#مناجات_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم
بد میشود هر سالِ بی تو؛ بلکه بدتر هم
شد کاسههای صبرمان لبریز از غصه
از شعرهای گریهدار هجر، دفتر هم
خسته شدیم از رنج، از تبعیض، از غارت
کی میزنی پس این بساط ظلم را برهم؟!
سینه زدیم از ماتم ارباب هر شب را
از داغ هجران تو کوبیدیم، بر سر هم
شرمندهایم آقا که بین این همه نوکر
حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم
تو در کنار مایی و هستیم نابینا
گفتی انا المظلوم، نشنیدیم، پس کر هم
هر چند، گاهی بیخیال روز موعودیم
اما تمام ترسمان این است، آخر هم...
گویند: که در آرزوی دیدن رویت...
مُردند از هجران تو یک قومِ دیگر هم
شاعر/ رضا قاسمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شهادت_امام_سجاد_ع
#مناجات
|⇦•راوی نوشته است غروبی...
#قسمت_اول / #روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيم
" اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَظْلُوم یا حُسَیْن
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَیِّدُالسّاجِدیْن، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا زَیْنَ الْعابِدِین..."
راوی نوشته است غروبی عجیب بود
سرها به نیزه رفت طلوعی عجیب بود
راوی نوشته است که آتش زبانه زد
در خیمه گاه گشت و فقط تازیانه زد
زنها و بچه ها که گناهی نداشتند
جز بوته های خار پناهی نداشتند
*یه وقت امام سجاد صدا زد: "عَلَیکُنَّ بِالفرار" همه فرار کنید...*
زنها و بچه ها که گناهی نداشتند
جز بوته های خار پناهی نداشتند
هر کس دوید از طرفی بین خار و خس
خاکستری ز خیمه به جا مانده بود و بس
پیچیده بود در دل آن دشت آهشان
آتش شبیه شمر شد و بست راهشان
آتش شبیه دست،سوی گوشواره رفت
آنگاه سمت غارت یک گاهواره رفت...
*اون ملعون اومد گوشواره دختر امام حسین رو بگیره گریه میکرد، گفت: اگه گوشواره ی من رو میبری چرا گریه میکنی؟ گفت: اگه من این کار رو انجام ندم یه کَس دیگه ای گوشوراه ات رو میکَنه،، چون دلم میسوزه، دلم به حال شما آتش میگیره...*
*آقای من! یا زین العابدین!...*
راوی نوشته است که در شعله های تب
میسوختی و نام پدر داشتی به لب
*امام سجاد به امرخدا در صحنه کربلا بیمار بود، خودش فرمود: عمه ام زینب از من نگهداری میکرد، پرستاری میکرد، همه جا زینب به دادم می رسید...*
راوی نوشته است که در شعله های تب
میسوختی و نام پدر داشتی به لب
افتاد تا بر آن تن گلگون نگاه تو
میگشت قتلگاه پدر قتلگاه تو
زینب اگر نبود زمین بی امام بود
یکباره کار عالم و آدم تمام بود
زنده بمان که هستی عالم به هست توست
ای دست بسته! حکم رهایی به دست توست
کامل الزیارات ابن قولویه نقل کرده: خود زینالعابدین فرمود،"لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا" وقتی اون بلاها ومصیبتها برما وارد شد، "وقُتل أَبِی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ وَ قُتِلَ مَنْ کانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ" وقتی بابای من رو شهید کردند، وقتی برادرهای من و برادرهای پدرم و همه خانواده اش رو شهید کردن" وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَی اَلْأَقْتَابِ" زنها و حرم اهل بیت رو بر شترهای بدون جهاز سوار کردند... "فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ صَرْعَی" من شروع کردم نگاه کردن، دیدم همه به خاک صحرا افتادند"وَ لَمْ یوُاَرَوْا" دفن نشدند"فَعَظُمَ ذَلِک فِی صَدْری وَ اِشْتَدَّ لِمَا أَرَی مِنْهُمْ قَلَقِی" خیلی به من سخت گذشت"فَکادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ"جانم به گلوگاه رسید نزدیک بود روحم از کالبد بیرون بیاد"وَ تَبَینَتْ ذَلِک مِنِّی عَمَّتِی زَینَبُ اَلْکبْرَی بِنْتُ عَلِی" یه وقت زینب به من نگاه کرد"فَقَالَتْ مَا لِی أَرَاک تَجُودُ بِنَفْسِک" چرا داری با جون خودت بازی میکنی "یا بَقِیةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی" ای یادگار جدم، یادگار پدرم، یادگار برادرم، تو حجت خدایی ، صدا زدم: عمه جانم! "وَ کیفَ لاَ أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ" من چطور جزع وفزع نکنم؟ "قَدْ أَرَی سَیدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُصْرَعِینَ بِدِمَائِهِمْ" همه رو میبینم روی خاک صحرا افتادند"مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ، مُسَلَّبِینَ لاَ یکفَّنُونَ" کسی اونها رو کفن نمیکنه، کسی اونها رو دفن نمیکنه...*
