#رحلت_پیغمبر
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بعد از تو سهمِ فاطمه آزار می شود
این راهِ ظلم، بعد تو هموار می شود
حرف از وداع می زنی و، سقفِ خانه ام
با حرف هات، بر سرم آوار می شود
ای دلخوشیِ فاطمه ناخوش مکن مرا
دارد دلِ شکسته ی من زار می شود
بسترنشینِ من به روی پا بلند شو
افتاده ای و داغ تو غمبار می شود
خیلی وخیم تر شده زخمِ دلم پدر
پیشم بمان وگرنه شبم تار می شود
بالا سرت نشسته ام و فکر می کنم
آیا پس از تو فاطمه بیمار می شود؟
بابا تو را نداشته باشم چه می شود؟
مزد تو گفته ای در و دیوار می شود
تو می روی و بعد تو این شهر کینه توز
از دخترت همیشه طلبکار می شود
تو می روی و بعدِ سه روز از نبودنت
روضه شروع از نوکِ مسمار می شود
#کربلایی_رضا_باقریان
〰〰〰〰〰〰〰〰
#رحلت_پیغمبر
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بابا پس از تو حُرمتِ ما مستدام نیست
جای من و علی وسط این عوام نیست
تا هستی حُرمتِ حَرمت در مدینه هست
ورنه به اهل بیت تو هیچ احترام نیست
زانو زدم به بی کسی ام گریه می کنم
از گریه ی زیاد اثری در صدام نیست
ماه مدینه هستی و بعد از غروب تو
فرقی دگر میان همین صبح و شام نیست
دلشوره های دختر خود را نگاه کن
تو می روی و دلخوشی اصلاً برام نیست
این خانه بود بابِ حوایج ولی دگر
از این عشیره در حَرمت ازدحام نیست
بابا بمان و اشک مرا بیشتر مکن
زخم مرا به غیر پدر التیام نیست
این روزها نفس زدنت هم به سختی است
خنده دگر به روی لبت ای امام نیست
ارکانِ من تویی و علی، لیک بعد تو
غیر از علی به زندگیِ من قوام نیست
تنها شدی و خونِ جگر بود حاصلت
گفتم که، بینِ این همه یک بامرام نیست
گفتی مباد تشنه بخوابد حسین من
حالا غمی شبیهِ غم کربلام نیست
#کربلایی_رضا_باقریان
〰〰〰〰〰〰〰〰
حُبُّ الحُسین یجمعنا:
#شهادت_حضرت_زهرا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پشتم شکست فاطمه از ماجرایِ در
آتش کشید زندگیَم را بلایِ در
مسمارِ داغ موی سرم را سفید کرد
پیچید بینِ خانهی من تا صدای در
بیتُ الولا شبیهِ گذرها شلوغ شد
آمد صدای نالهات از لا به لای در
محسن شهید، پهلوی تو زخم، این دو را
با خونِ خود نوشتی عزیزم به پای در
در سوخت از مصیبتِ عظمای پهلویت
آمد به گوش نالهی واغربتای در
تو که توانِ ناله زدن هم نداشتی
فضّه دوید سمتِ تو از های هایِ در
دستِ مرا که بست عدو، کاش یک نفر
میبست قبلِ رفتنِ تو دست و پای در
محکم به در زدند، اگر چه شکسته شد
دیدم شکست سینهات اول به جای در
فرصت نشد که میخ از این در، در آوَرَم
حالا نشسته خونِ تو در هر کجایِ در
خیری نبیند آنکه لگد زد به بختِ من
خیری نبیند آنکه به هم زد نمای در
#کربلایی_رضا_باقریان
〰〰〰〰〰〰〰〰
شعر۶
#مناجات_با_خدا
ای نفس بردی آبرویم را چه راحت
بر باد دادی حاصلم را بی مروت
هر بار توبه کردم و هر بار بشکست
پیش خدایم آب گشتم از خجالت
لغزید پایم، سوی تو رو کردم ای وای
از دست تو یک عمر تن دادم به ذلت
یاد خدا در سینهام جایی ندارد
از بسکه دورم را احاطه کرده ظلمت
زنجیر غفلت دست و پایم را گرفته
عبد فراری مانده در بند اسارت
آه ای خدا امشب به تو رو کردهام من
تا وا کنی از گردن من بند غفلت
آیا دوباره توبهام را میپذیری
تو که همیشه کردهای بر من محبت
دستم بگیر ای دستگیر بی پناهان
بنگر میان چهرهام اشک ندامت
ای بهترین بخشنده، ای توبه پذیرم
از دست نفسم پیشت آوردم شکایت
بین مناجات و دعا مثل همیشه
دارم میان سینهام شوق زیارت
ذکر توسل میکنم یک جمله کافیاست
تا باز گردد رو به من ابواب رحمت
من را ببخش امشب به جان آن غریبی
که از تنش پیراهنش گردید غارت
با نیزه و شمشیر جسمش زیر و رو شد
روی زمین افتاد با صدها جراحت
لب تشنه روی خاک صحرا بود و میدید
در پیش چشمانش به زینب شد جسارت
#کربلایی_رضا_باقریان
@majmaozakerine