#ایام_محرم
_محرم 1400
سبک #واحد
#کربلایی_رضا_شیخی
سلام علی روح قالو بلا
سلام علی ساکن کربلا
سلام علی شاه شیب الخضیب
حسین غریب
هزار و خورده ای ساله
مادرت کنار گوداله
با قد خم میزنه ناله
الهی برات بمیرم
آه سلام الله علی ذبیح الاتشان
آه سلام الله علی قتیل العریان
آه شهید بی کفن مظلوم حسین جان
آه حسین جانم 🔃 🔃
🏴
▪️
@majmaozakerine▫️▪️
◾️▫️▪️
امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمة الفداه
خدا را به حق عمه ام زینب قسم دهید که در ظهورم تعجیل فرماید
اگر چه نوکری نکردم
هوایِ کربلاتُ کردم
یه بار دیگه بگو بیامُ
دوباره دورِ تو بگردم
از این زمونه سیر شدم
یه برات امضاء کن
حالا که سر به زیر شدم
یه برات امضاء کن
تو روضه ی تو پیر شدم
یه برات امضاء کن
تو دنیا آروزم زیارتِ آقامِ
هر کی کربلا نره ناکامِ
حَرَمِت قشنگ ترین رؤیامِ
ای آقا….
*شب جمعه، شب زیارتیِ سید الشهداء، کاشکی با امام زمان صدایِ مادرمون رو می شنیدیم،کاشکی با آقامون صدای مادرِ قد خمیده مون رو می شنیدیم،عرش رو بهم ریخته،هی به سینه می کوبه…: “بُنَیَّ! قَتَلوکَ، ذَبَحوکَ، وَ مِنَ الماءِ مَنَعوکَ”
بذار یه مقدمه بسازم،یهو نبرمت اون جایی که امام زمان مثل ابر بهار باریده…لحظه هایِ آخر،لحظه های احتضار،امیرالمؤمنین همه رو ساکت کرد،اما هر کاری کرد دید حسین داره گریه میکنه،اونقدر گریه کرده،چشماش مجروح شده،صدا زد:باباجان! هیچ روزی مانند مصیبتِ تو نیست،مگر روزی که جدم پیغمبر از دنیا رفت…
آقا دید حسین آرام نمیگیره،صدا زد:بیا جلو حسین جان! با این دستایِ بی رمقش اشکای حسین رو پاک کرد،یادش اومد پیغمبر خیلی به صدای امام حسین حساس بود،یادِ شبِ آخری افتاد که زهرا گفت: علی جان! خیلی مراقبِ حسینم باش…
دید حسین آرام نمی گیره،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلبِ سیدالشهداء،حسین جان! خدا صبرت بده..میگن: فرزند هرکاری بزرگترش کنه یاد میگیره،دست که افتاد رو قلبِ سیدالشهداء،آقا آرام شد….
کربلا که رسید،هرچی خواست زینب رو آروم کنه،وداعِ آخر دید حسین رو رها نمیکنه،دستش رو بلند کرد،گذاشت رو قلب زینب،زینب آرام شد،اهل خیمه دارن عمه جانِ رو می بینن،برو خدا به همرات،برو دعایِ مادرم پشتِ سرت،اهل خیمه میگن: زینب آروم شد،اما لحظاتی گذشت،دیدن خانوم از خیمه اومد بیرون،چادرش رو به کمرش بست،از بالایِ تل سرازیر شد،دید دورِ گودال حلقه زدن…*
خاک به سَرِ من
از غم حسین شکست کَمَرِ من
زدنش جلویِ چشایِ تَرِ من
خاک به سَرِ من
مادرش صدا می زد:پسرِ من
تشنگی کشید و سوخت جِگرِ من
نا نداشت،سقا نداشت
برایِ دست و پا زدن
تو قتلگاه جا نداشت
جون نداشت،سامون نداشت
طاقتِ زخمشُ گرگِ بیابون نداشت
*هر کجا نشستی صدا بزن:حسین…..