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•تو سجده گاه عشقی و سجاد...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
قربون خطبه خوندنت برم آقا، در شهر کوفه آقا امام سجاد اشاره کرد"أومَأَ إلَى النّاسِ أنِ اسكُتوا" همه ساکت شدند، حتی زنگ آویخته بر گردن شتران از صدا ایستاد، اول خودش رو معرفی کرد:"أيُّهَا النّاسُ ! مَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني" هرکس که من رو میشناسه که میشناسه "ومَن لَم يَعرِفني فَأَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسي" اگه من رو نمیشناسید خودم رو به شما معرفی میکنم "أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَين" من پسر حسین بن علی ام،، یه کاری کرد همه شروع کردن به گریه کردن "أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَيرِ ذَحلٍ ولا تِرات" من پسر همون آقایی ام که کنار فرات سر از بدنش جدا کردن، در حالی که نه کسی رو کشته بود نه خون کسی رو ریخته بود، پدرم گناهی نداشت "أنَا ابنُ مَنِ انتُهِكَ حَريمُهُ" من پسر اون آقایی بودم که هتک حرمتش کردند"وسُلِبَ نَعيمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ" من پسر اون آقایی ام که بار و بُنه اش رو به غارت بردن" وسُبِيَ عِيالُهُ" واهل وعیالش رو به اسارت بردن...
یه جمله ای فرمود، مردم کوفه داد میزدند، همدیگر رو ملامت میکردند"أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا" من پسر همون آقایی ام که زجرکشش کردند... *
راوی نوشته است که آن جسم چاک چاک
در آفتاب ماند دو روزی به روی خاک
ای کربلا ببین که می آید به سوی تو؟
صاحب عزا کنون شده مهمان کوی تو
تو سجده گاه عشقی و سجاد میرسد
گویا پی تفحص اجساد میرسد
*آقا امام سجاد، به امر خدا آمد کربلا این بدنهای مطهر رو دفن کنه، بنی اسدر و راهنمایی کرد، شهدا رو دفن کردند، نوبت به پیکر بابای غریبش رسید، گفت: همه برید کنار، گفتند: کمکت کنیم، فرمود: " إنَّ مَعِیَ مَنْ یُعینُنِی" بامن کسی هست که من رو کمک میکنه، این بدن سر جدا رو داخل قبر گذاشت، لب به رگهای بریده گذاشت، شروع کرد گریه کردن، صدا زد:" طُوبى لأرْض تَضَمَّنَتْ جَسَدَکَ الطّاهِرَ" خوش به حال اون زمینی که این بدن مطهر رو در آغوش گرفت "فَإنّ الدُّنْیا بَعْدَک مُظْلِمَةٌ" دنیا بعداز تو تاریکه " وَ الاْخِرَةُ بِنُورِکَ مُشْرِقَةٌ "آخرت به نور تو روشن، بعد یه جمله ای گفت که جدش امیرالمومنین کنار تربت حضرت زهرا سلام علیها فرمود، صدا زد" أَمَّا اللَّیْلُ فَمُسَهَّدٌ وَ الْحُزْنُ فَسَرْمَدٌ" دیگه شبهای من به بیداری میگذره، غم واندوه من تمامی نداره، بعد صدا زد: " وَ عَلَیْکَ مِنّی السَّلامُ یَابْنَ رَسُولِ الله وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ"خداحافظ ای پسر پیغمبر...
"أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَومِ الظَّالِمِينَ، وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ."*
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
shahadat_emam_sajad_motiei.mp3
4.6M
|⇦•راوی نوشته است غروبی...
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
|⇦•من نگویم ظلم بر من کم کنید...
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج عباس حیدرزاده•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيم
یَا رَبِّ الْعَالَمِينَ
من نگویم ظلم بر من کم کنید
بلکه زنجیر مرا محکم کنید
*غل و زنجیر به گردن آقا امام سجاد انداختن، وقتی حضرت رو سوار بر شتر بی جهاز کردن نوشتن: شتر یک کوهانه بود، حضرت رویِ مرکب قرار نگرفت، از روی مرکب بر زمین افتاد، عوض اینکه بگن کجاوه بگذارین، محمل بگذارین، مرکب راهوار بیارین، میدونید چه دستور دادن؟ دستور دادن پاهای حضرت رو از زیر شتر ببندن...*
من نگویم ظلم بر من کم کنید
بلکه زنجیر مرا محکم کنید
*اگه میخواین تازیانه بزنید به من بزنید، میخواین سنگ بزنید به من بزنید....*
ظلم بر من بیشتر ز اینها کنید
لیک دست عمه ام را وا کنید
عمه ام چون مادرم زهرا شده
پشتش از بار مصیبت تا شده
مادرم گر پهلویش از در شکست
عمه ام را چوپ محمل سرشکست
*روضه های زین العابدین عجیبه، بی جهت نبود سی و پنج سال گریه میکرد... دَرِ دروازه شام یه جمله ای فرموده که کنار بدن بی سر بابا این جمله رو نفرمود، فرمود: ای کاش مادر من رو نزایده بود... آدم وقتی صحنه ای ببینه که از دنیا سیر بشه، میگه: ای کاش من نبودم نمی دیدم...
