eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
617 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤞🤞 روضه امام_سجاد_ع_مدح_مرثیه .حاج آرمین غلامی باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت در مدح تو بس است همین که تو را زِ جان سر لوحه ی رقیّه و اصغر بخوانمت قرآنِ ناطقی و تو را آیه آیه از.. ..قدر و ضحی و فاطر و کوثر بخوانمت در عشق، اقتدایِ تو بر فاطمه است پس.. با اذنِ مادر، عاشقِ مادر بخوانمت عطرِ تو عطر باغِ بهشتی ست، نِی عجب اصلاً زِ جنسِ سيبِ مُعطر بخوانمت مست از میِ حسینیِ تو، اهلِ عالمَند مستم نِما که در پیِ ساغر بخوانمت وقتی که بُرده ای دلِ اربابِ شهر را حق است اینکه حضرتِ دلبر بخوانمت دنیا به وقتِ سجده ی تو میکند قیام والامقامی و شَه و سرور بخوانمت سجاده ی تو بویِ خداوند می دهد سجادی و به سجده ی آخر بخوانمت از خطبه خوانی تو قیامت به پا شده اینگونه من قیامتِ اکبر بخوانمت گفتی أنا علی..و علی وار دَم زدی تا که علیِ دوم و حیدر بخوانمت اَخلاق نیکِ توست، ابوحمزه ساخته خَلقاً تو را معلمِ برتر بخوانمت از کودکی دلَت به غم و غُصّه مُبتلاست از کودکی به غُصّه برابر بخوانمت در کربلا غمت دو برابر شد ای غریب که سوگوارِ کُشته ی بی سر بخوانمت همپایِ زینبی و به گودالِ قتلگاه از راویانِ بوسه به حنجر بخوانمت در شام و کوفه هم غُل و زنجیر بوده ای، آری تو را اَسیرِ مُکدّر بخوانمت آمد مدینه زهر، توانِ تو را گرفت تا عاقبت تو را گلِ پرپر بخوانمت سنگِ مزار هم که نداری، شهیدِ عشق کُنجِ بقیع با دلِ مُضطر بخوانمت لطفی نِما به"ملتمس"خاکِ کویِ خویش تا مدحِ نو سروده به محضر بخوانمت ➖چشمان مبارک إمام سجاد علیه‌السلام از شدت گریه، مجروح شده بود و نزدیک بود که آن حضرت نابینا بشود ... ➖إمام سجاد علیه‌السلام یک عمْر با «آب» نجوا می‌کردند ‌و می‌فرمودند: تو بودی و پدرم را با لب‌تشنه کشتند؟! ➖مواجهه امام سجاد علیه‌السلام با مردی که ناله می‌زد و می‌گفت: «من غریبم» ➖جای غُل و زنجیرهایی که بعد از سال های سال، بر روی بدن مبارک امام سجاد علیه‌السلام باقی مانده بود ... ➖ وقتی که امام زين العابدين علیه‌السلام با شنیدن روضه اسارت آل الله، سر به دیوار کوبیده و خون از سر مبارکشان جاری می‌شود... ➖آیا این گوسفند را آب داد‌ه‌اید؟! ➖آه ای بابا ! نگاه آخرت را ... فریاد غریبی‌ات را ... تن عریانت را ... چگونه فراموش کنم ؟! ➖إمام سجاد علیه‌السلام به وقت افطار آن‌قدر گریه می‌کردند که جلوی لباس‌شان، خیس از اشک می‌شد و مکرّر می‌فرمودند: پدرم را با لب تشنه کشتند... ➖مرا بر این گریه‌ها، ملامت نکنید... ➖هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... ➖غَمَت بابا ! بیابون پَرورُم کرد... ➖مرا بر یک شتر بدون‌جهاز، سوار کردند … ➖امام سجاد علیه‌السلام، بعد از عاشورا دیگر کلّه گوسفند نخوردند ... ➖مرگ جانسوز شتر امام سجاد علیه‌السلام... ➖وقتی که امیرالمومنین صلوات‌الله‌علیه برای مصائب امام سجاد علیه‌السلام گریه می‌کند ... ➖حکایت یک مجلس عروسی که از امام سجاد علیه‌السلام دعوت کردند تا در آن مجلس، شرکت نمایند ... ➖مصیبت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها بر شتر بی جهاز... | وقتی‌که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه می‌کند و می‌فرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟! ➖شتری که دلش به حال اسراءِ آل الله سوخت و به شترهای دیگر می‌گفت: دختران علی علیه‌السلام را آرام سوار بر محمل‌ها کنید... ➖حکایت عجوزهٔ ملعونه‌ای که در کوفه، پاره‌خِشتی را به طرف امام سجاد علیه‌السلام پرتاب کرد ... ➖حکایت جانسوز «مِنهال» از حال و روز امام سجاد علیه‌السلام و دیگر أسرای آل الله در خرابه شام ... ➖من تَب دارم و دیگر طاقت تازیانه ندارم؛ به این سرباز بگو کمتر مرا تازیانه بزند ... ➖وقتی‌که حجت خدا آرزو می‌کند که ای‌کاش مادر مرا نزاییده بود ... ➖وقتی‌که امام سجاد علیه‌السلام نمی‌تواند غربت پدر را ببیند و دست به عصا، رو به سوی میدان می‌رود... ➖ای‌پسرم! همین قدر بدان که دیگر مردی در خیمه‌ها به جز من و تو، باقی نمانده است... | با شنیدن خبر شهادت قمر بنی هاشم علیه‌السلام، امام سجاد علیه‌السلام از هوش رفتند... ➖امام سجاد علیه‌السلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند... ➖آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... ➖به خدا اگر پيامبر به جاى سفارش به ما نمود، امر به جنگیدن با ما مى‌كرد، بیشتر از آنچه که بر سر ما آوردند، نمى‌توانستند انجام دهند... ➖در شام از پشت‌بام‌‌ها، آتش به روی سرم ریختند … دستم بسته بود … عمامه‌ام آتش گرفت و سرم سوخت …
➖وقتی که یزید لعین، قصد گرفتن جان امام سجاد علیه‌السلام را می‌کند ... ➖ شهادت، کرامت ما خاندان بود اما از ما زنی به اسارت نرفته بود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم عصر شهادت حضرت سجاد کرمانشاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا