مناجات.........mp3
2.62M
🤞بهروزترینرسانهآنلاين #حاج آرمین غلامی👆مناجات صبح جمعه
مداح.حاج آرمین غلامی
.
📋 پشت درب خانهات بر خاک، صورت میکِشم
#مناجات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پشت درب خانهات بر خاک، صورت میکِشم
تا که تحویلم بگیری، از تو مِنَّت میکشم
بندگان مخلصت آمادهی مهمانیاند
آن قدر خالی است دستانم، خجالت میکشم
غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه
هرچه خواری میکشم از دست غفلت میکشم
کور خوانده نفسِ اماره، دلم در دست علی است
هرچه هم باشم مگر دست از ولایت میکشم؟!
با ولای مرتضی آقای این عالم شدم
بیعلی یک لحظه هم باشم، حقارت میکشم
دور ماندم از وطن، از صحن ایوان نجف
یاد انگور ضریحش، آهِ حسرت میکشم
تا که چشمم تَر شود یادِ لب خشکِ حسین
جای سرمه، بر دو چشمم خاک تُربت میکشم
دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من
زیر این پرچم، نفس، آرام و راحت میکشم
یک توسل بر رقیه حاجتم را میدهد
بیخودی گاهی پیِ حاجت، ریاضت میکشم
دیدهای بابا مرا؟! همراه عمههای خود...
در سنین کودکی درد اسارت میکشم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
🔊#گزارش صوتی
🔘جشنمیلادحضرتقاسم"سلاماللهعلیه"
🗓پنجشنبه۱۷اسفندماهسال۱۴۰۲
🕌حسینیه شاملو"علـیـهالسـلام"
🎙بامدّاحی: #حاج آرمین غلامی
📍نشرآثار #حاجآرمین غلامی
[
مناجات..،،،،،.mp3
2.54M
📋 شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
#مناجات #امام_زمان
#مناجات_امام_زمان (عج)
با نوای حاج آرمین غلامی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
دلم ز شدّتِ هُرمِ فراق آب شده
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
گناه کاریِ من، بین ما حجاب شده
چقدر پیش نگاه تو معصیت کردم
چقدر پیش تو این عاشقت خراب شده
به سیلی پدرانه همیشه محتاجم
که سربهراه شد آن طفل که عِتاب شده
چقدر آه نوشتم..، به دست تو نرسید
فراقنامهی من این چُنین کتاب شده
به غیر پشت در خانهات کجا برود؟!
همان گدایِ سرافکندهیِ جوابشده
وصال یار..، به جز سوختن مُیَسَّر نیست
بگو به شمع که پروانهات مُجاب شده
درختِ آب نخورده ثمر نخواهد داد
دعا به لطف همین گریه مستجاب شده
برای بَرده خریدن به من اشاره بکن
به این سیاه بگو نوکرت حساب شده
تو را به خونِ علیاصغرِ حسین..، بیا
بیا که شیعهی تو غرق در عذاب شده
سهشعبه خورد به مشکی و آبرویی ریخت
رشید اهل حرم از خجالت آب شده
عمو کجاست ببیند به جای جرعهی آب
طناب حرملهها قسمت رباب شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
مناجات..،...mp3
3.23M
تذکرات
#مداح.حاج آرمین غلامی
بازار ها رونق ندارد
کاسبان و تجار سود نمی کنند
گرفتار مریضی های عجیب شدیم
هرروز یک نوع بیماری از راە میرسد و گرفتارمان میکند
دچار گرانی های وحشتناک شدیم
مرگ های ناگهانی امانمان نمیدهد
زلزله و سیل و سرما جان عزیزانمان را می گیرد
گرفتار مسئولین نالایق شدیم
*می پرسی چرا
✅فقط یک دلیل دارد
🛑دچار خشم خدا شدیم🛑
می پرسی چرا
چرا دچار خشم خدا نشویم
وقتی غِش در معامله میکنیم
وقتی کم فروشی میکنیم
وقتی احتکار می کنیم تا گران شود
وقتی ربا و نزول در بازار بیداد می کند
وقتی فروشنده به خریدار رحم نمیکند
وقتی طبیب به بیمار رحم نمیکند
وقتی مردم به هم رحم نمیکنند
وقتی سگ بازی می شود افتخار
وقتی محرم و نامحرمی معنا ندارد
وقتی حیا و غیرت از بین رفته
وقتی همه به هم دروغ میگویند
وقتی بیت المال غارت میشود
وقتی نماز و روزه فراموش میشود
وقتی حجاب تحقیر می شود
وقتی ترک محرمات و جدیت در عبادات نداریم
وقتی سبزی فروش،سبزی آبزده می فروشد
وقتی نانوا نان بی کیفیت میپزد
وقتی قصاب آشغالِ گوشت را چرخ میکند
وقتی تعمیر کار خرج تراشی میکند
وقتی دکتر زیر میزی می گیرد
وقتی فیلم و سریالها ترویج بی بند و باری است
وقتی بانک ها ربا خواری می کنند
وقتی مسئولین اختلاس می کنند
وقتی مدیران متعهد نیستند
وقتی همه به هم خیانت میکنند
وقتی... وقتی... و...
وقتی خدا را فراموش کرده ایم و امرش را سبک می شماریم
چرا دچار خشم خدا نشویم؟!
باید توبه کنیم
همه باید توبه کنیم!
💌 اهر کی که حساب و کتاب قبر و قیامت را فراموش کرده..!