مگه حضرت چه صحنه ای میدید؟ شاید یه نگاه میکرد میدید عمه هاش رو دارن تازیانه میزنند، یه نگاه میکرد میدید خواهراش رو دارن سنگ میزنند، یه صحنه ای نوشتن جگر رو آتیش میزنه، نوشتن: یه پیرزن شامی از بالای بام یه سنگی پرتاب کرد این سنگ به سر بُریده ابی عبدالله اصابت کرد، سر از بالای نیزه رو زمین افتاد، زین العابدین این صحنه رو دید...
اما من بگم: آقا! دستات بسته بود، جلو چشمتون عمه هاتون رو میزدن، خواهراتون رو میزدن... دستای شما در غل و زنجیر بود، اما این تازگی نداشت، یه روز هم مدینه دستای جدت علی رو بستن ... اون روز جلو چشم بابات علی مادرت زهرا رو میزدن، اون روز جلو چشمای امیرالمومنین مادرت زهرا زمین خورد ...*
میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی زند
*الهی اگه مادری رو میزنن جلو چشم دخترش نزنن...*
بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت
مادر، کسی مقابل دختر نمیزند
*اما این بیت از زبانِ بی بی زینبِ...*
دیدم که ریخت خصم ستمکار بر سرت
قدّم نمی رسید که خود را سپر کنم
*قدم نمی رسید، این عقده توی سینه اش بود، مدینه قدش نمی رسید که خودش رو سپر مادر کنه، اما کربلا تلافی کرد، زینب هرکجا میخواستن بچه هارو بزنن میدوید بازوش رو سپر میکرد، رقیه رو نزنید، سکینه رو نزنید، زینب رو بزنید، هرکجا نشستی به قصد فرج ناله بزن: یا حسین ...*
#حاج_عباس_حیدرزاده
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
shahadat_emam_sajad_heydarzadeh.mp3
2.8M
|⇦•من نگویم ظلم بر من کم کنید...
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج عباس حیدرزاده•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
سر تا به پا لبریز آهم
بارونیه بازم نگاهم
من روضه خون قتلگاهم
ای وای خوب نشد هیچ موقع زخمای دلم
ای وای نزدیک چِل ساله که تو مقتلم
ای وای... ای وای
ای وای من خودم با دل از غصه هلاک
ای وای تن بی سر و گذاشتم توی خاک
ای وای... ای وای
این اشکی که توی چشامه
این دردی که دائم باهامه
خاطره های بَدِ شامه
ای وای مونسم این اشک توأمانمه
ای وای گریه هام برای عمه جانَمه
ای وای... ای وای
ای وای مگه یادم میره کوچه های شام
ای وای اون همه طعنه و اون بزم حرام
ای وای... ای وای
یه عمره سیرم از زمونه
با اینکه قلبم پُره خونه
دردام و هیشکی نمی دونه
ای وای شب و روزم همه با گریه گذشت
ای وای به لبم هیچ موقع خنده برنگشت
ای وای... ای وای
ای وای می کنم نفرین بنی امیه رو
ای وای مگه یادم میره من رقیه رو
ای وای... ای وای
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
تو این آتیش تاب و تب ای خدا
چه خوبه باشم تشنه لب ای خدا
دیده چشم من صحنه هایی که عالم و آدم ندیدن
تو یه صبح تا شب عزیزانمو لب عطشان سر بریدن
... غریبم غریب (2) ، غریبم غریب غریبم ...
دار و ندارم گریه بود ای خدا
یه عمری کارم گریه بود ای خدا
چی میشد اگه مادرم منو نمیزاد و من نبودم
یاد دستای تو طنابم و یاد رخ های کبودم
... غریبم غریب (2) ، غریبم غریب غریبم ...
تو لحظه های آخرم ای خدا
یاد بریده حنجرم ای خدا
حالا که یه عمر سهم قلب من غصه و رنج و بلا بود
کاش مثه بابام یا مثه عموم مرقدم تو کربلا بود
... غریبم غریب (2) ، غریبم غریب غریبم ...
#امام_سجاد
#شهادت_امام_سجاد
#سنگین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین