بسم الله الرحمن الرحیم
#برکات دعای جوشن کبیر👇
#توصیه به سه بارخواندن درماه رمضان
#غافل ومحروم نباشیم
از حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام از پدرگرامیشان امام حسین علیه السلام وايشان از پدرگرامیشان امیرالمؤمنین علی علیهم السلام وایشان ازرسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت نموده است که در یکی از غزوات، جوشنِ سنگینی(زره)بر تن پیامبر خداصلی الله علیه وآله بود که ایشان را می آزرد، لذا حضرتش دست به دعا برداشت. پس جناب جبرائیل بر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نازل شد و چنین گفت: ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید که این جوشن( زره) را از تنت بیرون آور و این دعا را بخوان که برای تو و امّت تو امان می باشد.
ای محمّد! هر کس هنگام خروج از منزلش این دعا را بخواند یا همراه خود داشته باشد، خداوند او را حفظ میکند و بهشت را بر او واجب می کند و او را به انجام اعمال صالح توفیق می دهد.
کسی که این دعا را بخواند، گویا همه کتابهای آسمانی چهارگانه را خوانده است و به ازای هر حرف این دعا، دو همسر و دو به منزل در بهشت به او اعطا می گردد. کسی که این دعا را بخواند، ثواب حضرات ابراهیم، موسی و عیسی علیهم السلام به او اعطا می گردد.
ای محمّد! در آسمان هفتم، خانه ای است به نام بیت معمور که هر روز ۷۰/۰۰۰هفتاد هزار فرشته به آن خانه وارد می شوند و از آن خارج می شوند و تا روز قیامت به این خانه باز نمی گردند و خداوند به کسی این دعا را بخواند، پاداش (اعمال) آن فرشتگان و پاداش تمام مؤمنین و مؤمنات که خداوند تا روز قیامت خلق میکند، عطا می فرماید.
کسی که این دعا را بخواند و بمیرد، شهید از دنیا رفته است و ثواب نهصد هزار ۹۰۰/۰۰۰شهید از شهدای بدر در پرونده اعمالش نوشته می شود و خداوند به او می نگرد و آنچه می خواهد به او اعطا می کند.
ای محمّد! هر کس این دعا را بخواند، بین او و خداوند متعال، حجابی باقی نمی ماند و از خداوند چیزی طلب نمی کند، مگر آن که به او عطا می فرماید.
کسی که این دعا را با نیّت خالص #در اوّل ماه رمضان بخواند، خداوند به وی ثواب لیلة القدر را اعطا می کند و برای وی ۷۰/۰۰۰هفتادهزار ملک خلق می کند که خداوند را تسبیح و تقدیس می کنند و ثواب عمل ایشان برای وی منظور می شود ای محمد! هرکس در ماه رمضان این دعا را سه بار یا یک بار بخواند، خداوند بدنش را بر آتش حرام کرده و بهشت برای وی واجب می شود، و خداوند دو ملک را بر وی موکّل می گرداند که او را از معاصی حفظ کنند و در طول حیات و هنگام مرگش در امان الهی باشد.
📚بحارالأنوارج۹۴ص۳۸۲
📚مصباح کفعمی ص۳۳۲
📚البلدالامین ص۴۰۲
📚زالمعادص۱۸۶
📚مفاتیح الجنان/ اعمال ماه رمضان
لازم بذکر است شایسته است جهت بهره مندی ازفضیلت و برکات بیشتر، هزارو یک اسمای الهی دعای جوشن کبیر، هر یک از اسمای مطهر را توام وهم زمان باتسبیح تربت امام حسین علیه السلام مداومت و زمزمه وتسبیح تربت را دردست بگردانید
وهدیه کنید قربه الی الله جهت خشنودی و سلامتی و تعجیل درظهور امام زمان صلوات الله علیه و نثار ارواح طیبه محمد وآل محمدصلوات الله علیهم اجمعین ونابودی دشمنانشان ..و به نیابت وهدیه به جمیع انبیا و اوصیا علما شهدامومنین وبد وارث و بلاوارث و ابا واجداد وذوالحقوقین ..و ..و..به نیابت ازجمیع شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام و...و...و جمیع نیت های خیر..
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
#انتشار=باقیات الصالحات
👳♂ کانال #مجنون_کرمانشاهی / عضویت 👇🏻
@https://eitaa.com/majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
#اقرارحضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام به توحید،معاد،امامت و....
#دریک شب قبل منتهی به شهادت
امام جعفرصادق علیه السلام فرمود: آن شبی که فردایش حضرت حمزه علیه السلام به(درجنگ احد) شهادت رسید، رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را طلبید و به او فرمود: ای حمزه! ای عموی رسول خدا! نزدیک است که غیبتی طولانی برایت پیش آید. آنگاه که بر خدا وارد شدی و از شرایع اسلام و شروط ایمان از تو سؤال شد، چه پاسخ میدهی؟
جناب حمزه گریست و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت! مرا راهنمایی، تفهیم و ارشاد نما. حضرت فرمود: به وحدانیت حق از روی اخلاص و رسالت بر حقّ من شهادت بده. حضرت حمزه عرض کرد: گواهی دادم.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: به حقّانیت بهشت و دوزخ و صراط و میزان و بر حق بودن قیامت شهادت بده و به این حقیقت که هرکس مثقال ذرّهای کار خوب یا عمل بد انجام دهد، هرآینه آن را میبیند و مشاهده میکند و گروهی در بهشت و جمعی در دوزخ قرار میگیرند. همچنین گواه باش که علیّ علیه السلام، امیرالمؤمنین است. همچنین اقرار کن به این حقیقت که ائمّه و پیشوایان دین از فرزندان علی، حسن، حسین و فرزندان حسین: میباشند. حضرت حمزه عرض کرد: به این حقائق، ایمان و تصدیق دارم.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همچنین تصدیق کن که فاطمه علیهاالسلام، سیّده نساء عالمین از اوّلین و آخرین است، و بانوی بانوان هستی است. عرض کرد: تصدیق میکنم.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: گواهی ده که حمزه، سیّدالشّهدا، اسدالله، و اسد رسول خدا و عموی پیامبر خداست. در این هنگام، حضرت حمزه آنقدر گریست که به رو بر زمین افتاد و تصدیق نمود و پیوسته بر دیدگان رسول خدا صلّی الله علیه و آله بوسه میزد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: گواهی ده که جعفر، برادرزادهات، طیّار و پروازگر در بهشت با فرشتگان است و همچنین محمّد و آل محمّد، خیرالبریّه و بهترین خلقاند. ای حمزه! بر سرّ و آشکار، و به ظاهر و باطن آنان، مؤمن و معتقد باش و حیات و مماتت را بر این حقائق و عقائد حقّه استوار ساز. دوست آنان را دوست و دشمنانشان را دشمن بدار.
حضرت حمزه عرض کرد: همه این حقائق را پذیرفتم و اقرار و اعتراف دارم. خدا و شما را بر این امر گواه میگیرم و خدا در مقام شهادت کافی است.
پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خداوند تو را در این مسیر حق، ثابت و پابرجا بدارد و توفیق ارزانیات دارد.
📚بحار الأنوار، ج۲۲، ص۲۷۸
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
#کرامات امام جعفرصادق علیه السلام
#باطل کردن سحر ساحران
محمد بن سنان می گوید: منصور دوانیقی لعنه الله علیه هفتاد مرد از شهر کابل را فراخواند
او با وعده های بسیار آن ها را تحریک کرد تا با انجام سحرهای خود امامجعفر صادق علیه السلام را مبهوت و مقهور خود سازند. ساحران به مجلسی که منصور دوانیده لعنه الله علیه فراهم کرده بود رفتند و انواع صورت ها از جمله صورت های شیر را به تصویر کشیدند تا هر بیننده ای را سحر کنند.
منصور لعنه الله علیه بر تخت خود نشست و تاج خود را بر سرگذاشت و به دربان خود دستور داد که امام جعفرصادق علیه السلام را وارد سازند. وقتی امام علیه السلام وارد شد، نگاهی به آن ها کرد و دست به دعا برداشت و دعایی خواند که برخی از الفاظ آن شنیده می شد و قسمتی را هم به طور آهسته خواند، سپس فرمود: وای بر شما(ساحران) به خدا قسم سحر شما را باطل خواهم نمود. سپس با صدای بلند فرمود: ای شیرها آن ها را ببلعید، پس هر شیری به ساحری که او را درست کرده بود حمله کرد و او را بلعید. منصور دوانیقی لعنه الله علیه بهت زده از تخت خود بر زمین افتاد و با ترس می گفت: ای ابا عبدالله ای جعفر بن محمد! مرا ببخش دیگر چنین کاری نخواهم کرد، حضرت هم به او مهلت داد. بعد منصور دوانیقی از امام علیه السلام درخواست کرد، شیرها ساحرانی را که خورده بودندبرگردانند. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر عصای موسی آنچه را بلعیده بود برمی گرداند، این شیرها نیز چنین می کردند.
منابع :
مدیند المعاجز، علامه بحرانی، ج۵، ص ۲۴۶
دلائل الامامة طبری ص ۲۹۸
اختصاص، شیخ مفید، ص۲۴۶
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
#کرامات امام جعفر صادق علیه السلام
#سو قصد منصور دوانیقی لعنه الله علیه به ساحت ملکوتی امام جعفر صادق علیه السلام و ادامه روایت ...
از محمد بن عبیدالله اسكندرى روایت مى كند كه گفت:
« من از ندیمان و خواص منصور دوانیقى لعنه الله علیه و صاحب سرّ او بودم، روزى به منصور وارد شدم دیدیم غمگین است و آه مى كشد، گفتم: این تفكّر و اندوه براى چیست؟ گفت: صد نفر از اولاد فاطمه (علیها السلام) را كشتم، و آقا و پیشواى آنها باقى مانده است، گفتم: آن سید و امام كیست؟ گفت: جعفر بن محمد الصادق....
راوی گوید گفتم، او مردى است كه عبادتِ خدا او را منحل كرده، و او به خدا مشغول است، و این اشتغال او را از طلب مُلك و خلافت باز داشته است.
گفت: یا محمد، مى دانم تو به امامت او قائل هستى، ولكن مُلك عقیم است، من قسم یاد كردم شب را به پایان نبرم مگر این كه از او فارغ شوم. جلادى را خواست، و گفت: چون اباعبدالله الصادق را حاضر كردم، و او را به سخن مشغول نمودم، كلاهم را كه از سرم برداشتم سر او را از بدن جدا كن. چون آن حضرت را احضار كرد، دیدم لبهاى حضرت به هم مى خورد، ندانستم چه چیز قرائت مى كند، و دیدم قصر منصور مانند كشتى در امواج دریا در حركت است، و منصور پابرهنه و سربرهنه در مقابل آن حضرت مى دوید، و دندانهایش به هم مى خورد، و اندامش مى لرزید، گاهى رنگش سرخ و گاهى زرد مى شد ; بازوى آن حضرت را گرفت و بر تخت نشاند، و خود مانند بنده در مقابل مولا نشست . بعد از سؤال و جواب، آن حضرت رفت، و منصور خوابید، و تا نصف شب از خواب بیدار نشد، و چون بیدار شد، گفت: از اینجا نرو، تا نمازِ فوت شده را قضا كنم، چون نمازش را خواند، رو به من كرد، و گفت: چون ابا عبدالله الصادق را حاضر كردم و به قتلش همّت كردم اژدهایى دیدم كه قصر مرا بین دو لب گرفت و به لسان عربى آشكار با من تكلم كرد، گفت: اى منصور خداى تعالى مرا فرستاده و امر كرده است كه اگر آسیبى به ابى عبدالله الصادق برسانى تو را و هر كس در خانه هست ببلعم. عقلم پرید، و بدنم لرزید. راوی می گوید به منصور گفتم: این عجیب نیست، نزد او اسماء و دعاهایى است كه اگر بر شب بخواند شب را روشن، و اگر بر روز بخواند روز را تیره و تار مى كند، و اگر بر امواج دریا بخواند موجها فرو نشیند »
منبع :
📚 بحار الانوار ، جلد۴۷ ، صفحه ۲۰۱
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم 🤞🤞
#کرامات امام جعفر صادق علیه السلام
#سو قصد منصور دوانیقی لعنه الله علیه به ساحت ملکوتی امام جعفر صادق علیه السلام و ادامه روایت ...
مداح..حاج آرمین غلامی
از محمد بن عبیدالله اسكندرى روایت مى كند كه گفت:
« من از ندیمان و خواص منصور دوانیقى لعنه الله علیه و صاحب سرّ او بودم، روزى به منصور وارد شدم دیدیم غمگین است و آه مى كشد، گفتم: این تفكّر و اندوه براى چیست؟ گفت: صد نفر از اولاد فاطمه (علیها السلام) را كشتم، و آقا و پیشواى آنها باقى مانده است، گفتم: آن سید و امام كیست؟ گفت: جعفر بن محمد الصادق....
راوی گوید گفتم، او مردى است كه عبادتِ خدا او را منحل كرده، و او به خدا مشغول است، و این اشتغال او را از طلب مُلك و خلافت باز داشته است.
گفت: یا محمد، مى دانم تو به امامت او قائل هستى، ولكن مُلك عقیم است، من قسم یاد كردم شب را به پایان نبرم مگر این كه از او فارغ شوم. جلادى را خواست، و گفت: چون اباعبدالله الصادق را حاضر كردم، و او را به سخن مشغول نمودم، كلاهم را كه از سرم برداشتم سر او را از بدن جدا كن. چون آن حضرت را احضار كرد، دیدم لبهاى حضرت به هم مى خورد، ندانستم چه چیز قرائت مى كند، و دیدم قصر منصور مانند كشتى در امواج دریا در حركت است، و منصور پابرهنه و سربرهنه در مقابل آن حضرت مى دوید، و دندانهایش به هم مى خورد، و اندامش مى لرزید، گاهى رنگش سرخ و گاهى زرد مى شد ; بازوى آن حضرت را گرفت و بر تخت نشاند، و خود مانند بنده در مقابل مولا نشست . بعد از سؤال و جواب، آن حضرت رفت، و منصور خوابید، و تا نصف شب از خواب بیدار نشد، و چون بیدار شد، گفت: از اینجا نرو، تا نمازِ فوت شده را قضا كنم، چون نمازش را خواند، رو به من كرد، و گفت: چون ابا عبدالله الصادق را حاضر كردم و به قتلش همّت كردم اژدهایى دیدم كه قصر مرا بین دو لب گرفت و به لسان عربى آشكار با من تكلم كرد، گفت: اى منصور خداى تعالى مرا فرستاده و امر كرده است كه اگر آسیبى به ابى عبدالله الصادق برسانى تو را و هر كس در خانه هست ببلعم. عقلم پرید، و بدنم لرزید. راوی می گوید به منصور گفتم: این عجیب نیست، نزد او اسماء و دعاهایى است كه اگر بر شب بخواند شب را روشن، و اگر بر روز بخواند روز را تیره و تار مى كند، و اگر بر امواج دریا بخواند موجها فرو نشیند »
منبع :
📚 بحار الانوار ، جلد۴۷ ، صفحه ۲۰۱
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
#روضه ونوحه حضرت صادق(ع)
#کرمانشاه
#عصرشنبه۱۵/ردیبهشت۱۴۰۳
#حسینیه شاملو
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇
بسم الله الرحمن الرحیم 🤞🤞
#کرامات امام موسی کاظم علیه السلام
#سیرحرکتی علی بن صالح طالقانی
#مداح..حاج آرمین غلامی
روزی هارونالرشید قضیه عجیبی راجع به آمدن شخصی به نام علی بن صالح طالقانی با ابر از چین به طالقان، شنید.پس او را احضار کرد و به وی گفت: شنیدهام که تو گفتهای که مرا ابر از چین به طالقان آورد؟»علی بن صالح طالقانی گفت: «من با کشتی در دریا، سفر میکردم، ناگهان کشتی ما شکست و ما داخل دریا افتادیم. من به تخته چوبی سوار شدم و تا سه شبانه روز در آب سر گردان بودم تا اینکه به ساحل افتادم. در آنجا درختی را دیدم، پس در کنار آن درخت خوابیدم. ناگاه صدائی به گوشم رسید. دیدم پرنده بزرگی در نزدیکی من به زمین نشست. من از کنار آن درخت به قصد گرفتن آن پرنده حرکت کردم ولی آن پرنده فوراً به طرف کوه پرواز کرد و رفت. من به غاری که در آن کوه بود نزدیک شدم، ناگهان از آنجا صدای تسبیح و تکبیر و تلاوت قرآن را شنیدم. نزدیک رفتم، پس ناگهان از داخل غار صدائی شنیدم که: «ای علی بن صالح طالقانی! داخل شو.
