بسم الله الرحمن الرحیم
#عید_قربان
#غزل
#شعر_کوردی
عید قربان هاتیه ری له دره یزدان بکین
ومنای عشق خالق نفس وگیان قربان بکین
عید قربان هات و روژ ه امتحان بندگی
جور اسماعیل امشو روی له بر جانان بکین
عید قربان هات و روژ تابش مهریقین
له فروغه هریقین، گیانان پره ایمان بکین
عید قربان هات و روژشوق و روژ سرنوشت
دامن گل هر و اشک شوق گلباران بکین
عید قربان روژ عید و روژپیمان بستنه
وی چنین روژه وفا له عهد و له پیمان بکین
عید قربان جلوه ای و روژ تسلیم و رضاس
گیان ودل تسلیم امر حضرت جانان بکین
میزبان آفرینش میهمانی کردیه
و ره اخلاص امشو، گیان و دل مهمان بکین
له محیط بندگی و عشق وایمان ویقین
توشه ای آماده بهر برزخ و میزان بکین
وعذاوه حشر ایمن گشتیه ،امروژ اگه
ری و سمت آستان عترت و قرآن بکین
له چنین عید بزرگی وخداوند کریم
آرزوی وصل مهدی وشو هجران بکین
چوی منه (مجنون) ودریای ولایت پا بوکت
ساحل گیان امشوی لبریزله مرجان بکین
✅ #آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#شعر_کوردی
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
❣﷽❣
🌴 *#هفت_شهر_عشق* 🌴
🏴 *همراه با کاروان از مدینه تا شام*🏴
#قسمت0⃣2⃣
ساعتى مى گذرد.
امام حسين(ع) نگاهش به خيمه زُهير مى افتد:
ــ آن خيمه كيست؟
ــ خيمه زُهير است.
ــ چه كسى پيام مرا به او مى رساند؟
ــ آقا! من آماده ام تا به خيمه اش بروم.
ــ خدا خيرت بدهد. برو و سلام مرا به او برسان و بگو كه فرزند پيامبر، تو را مى خواند.
فرستاده امام حركت مى كند. زُهير همراه همسرش سر سفره غذا نشسته است. مى خواهد اوّلين لقمه غذا را به دهان بگذارد كه اين صدا را مى شنود: "سلام اى زُهير! حسين تو را فرا مى خواند".108
همسر زُهير نگران است. چرا شوهرش جواب نمى دهد. دست زُهير مى لرزد. قلبش به تندى مى تپد. او در دو راهى رفتن و نرفتن مانده است كه كدام را انتخاب كند. عرق سرد بر پيشانى او مى نشيند.
اين همان لحظه اى است كه از آن مى ترسيد. اكنون همسر زُهير فرصت را غنيمت مى شمارد و با خواهش به او مى گويد:
""مرد، با تو هستم، چرا جواب نمى دهى؟ حسينِ فاطمه تو را مى خواند و تو سكوت كرده اى؟ برخيز! ديدن حسين كه ضرر ندارد. برخيز و مرد باش! مگر غربت او را نمى بينى".109
زُهير نمى داند كه چرا نمى تواند در مقابل سخنان همسرش چيزى بگويد. او به چشمان همسرش نگاه مى كند و اشكِ التماس را در قاب چشمان پاك او مى بيند. از روزى كه همسرش به خانه او آمده، چيزى از او درخواست نكرده است.
اين تنها خواسته همسر اوست. اكنون او در جواب همسرش مى گويد: "باشد، ديگر اين طور نگاهم نكن! دلم را به درد نياور! مى روم".
زُهير از جا برمى خيزد. گل لبخند را بر صورت همسرش مى بيند و مى رود، امّا نمى داند چه خواهد شد.
او فاصله بين خيمه ها را طى مى كند و ناگهان، امامِ مهربانى ها را مى بيند كه به استقبال او آمده و دست هاى خود را گشوده است... گرمى آغوش امام و يك دنيا آرامش!
لحظه اى كوتاه، نگاه چشمانش به نگاه امام گره مى خورد. نمى دانم اين نگاه با قلب زُهير چه مى كند.
به راستى، او چه ديد و چه شنيد و چه گفت؟ هيچ كس نمى داند. اكنون ديگر زُهير، حسينى مى شود.
نگاه كن! زُهير به سوى خيمه خود مى آيد. او منقلب است و اشك در چشم دارد. خدايا، در درون زُهير چه مى گذرد؟
به غلام خود مى گويد: "زود خيمه مرا برچين و وسايل سفرم را آماده كن. من مى خواهم همراه مولايم حسين بروم".
زُهير با خود زمزمه عشق دارد. او ديگر بى قرار است. شوق دارد و اشك مى ريزد.
همسر زُهير در گوشه اى ايستاده است و بى هيچ سخنى فقط شوهر را نظاره مى كند، امّا زُهير فقط در انديشه رفتن است. او ديگر هيچ كس را نمى بيند.
همسر زُهير خوشحال است، امّا در درون خود غوغايى دارد. ناگهان نگاه زُهير به همسرش مى افتد. نزد او مى آيد و مى گويد:
ــ تو برايم عزيز بودى و وفادار. ولى من به سفرى مى روم كه بازگشتى ندارد. عشقى مقدّس در وجودم كاشانه كرده است. براى همين مى خواهم تو را طلاق بدهم تا آزاد باشى و نزد خاندان خود بروى. تو ديگر مرا نخواهى ديد. من به سوى شهادت مى روم.110
ــ مى خواهى مرا طلاق بدهى؟ آن روز كه عشق حسين به سينه نداشتى اسير تو بودم. اكنون كه حسينى شده اى چرا اسير تو نباشم؟ چه زود همه چيز را فراموش كرده اى. اگر من نبودم، تو كى عاشق حسين مى شدى! حالا اين گونه پاداش مرا مى دهى؟ بگذار من هم با تو به اين سفر بيايم و كنيز زينب باشم.
زُهير به فكر فرو مى رود. آرى! اگر اشك همسرش نبود او هرگز حسينى نمى شد. سرانجام زُهير درخواست همسرش را قبول مى كند و هر دو به كاروان كربلا مى پيوندند.
آيا به امام حسين(ع) خواهيم رسيد؟
اين سوالى است كه ذهن مُنْذر را مشغول كرده است. او اهل كوفه است و از بيعت مردم كوفه با مسلم بن عقيل خبر دارد و اينك براى حج، به مكّه آمده است.
مُنْذر وقتى شنيد كه كاروان امام حسين(ع) مكّه را ترك كرده و او بى خبر مانده است، غمى بزرگ بر دلش نشست.
آرزوى او اين بود كه در ركاب امام خويش باشد. به همين دليل، اعمال حج خود را سريع انجام داد و همراه دوست خود عبدالله بن سليمان راه كوفه را در پيش گرفت.
#ادامه_دارد...
✨🌺 *الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج* 🌺✨
@majnon1396
جهت پیگیری داستان #عاشورایی #هفت_شهر_عشق به کانال #مجنون کرمانشاهی مراجعه نمائید.👆
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
@majnon1396
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
برسرکوی حسین خار شدن می ارزد
درحرم جاروکش یارشدن ، می ارزد
یک شب جمعه کلافی سربازارببر
دره این خانه خریدار شدن ، می ارزد
کیست آنکس که علاج غم هجران بکند
به سرکوی تو ، بیمار شدن ، می ارزد
جزحرم درسرمانیست دگرفکروخیال
بخدابرتوگرفتارشدن ، می ارزد
لحظه ی کاش ببینم حرمت راارباب
متوسل به تو ای یار شدن ، می ارزد
من ندیده شده ام محو جمالت آقا
کشته دیده ی دلدار شدن ، می ارزد
چه شودبازبیایی ومرا هم بخری
روز وشب نوکر دربار شدن ، می ارزد
غرق عصیان و گناهم چه کنم ای ارباب
یار این عبد گنه کار شدن ، می ارزد
ای شه کربوبلا عذره گناهم بپذیر
وا نکن عذر که ستار شدن ، می ارزد
یک شب جمعه مرادرحرمت راه بده
برتوای شاه گرفتار شدن ، می ارزد
آرزوی دل من دیدن شش گوشه ی توست
درجنون عاقل و هوشیار شدن ، می ارزد
نیمه شب درحرمت ناله ی مادر آید
با دعای مادرت زار شدن ، می ارزد
ما همه گوش به فرمان توهستیم حسین
بین رویای توبیدار شدن ، می ارزد
سینه خیزآمده ام. دست مراگیرحسین
خاردرکوی توای یار شدن ، می ارزد
همچو(مجنون)هوس کرب و بلا دارم من
اثرگریه براین تار شدن ، می ارزد
📕شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)..
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃.