مناجات...mp3
2.91M
#مناجات
#زمزمه
#مداح.حاج آرمین غلامی
🔹کی میرسی به دادم؟🔹
وای از شبی که سر شد، در ظلمت و تباهی
از هر گناه و ظلمی، العفو یا الهی
از هر خطای کوچک، از هر گناه و طغیان
از هر گناه پیدا، از هر گناه پنهان
از سهو و عمد یا رب، از هر زیاد هر کم
از هر چه بردم از یاد، از هر چه که شمردم
از هر خطا و عصیان، یا رب الهی العفو
ای اهل فضل و احسان، یا رب الهی العفو
«یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دردا که بین گلشن، من رو به خار کردم
گفتی عزیز باش و، خود را چه خوار کردم
سهمم شد از گلستان، خاشاکِ بوستانت
دردا که خوار گشتم، در چشم دوستانت
رسوا شدم دوباره، افتاد تشتم از بام
بستند هر دری را، بر این گدای بدنام
غفلت از آستانِ ربّ جلیل کردم
هی رو زدم به مردم، خود را ذلیل کردم
«یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باید که میرسیدم، من تا بهشت دیدار
میشد نصیبم آخِر، دیدار حضرت یار
از آسمانِ قربت، از چه هبوط کردم؟
من چاه را ندیدم، یک آن سقوط کردم
گردابی از هلاکت، گِردم به پیچ و تاب است
دریاب بندهات را، فضل تو بیحساب است
دار و ندار خود را، یکجا به آب دادم
با کشتی نجاتت، کی میرسی به دادم؟
«یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو»
کرامت امام رضا.....mp3
4.68M
📚 #داستان_کوتاه
"کرامت امام رضا در حق دزد"
#مداح..حاج آرمین غلامی👇👇
📚 #داستان_کوتاه🤞🤞
"کرامت امام رضا در حق دزد"
#مداح..حاج آرمین غلامی
✍تو "تبریز" و قبل انقلاب یه گروه تصمیم گرفتن برن "پا بوس امام رضا" علیه السلام.
رئیس کاروان چند روز قبل حرکت تو خواب دید که امام رضا فرمودند داری میای "ابراهیم جیب بر" رو هم باخودت بیار.
🔸"#ابراهیم_جیب_بر_کی_بود؟!"
از اسمش معلومه "دزد مشهوری" بود تو تبریز که حتی کسی جرأت نمی کرد لحظه ای باهاش همسفر بشه چون سریع جیبشو خالی می کرد!
🔹حالا امام رضا در خواب بهش گفته بودند اینو با "خودت بیارش مشهد!"
رئیس کاروان با خودش گفت:
خواب که "معتبر" نیست تازه اگه من اونو بیارم کسی تو "کاروان" نمیمونه همه "استعفا" میدن میرن یه کاروان دیگه پس بیخیال!
🔸اما این خواب دو شب دیگه هم تکرار شد و رئیس چاره ای ندید جز اینکه بره "دنبال ابراهیم."
رفت "سراغشو" بگیره که کجاس، بهش گفتند؛ تو فلان محله داره میچرخه برو اونجا از هر کی سوال کنی "نشونت" میده.
بالاخره پیداش کرد!
🔹گفت: ابراهیم میای بریم مشهد؟
(ولی جریان خوابو بهش نگفت)
ابراهیم گفت: من که پول ندارم تازه همین ۵۰ تومن هم که دستم میبینی همین الان از یه "پیرزن دزدیدم! "
رئیس گفت: عیب نداره تو بیا من "پولتم میدم."
🔸فقط به این شرط که حین سفر "متعرض" کسی نشی بعد که رسیدیم مشهد، "آزادی!"
ابراهیم با خودش گفت؛ باشه اینجا که همه منو میشناسن نمیشه دزدی کرد بریم مشهد یه خورده پول "کاسب" شیم.
🔹کاروان در روز معینی حرکت کرد وسطای راه که رسیدن "دزدای سر گردنه" به اتوبوس "حمله کردن" و "جیب" همه و حتی ابراهیم که جلوی اتوبوس نشسته بود رو "خالی کردن" و بعدم از اتوبوس پیاده شدن و رفتن!
اتوبوس که قدری حرکت کرد و در حالی که همه گریه میکردن که دیگه پولی برای برگشت ندارن، ابراهیم یکی یکی همه رو اسم میبرد و بهشون میگفت؛ از شما چقدر "پول دزدیدن" و بهشون میداد!
🔸رئیس گفت:
"ابراهیم تو اینهمه پول از کجا آوردی؟!"
ابراهیم خندید و گفت:
وقتی "سر دسته دزدا" داشت از ماشین پیاده میشد همون لحظه جیبش رو "خالی کردم" و اونم نفهمید و از اتوبوس پیاده شد!
🔹همه "خوشحال" بودن جز رئیس کاروان که زد زیر گریه و گفت:
"ابراهیم میدونی واسه چی آوردمت؟"
چون "حضرت به من فرمودن،"
حالا فهمیدم "حکمت" اومدن تو چی بوده؟
ابراهیم یه لحظه دلش تکون خورد گفت:
یعنی "حضرت" هنوز به من "توجه" داره؟
🔸از همونجا "گریه کنان" تا "مشهد" اومد و یه "توبه نصوح" کنار قبر حضرت کرد و بعدم با "تلاش و کار حلال،" پولایی رو که قبلا "دزدیده بود"" میفرستاد تبریز و حلالیت می طلبید."
و در آخر هم در مشهد الرضا (ظاهرا مکانش نامعلومه) به رحمت خدا رفت...
مشهد...
روبروی ایوان طلا...
خیره به گنبد طلا...
اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي....