eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 ترسی از فقر ندارند گدایان کریم (ع) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ترسی از فقر ندارند گدایان کریم دست خالی نروند از در احسان کریم حاجت خواسته را چند برابر داده است طیب الله به این لطف دو چندان کریم کاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود بار بستیم سوی شاه خراسان کریم بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم به قسم‌های خداوند به قرآن کریم طلب رزق نکردیم ز دربار کسی نان هر سفره حرام است مگر نان کریم هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد دست ما نیز رسیده است به دامان کریم نا امیدم مکنید از کرمش فرض کنید باز بدکاره‌ای امشب شده مهمان کریم "آخه تو زندان زن بدکاره رو فرستادن؛ میخوان اذیت کنن آقا رو آزار بدن. زن بدکاره رو فرستادن بره برقصه جلو آقا. همچین که وارد زندان شد؛ دید آقا به حال سجده است. اصن توجه نمیکنه. یهو این زن بدکاره هم تکون خورد  به سجده افتاد. هی می‌گفت آقا من غلط کردم! امشب میشه یه تکونی‌ام به من بدی؟" گر چه خوب است شود شیعه بلا گردانش سپر درد و بلای همه شد جان کریم ظاهرش فقر ولی باطن او عین غناست ترسی از فقر ندارند گدایان کریم مثل یک تکه عبا روی زمین است تنش آن قدر حال ندارد که نیفتد بدنش جابه‌جا گر نشود سلسله، بد می‌چسبد آن چنانی که محال است دگر وا شدنش نفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت زن بدکاره به یک باره عوض شد سخنش آه مانند گلیمی چقدر پا خورده بی‌سبب نیست اگر پاره شده پیرهنش از کلیم اللَّهی حضرت ما کم نشود گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش به رگ غیرت این مرد فقط دست مزن بعد از آن هر چه که خواهی بزنی اش ، بزنش بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت مدد سلسله‌ها بود نمی‌ریخت تنش با چنین وضع کفن کردن او پس سخت است آه! آه! از پسرش آه... به وقت کفنش مثل گودال دچار کمی جا شده بود فرقش این بود فقط سایه ی بالا سر داشت زحمت چکمه ی سنگین کسی را نکشید یعنی پامال نشد تا نفس آخر داشت السلام ای بدن بی کفن کرببلا سوره ی یوسف بی پیرهن کرببلا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📋 گداى خونه آقا موسى‌بن‌جعفرم با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گداى خونه‌ی آقا موسى‌بن‌جعفرم دردم دوا می‌شه، تا كه اسمش رو مى‌برم روضه‌ی خونگی، برکت خانوادمه بیرق روضه‌مون، چادرسیاهِ مادرم اى خاطرات شیرینِ زندگیم مشکل‌گشای اجدادم از قدیم بابُ الحوائجِ اِلی الله، ای کریم یاد اشک روی گونه‌های مادر توى مشكلاتم مى‌خونم با باور «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» تو ابر رحمتى، تو آسمون قلب من خورشید عزتى، هم ظاهراً هم باطناً تو سرپناهمى، بهشت عالم حرمت نور ولايتى، نور دل ابالحسن اى خادم درگاه تو جبرئیل آب سقاخونه‌ت آب سلسبیل به ضریح نگاه تو بستم دخیل آبرو به من می‌دی تو روز محشر اى دعاى خیر تو پناه نوكر «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» كبوتر دلم، پر زده سمت كاظمین ره‌توشه‌ی منه، اشكاى جارى از دو عین سلام اولم، "اَلسلامُ عَلَى الرّضا" سلام آخرم، "اَلسلامُ عَلَى الحُسین" «حَلیف السَّجدَةِ الطّویلة» اى غریب ذكر حسین حسین رو لب ""اَمَّن یُجیب" زخم تنت روضه‌خونِ شیب‌الخضیب بهشت منه روضه‌ی شاه بى‌سر اعتقاد من بوده و هست تا آخر «نَحنُ فِی اَمانِ اولاد حیدر» ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📋ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم / *بخش اول صوت* (ع) (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ناگهان خلوت من با زدنی ریخت به هم مجلس ذکرِ مرا بددهنی ریخت به هم رویِ این ساقِ ترک خورده بلندم کردند استخوانم پسِ هر پا شدنی ریخت به هم کار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است نظری کرده‌ام و قلب زنی ریخت به هم دید حساس شدم آمد و دشنامم داد پسر فاطمه را با سخنی ریخت به هم لعنتی بس که از این موی سرم می‌گیرد زلف آشفته به هر آمدنی ریخت به هم کار تشییع مرا لنگه دری عهده گرفت از غم من دلِ هر سینه‌زنی ریخت به هم *شاعر : ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋 (ع) (س) / *بخش دوم صوت* (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امام رضا (ع) با حضرت معصومه سلام الله علیها نشسته بودن ، یه مرتبه این خواهر دید امام رضا از نظرها غائب شد، ساعت‌ها رفت، بعد از ساعت‌ها برگشت.... یه نگاهی به داداش کرد. دید موها آشفته‌ست، سر و رو خاکیه، لباس‌ها خاکیه، صورت برآشفته‌ست؛ کجا بودی داداش؟ چرا سر و وضعت اینطوریه؟ صدا زد خواهرم دیگه بی‌بابا شدیم، دیگه نمیخواد منتظر بابا باشی. فقط یه خبر برا این خانوم آوردن. اینقدر گریه کرد.... دختره ، دخترا بابایی‌ان ، فقط یه خبر براش آوردن... اما قربون اون دختری برم، کاش براش خبر می‌آوردن؛ یه مرتبه دید یه سر بریده رو آوردن... حسین... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ع) ویژه (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه مرتبه همه دیدن درِ زندان باز شد، غریبانه چهار تا غلام زیر یه تخته رو گرفتن دارن میارن. یه‌نفر اومد داد زد گفت این آقا اگه قریشی‌ئه چرا چهارنفر حمال دارن میبرنش؟ اگه قریشی نیست چرا بین قریشی‌ها دارن میبرنش؟ یهو منادی داد زد گفت این بدن،بدن آقا موسی‌ابن‌جعفره... بذار از قبلش برات بگم.... آدم سالهای سال یه گوشه‌ای شکنجه بشه، تو زندان باشه، جای درستی نداشته باشه بدنش اذیت میشه. اون نانجیبا اینقدر آقامون رو شکنجه دادن که هیچ، اونی که آدمو بیچاره میکنه اینه: زن بدکاره رو آوردن تو زندان موسی‌ابن‌جعفر. میگه دیدم آقا سر به سجده گذاشته، هی داره میگه: خدا من عبد ضعیف توأم، خدا من عبد فقیر توأم، منو نجاتم بده؛ (زنه عوض شد، آوردنش آقا رو اذیت کنه خودش تغییر پیدا کرد.) یهو همه دیدن زنه به سجده افتاد گفت آقا ببخشید، غلط کردم..... بچه‌ها، امشب بیاید ماهم به پاهای آقامون بیفیتم بگیم آقا غلط کردیم... آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیت نکند پیرهنش را اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساقِ بهم ریخته کِتمان‌شدنی نیست دیدند روی تخته‌ی در ، تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را؟ این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد... (ببینم دلت کجا میره.) این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را تو شهر شام هم همچین که این خونواده رو آوردن، همه شروع کردن هلهله کردن؛ یکی داره بد میگه، یکی داره ناسزا میگه، یکی داره فحش میده٬ یکی داره سنگ میزنه.... حسین.... یکی میگفت خارجی‌ان به ما سنگ زدن، سنگ زدن، سنگ زدن گفت بچه‌های علی‌ان به ما سنگ زدن، سنگ زدن ،سنگ زدن تنگ شده دلم، ای داداش قربون صدات، ای داداش زینب گفتنات، ای داداش خواهرت فدات، ای داداش تا فهمیدن این آقا موسی‌ابن‌جعفره، اون مَرده رفت همه رو جمع کرد؛ گفت زشته٬ بدن امام ماست. ما شیعه‌ی این آقاییم. مگه شیعه‌ها مردن بدن آقاشون رو غلاما بخوان ببرن... اومدن اینقدر گل آوردن، تا حدی گل رو این بدن ریختن که وقتی میخواستن این بدن رو بردارن گلا رو کنار زدن تا بدنش مشخص بشه... یه آقایی رو هم من سراغ دارم، همچین که میخواستن بدن رو بردارن دیدن بدن تکون نمیخوره. این تیرا از تابوت زده بیرون، به بدن آقا امام حسن اثابت کرده.... یه‌جای دیگه رو هم من سراغ دارم، گُلا رو زینب کنار زد، اما چه گلی؟!؟! گل شمشیر، گل نیزه، گل سنگ، گل چوب...؛ همه دیدن خم شد، صورتش رو گذاشت رو رگهای بریده‌ی آقا اباعبدالله.... حسین.... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️