4_5855202032712942912.mp3
1.39M
اسارت اهل بیت
حاج منصور ارضی
⚫️️ذکر توسل و روضه جانسوز _ ورود به کوفه و اسارت خاندان آل الله _استاد حاج منصور ارضی
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
بنا شده که به زخمِ دلم شرر بزنند
خبر رسیده قرار است بی خبر بزنند
از آن قبیله به من صد نفر اشاره کنند
از این قبیله مرا جایِ صد نفر بزنند
چه کوچه هایِ بدی ساختند در کوفه
که راحت است مرا بین هر گذر بزنند
خودت بگو چه کنم بین عده ای اوباش
خودت بگو چه کنم حرف بد اگر بزنند
کمر نمانده برایم ز بس لگد خوردم
ولی قرار شده باز بیشتر بزنند ...
تمام ترس من این است شمر با خولی
مکرراً به زن و بچۀ تو سر بزنند
بزرگ ها که زدند و حسابشان با توست
که گفته است مرا بچه هایِ شر بزنند
حواس من به خدا پرت هیچ کس نشده
نگاه من به سر توست هر قدر بزنند
به ریشه هایِ ستم خطبه ام تیر زده ست
دگر هر آنچه بخواهند پس تبر بزنند ...
شاعر : سید پوریا هاشمی
*یه نگاهی به آن سر خاکستری و خون آلود کرد .... ای هلالِ زینب ... الله اکبر چه کردن با این آقا .... بعضی ها نوشتن فقط هجده ضربۀ کاری به صورت خورده بوده ... ای هلالِ یک شبۀ زینب چرا این گونه غروب کردی ... بعد فرمود اگه با من حرف نمیزنی با این طفلی که در دامن داره نگات میکنه ، هی میپرسه عمه ، عمه این سرِ کی هست داری باهاش اینجوری حرف میزنی .... فرمود این طفل قلبش داره آب میشه ...لااقل با این بچه حرف بزن ....*
با این تن شکسته که عصای بابا نمیشی
یه جوری ریختنت به هم روی عبا جا نمیشی
این اولین باره دیدم جلوی من پا نمیشی
رسیدم بالای سرت ولی چه سری و چه پیکری
تو اکبری یا اصغری دسته گلم چه پرپری
میبینی کار دنیا رو علی گل روی دسته باغبون
پیر شدم از داغ جوون دارن میخندن بهمون
دارن میخندند بهمون
وای علی اکبر علی اکبر علی اکبر.....
قلب بیابون پر شده از پاره های جگرم
قلب منه که اینجوری پاشیدنش دور و برم
این ور علی اون ور علی صحرا پر از پسرم
چشمم دنبال تو هر جا رو گشت کسی ازت نشون نداشت
دلم دیگه امون نداشت زانوم دیگه توون نداشت
علی اکبرام و از توی دشت جمع می کنم دونه دونه
چیزی ازت جا نمونه حال منو کی میدونه حال منو کی میدونه
میبرنت به روی دست من دنبالت کشون کشون
آه ای خدا الآن دیگه مرگ حسین و برسون
این دومین باره میرم تشییع جنازه ی جوون
از وقتی رسیدم بلا سرت از وقتی جسم تو دیدم
لحظه به لحظه دم به دم یاد مدینه افتادم
مثل مادر شد کل پیکرت هم زخم صورت هم رو دست
هم نیزه تو سینه ات نشست هم استخوانات که شکست
هم استخوانات که شکست
آه علی اکبر علی اکبر علی اکبر ....
یا زهرا .
4_5929418260133971844.mp3
21.19M
مداحی رضا نریمانی - شب هشتم محرم - واحد - با این تن شکسته که عصای بابا نمیشی - سال ۹۹
@majmaozakerine
روضه و مناجات جانسوز _کوفه و اسارت خاندان آل الله _
استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ
الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ..."(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟(الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن" این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..." همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..."
عمه ی من نائب الحیدر است
سیدالنساء پس از مادر است
عمه ی من سفیر خون خداست
هم دم هجده سر از تن جداست
عمه ی من اوست که در قافله
نشسته آورده به جا نافله ...