التماس دعا
👇👇👇👇👇👇👇👇
@majnon1396
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
کانال اختصاصی اشعار جدید مجنون کرمانشاهی https://t.me/joinchat/AAAAAEPGDacfp95omCB0vA
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
@majnon1396
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
گوشه ی چشم حسین، کار خدایی میکند
ﻟﻴﻠﺔ زلف خمش ،مارا هوایی میکند
عشق بازی جهان، از پیچ و تاب زلف اوست
ﻟﻴﻠت القدروثوابش، در حسابِ زلف اوست
آن صراطی که، زِ مو نازک تر است وپر زشین
در معاد عاشقان، يك تار مویت یاحسین
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
#اشعار
#شب_جمعه
🖋به قلم: #آرمین غلامی_مجنون_کرمانشاهی
کون ومکان تحت اختیار حسین است
ارض وسماوات ریزه خوار حسین است
خوشا دلی که شود ملتمس او
هرچه به دهر است بیقرار حسین است
ایل و تبارش رسد به خیر وبرکت
آنکه گدابر دره دربار حسین ا ست
گر به در ه زندگی صدگره ات هست
وا شدن مشکلات کار حسین ا ست
هست نصیب دلش جنت الاعلیِ
هرکسی که زایر مزار حسین ا ست
رسیده بر مشامش عطر خوش یار
آنکه دراین شهر همجوار حسین ا ست
گرفته او دودست عالم وادم
با دلی رئوف افتخار حسین ا ست
جودوکرم تا ابد لطف کم اوست
خواهش کم کم ز انتظار حسین است
شفای هر چه مریض درمطب اوست
این همه ازلطف بیشمار حسین ا ست
(مجنون )به غیرازشما کسی ندارد
این دل من تا به ابد زار حسین است
@majnon1396
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
@majnon1396
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
مجسم شريعت و جلالي
عصاره فضيلت و كمالي
تو تك سوار عرصه ي قيامي
نموده اي براي دين قتالي
مكتب تو مكتب حقانيت
ندارد اين جهان به تو مثالي
نويسد اين قلم ز شانت حسين
ندارد از حركتش انفعالي
بگويم از چهار حرف مدحش
ز جمله هاي حرفم انفصالي
ميم حروف من بود محبت
حروف حرف (ح) بود حلاوت
الف ادب ، لام شده منتخب
بگويمت آن مثال بي مثالي
حسين كليم ، حسين كلام حقي
حسين كليد كن فكان حقي
خليل عشق و يوسف ممالك
تو اصوه قشنگي و جمالي
حسين شكور، حسين صبور عشقي
به قلب شيعيان تو نور عشقي
بيمي نداري از شغال عالم
به آسمان عشق من غزالي
ز كودكي شدم اسير كويت
شدم اسير گيسوي كمندت
به جان مادرت بيا نظر كن
مرنج يا حسين تو از مقالي
منم گداي درگهت حسين جان
منم سگي به محضرت حسين جان
به ديدن روضه ي تو بيايم
بر من (مجنون ) بنما مجالي
***
شعر.آرمین غلامی(مجنون)
…………………………………………………
︽︽︽سبک وشعرمولودی︽︽︽
پــایــگــاهــ نـــشــرآثــارشـاعــراهـلـبـیـــتـ
حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
@majnon1396
.📞09189262650
.
⇪⇪⇪⇪⇪⇪⇪⇪
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه #
یارب ازعشق حسین توعز وجاهم داده ای
دربهشتت منزلی وبارگاهم داده ای
سرخوشم از روز اول من حسینی مذهبم
فخرم این بس تا ابدآقاپناهم داده ای
من گدایی را بلد هرگز نبودم آمدی
کردیم عبدحسین وتوسپاهم داده ای
سرزمین کربلا را کرده ای قبله گهم
درکنارش خانه ای درخیمه گاهم داده ای
کرده ای مارا اسیر صحن شش گوش حسین
همچو اربابم حسین توقبله گاهم داده ای
همچو عباسی که شیر ازترس او درلرزه است
سرخوشم بایاد او پشت وپناهم داده ای
یارب این (مجنون) تورا حمد وثناخوانی کند
درعزای شاه خوبان اشگ وآهم داده ای
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
@majnon1396
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
گوشه ی چشم حسین، کار خدایی میکند
ﻟﻴﻠﺔ زلف خمش ،مارا هوایی میکند
عشق بازی جهان، از پیچ و تاب زلف اوست
ﻟﻴﻠت القدروثوابش، در حسابِ زلف اوست
آن صراطی که، زِ مو نازک تر است وپر زشین
در معاد عاشقان، يك تار مویت یاحسین
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
@majnon1396
#اشعار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
بوده ام من ز ازل چشم به دستان حسین
ریزه خوارم روز وشب من برسر خوان حسین
ای همه داراییم ، ای تیگه گاهم تا ابد
بيشتر از انتظار ماست،احسان حسین
حاتم طایی به پیش نوکرانت ذره است
خوش بحال آنکه امشب گشته مهمان حسین
کاش یکشب کربلا ساكن شوم تا زنده ام
کاش گردد این دل ديوانه دربان حسین
پشت هم آیدگدا،پشت گدا،پشت گدا
خلوتي هرگز ندارد خانه ی سلطان حسین
ميشود ازهردوعالم بی نیازاينجا گدا
سلطنت ها میکندريزه خور خوان حسین
رزق عالم میدهد بي آنكه بر رو آورد
هرکجا حس كرده ام الطاف پنهان حسین
مست مستم همچو (مجنون)برسرای لیلی ام
راضي ام،راضي از اين مستي به قرآن حسین
✋
✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)