفتن: اگه رفتی سلام مارو برسون.... راه افتادن رفتن،چند شبانه روز تو راه ،تا آخرین منزل شیخ یه نگاهی کرد به جوونا گفت: بگید ببینم امشب چه شبی است؟ گفتند: شب جمعه است،گفت: از این دور نگاه کنید اون چراغایی که از دور معلومه میدونید کجاست؟ چراغای شهر کربلاست،اینکه خودمون رو بکشونیم هرجور هست بریم حرم از فضیلت شب جمعه عقب نیافتیم،گفتن باشه شیخ.... هر جوری بود رسیدن کربلا،گفت روایته همینجوری خاکی و خسته بریم حرم...وارد حرم حسین شدن،"السلام و علیک یا اباعبدالله" یکی میگه: آقا! مادرم سلام رسوند،اون یکی میگه: آقا! ممنونم کربلاتو دیدم نمردم،یکی میگفت: آقا فلان همسایمون سلام رسوند،یکی میگفت: آقا! آرزو داشتم کربلاتو ببینم،میگن: شبهای جمعه بوی سیب میاد، یه نکاه کردن گفتن آ شیخ ما ازت گِله داریم،گفت: چرا؟گفت: من یادمه دیگران میگفتن هر وقت آشیخ میاد کربلا،حرم ابی عبدالله میرسیم برامون روضه میخونه نوحه میخونه،میشه برامون نوحه بخونی،گفت چشم، همه رو جمع کرد کنار ضریح شش گوشه،گفت من دفتر نوحم و باز میکنم،هر نوحه ای اومد همونو میخونم،گفتن: باشه،همه جمع شدن دفتر نوحه رو باز کرد،میدونی چه نوحه ای اومد؟..*   جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید   *من از امان زمان معذرت میخوام،میدونی چرا میگه جوانان بنی هاشم بیایید،از صبح هرکی رو زمین افتاد ابی عبدالله تنهایی برش گردوند،معناش میدونی چیه،میگه جوانان بنی هاشم بیایید یعنی این بدن پاره پاره است،یه نفر تکی نمیتونست بدن رو برگردونه*   بگویید خواهرم زینب بیاید تماشای رخ اکبر نماید   *روضه رو خوند،همه سینه زدند، رفتند، گفتن بریم استراحت کنیم،ملا عباس هم اومد استراحت کنه، سرش رو گذاشت رو زمین،تو عالم مکاشفه و رویا گفتن بلند شو آقات اومده..آقام؟بله ابی عبدالله، میگه: در عالم رویا دیدم  ابی عبدالله وارد شد، فرمود: برا سه تا مطلب من اومدم،اول بدون هرکی زیارتم بیاد دیدنش میرم،دوم اینکه از راه دور پیر مردی تو شهرتون به من سلام داد،سلام من و بهش برسون،سوم اینکه یادت باشه هر وقت شب جمعه اومدی کربلا روضه ی علی اکبر نخون،آخه مادرم زهرا شبای جمعه کربلاست،طاقت نداره...   همچین که اومد گفت: بابا! اجازه بده برم میدون،فرمود برو عزیزم...عمه ها دورش رو گرفتن،خواهرا دورش رو گرفتن،سکینه میگه: داداش! مواظب خودت باش،رقیه میگه: علی اکبر! مواظب خودت باشه..رباب میگه: مواظب خودت باشه..زینب میگه: الهی عمه دورت بگرده... راه افتاد سوار بر مرکب شد،تا اومد حرکت کنه دل تو دل حسین نیست، آی جوونا!اینو باباها میفهمن،همچین که چند قدمی رفت یه وقت شنید صدای باباش میاد،فرمود علی جان! صبر کن... بله بابا،فرمود پایین بیا،دومرتبه پایین اومد،صدا زد: علی جان!چند قدم جلو بابا راه برو،میخوام خوب قد و بالات رو ببینم... رفت تو دل دشمن جنگ نمایانی کرد،رزم بلده و جنگیدن،اسب تربیت شده است، میدونه باید به سوارش چه جور سواری بده،این اسب تربیت شده بود، می دونه اگه دید دوتا دستا اومد زیر گردنش،یعنی دیگه توان ندارم باید برگرده همونجایی که سوارش رو سوار کرده... جنگ نمایان کرد،یه وقت علی رو دوره کردن،صدا ناله ی حسین بلند شد،شمشیر دار با شمشیر میزنن،نیزه دار با نیزه میزنن... سر شکافته شده،دید تنها راهی که داره دستشو دور گردن اسب بندازه برگرده سمت خیمه... خونِ سر علی جلو چشم اسب رو گرفت،عوض اینکه برگرده سمت خیمه،رفت وسط دل دشمن،اینقدر با شمشیر و نیزه...... روضه حضرت علی اکبر ع در شب جمعه 👆👆