عمه ی من بر سر بازارها
دیده ز اهل ستم آزارها
این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده"" این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشو ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ...." این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...."
آی حسین ......
عمه ی من اسوه ی ایوب بود
شاهد قرآن و لب و چوب بود
هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....
هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت
آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی ...
ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....
بأبی المستضعف الغریبیا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها تو را میخوانیم یا الله ...
سلام و تسلیت خالصانه ما را اصاعه به محضر نورانیش برسان
اصاعه اقا و مولا و ولی نعمتمان را دعا گوی ما قرار بده
به دعای مستجابش حسن عاقبت بخیری به همه ما کرم فرما ....
روضه و توسل جانسوز _دروازه ساعات شهر شام_ویژه شب جمعه_استاد حاج منصور ارضی

دم دروازه ساعات خدا رحم کند 2
به دل عمه سادات خدا رحم کند
محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار
حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند
*چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟*
با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد
می کند شمر مباهات خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین
زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند
نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره
پر شدی تو ز جراحات ......
*واقعا همین بوده،من که میگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میزاشتن، دوباره صبح به نیزه میزدن ...
وای وای ...... حسین .......
چانه میزد سر گهواره یکی پیش رباب
*میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی*
بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر "" نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت ...." به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...."
چه خبر بود روز اول صفر خدا رحم کند
حسین ......
#روضه_اسارت_خاندان_اهلبیت_علیه السلام
ــــــــــــــــــــ
4_6041841142230680946.mp3
1.93M
#روضه_اسارت_خاندان_اهلبیت_علیه السلام
ــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
چه تلخ می شود این روضه ها بدون شما
چه تلخ تر همه ی عمر ما بدون شما
منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت
کجا روم چه کنم بی شما بدون شما
پیامبرفرمودند: أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه. من و علی ، دو پدر این امت هستیم. یعنی تا امام زمان، همه ی امامان باباهای ما هستند،اگه یه بچه با باباش حتی زیارت بره،بچه است،دستش رو باباش رها کنه،احساس کنه باباش رو گم کرده،بی قرار میشه، فقط ناله میزنه و اشک می ریزه،دیدی تا حالا؟سئوال میکنی بچه چی شده؟فقط گریه میکنه،هق هق میکنه، کدوم از ما همچین حالی داریم؟ کدوم از ما از آقامون خبر داریم؟از این بابای مهربون.
کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم
مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما
تمام لطف نفسهای ما حضور شماست
چگونه بال زنم تا خدا بدون شما
قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر
چرا امام زمان،شال عزا به کمر بسته؟آقایی که می فرماید: در این مصائب اگه اشک چشمم خشک بشه خون گریه می کنم.وقتی امروز ببینه عمه اش زینب با قد خمیده داره میآد،دیگه رو پا ایستادن امام زمان مشکل میشه.
قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر
چه سرد می شود این روضه ها بدون شما
#مناجات
#امام_زمان
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
0. کلیات.mp3
1.54M
#روضه_های_کوتاه
امام_حسین_علیه_السلام
#استاد_حیدرزاده
لب تشنه سر بریدند
( سلطان کربلا را ) 2
همه برا لب تشنه ی امام حسین (ع) گریه کردند ، حضرت زهرا (سلام الله علیها ) وقتی روضه میخونه ، زبان حالش اینه : بُنَیَّ ، بُنَیَّ ، ...
بُنَیَّ ، پسرم ، قَتَلوک
مادر ، مادر ، مادر
وَ ما عَرَفوک
مادر ، نشناختنت ، حسین
این جمله ی آخرش جگر و میسوزونه ... دیدی مادر داغ جوان دیده ، چه جوری ناله میزنه :
وَ مِنَ الماءِ مَنَعوک
آبت ندادند ، حسین ...
لب تشنه سر بریدند
سلطانِ کربلا را
در خاک و خون کشیدند
عطشانِ نینوا را ...
۱۱ بهمن ماه ۱۳۹۹
قم ، مسجد امیرالمومنین
(علیه السلام)
@majmaozakerine