زمینه شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام پاتو روو زمین نکش، پیش چشم من علی جونمو به لب نیار، دست و پا نزن علی کاش می شد بازم جلوم، می زدی قدم علی ای تموم زندگیم، ریختنت به هم علی زانوهام، بابا دیگه جون نداره چه کنم، با این تن پاره پاره ایستاده بودن و، منو می دیدن اشکم که جاری شد، همه خندیدن جونم فدای تو، یا علی اکبر اینجوری نفس نزن، ای به قربون صدات اولین دفه س دیدم، خوابیدی جلو بابات هی می خوام بگم پاشو، حال و روزمو ببین اما می بینم تنت، له شده روی زمین فهمیدن، علی بودی پس زدنت می کُشه، بابا رو نفس زدنت حتی نمی تونم، که برم خیمه این پیکرو چجور، ببرم خیمه جونم فدای تو، یا علی اکبر دنبال تنت میام، من نفس نفس زنون دومین دفه س میرم، تشییع تن جوون هرچی زور زدم روو پام، وایسم آخر افتادم سینه ی تو که شکست، یاد مادر افتادم غم تو، منو می کشه پسرم تو جوون، بودی شبیه مادرم دنبال پیکرت، نفسم می بره بعد از تو من دیگه، نباشم بهتره جونم فدای تو، یا علی اکبر @majmaozakerine
4_5879537334591948504.m4a
8.21M
اشعار ویژه ی محرم ⚡تک قبل از هروله آقا علی اکبر"ع"⚡
4_5839420239808300032.mp3
19.17M
پیش چشم من دست و پا نزن پسرم دست و پا نزن داره میسکنه کمرم کاش میشد یه بار دیگه نفس بکشی نیزه خوردی ناله کردم اخ پسرم دارم جون میکنم چشماتو وا کن این پیرمردو بازم بابا صدا کن نیمه جون بگو بابا ناتوان بگو بابا وقت نمازه پاشو باز اذون بگو بابا علی اکبر من نمیتونم جسم تو حرم ببرم باید از عبام برات کفن در بیارم باید قبل از اینکه عمه زینب ببینه خودم نیزه هارو از دهن دربیارم بر میدارم تورو باز میمونی که😭 باید تو رو جمع کنم من تیکه تیکه به دادم برس عباس بیا که حسین تنهاست ببین پهلوی اکبر مثل مادرم زهراست علی اکبر ـــــــــــــــــــ
چگونه روضه نخواند دلی كه تنها شد چگونه راه رود آنكه قامتش تا شد عصای دست منی روی خاک افتادی ز جای خيز كه پير از غم تو بابا شد چقدر پای تو ای سَرو، خونِ دل خوردم كه تا بزرگ‌ شدی قامت تو رعنا شد به خيمه روضه ی غم ميكند به پا زينب كه داغ اول اين دشت سهم ليلا شد بلند تا به كنار تو يا علی گفتم به نام فاطمه درخيمه‌ها چه غوغا شد برای بوسه ی روی تو غبطه ها خوردم عجب كه فرصت آن اينچنين مهيا شد نگاه من به لب توست تا سخن گويی ولی به جای لبت زخم صورتت واشد كنار پهلوی از نيزه‌ها شكسته ی تو دوباره تازه در اين دشت داغ زهرا شد دلم تنوره ی داغ است با لب خشكت بريز آب بر اين آتشی كه برپا شد ز تشنگی به حرم بسكه آب گفتی آه ز شرم آه توخون ديده‌های سقا شد رضاحمامی
از زین فتاد و سر به سر خاک، بر گذاشت خاکم به سر؛ که شد به سر خاک، سر گذاشت هر جا که سر نهاد، بر آن ریگ‌های گرم از تاب رفت و، باز به جای دگر گذاشت اشکش ز دیده جاری و، از تاب تشنگی لب‌های خشک را به ره چشم تر گذاشت هر جا که درد داشت، بر آن می‌گذاشت دست ای درد بر دلم، که به دل بیشتر گذاشت از بس رسیده بود، بر آن تیر چار پر چون مرغ پر شکسته، سرش زیر پر گذاشت تا جای داشت؛ داد به تن، جاری زخم تیر جز دل، که جای زخم فراق پسر گذاشت می‌خواست جای فرقت یاران، دهد به دل از غم نبود جا به دلش، بر جگر گذاشت جانش، هوای بارگه کبریا نمود تن را، برای دشمن بیدادگر گذاشت