پس داخل شدم، در آنجا بزرگواری را مشاهده نمودم که بر سجاده عبادت نشسته بود. سلام کردم و جواب شنیدم. سپس فرمود: «ای علی بن صالح! تو گنجی هستی که امتحان شدی به گرسنگی و تشنگی و خوف، خدا به تو رحم کرد و تو را نجات داد. من از همان ساعت که سوار کشتی شدی تا به آخر بر احوالات تو مطلع بودم.» سپس فرمود: «تو گرسنهای.» پس دعا کرد و ناگهان مائدهای از آسمان نازل شد. حضرت فرمود: «نزدیک بیا و از رزق خدا بخور.»
من از آن غذاهای لذیذ خوردم. بعد آن حضرت نمازی خواند و فرمود: «آیا میل داری به وطنت طالقان برگردی؟ عرض کردم: «من کجا و وطنم کجا؟!من دیگر نمیتوانم وطن خود را ببینم.»
فرمود: «این کار برای اولیاء خدا ممکن است.» سپس بطرف آسمان اشاره کرد و گفت: «الساعة الساعة.» ناگهان ابری نزدیک آمد و صدایی از آن برخواست که: «سلام ای ولی خدا و ای حجت خدا.» حضرت جواب داد و بعد فرمود: «مأمور هستی که به کدام سرزمین بروی؟» پس آن ابر جواب داد. حضرت فرمود: آیا مأمور رحمت هستی یا غضب؟» پس ابر جواب داد و سپس حضرت مرخصش نمود. بعد یک ابر سفید نورانی نزدیک آمد و سلام کرد و جواب شنید. حضرت به او فرمود: مأمور هستی که کدام سرزمین بروی؟» ابر گفت: «مأمور هستم که به اراضی طالقان بروم.» حضرت فرمود: «بیا پائین و بر روی زمین قرار بگیر.» پس آن ابر پائین آمد. حضرت بازوی مرا گرفت و بر روی ابر نشاند و ابر شروع به حرکت نمود. در حالی که ابر در حال حرکت بود، آن حضرت را قسم دادم که: «خودت را معرفی بفرما.» ایشان فرمود: «خداوند، زمین را بدون حجت باقی نمیگذارد و من حجت خدا بر روی زمین هستم، من موسی بن جعفر میباشم.» ابر مرا با یک چشم بهم زدن به طالقان در پیش خانوادهام رساند.» در این هنگام هارونالرشید ملعون دستور داد تا علی بن صالح طالقانی را به قتل برسانند.تا کرامات امام موسی کاظم علیه السلام را کسی نشنودونقل ننماید
منابع:
بحارالانوارج۴۸ص۳۹
مدینه المعاجزعلامه بحرانی
القطره ج۱ص۵۹۰علامه مستنبط
کرامات الصالحین ص۲۲۲
دانشنامه امام کاظم عليه السلام ج۱ص۲۲۱
لازم بذکر است ومزارمنسوب به علی بن صالح طالقانی درروستای اوانک طالقان می باشد
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
رخداد نزول سوره هل أتی (سوره دهر یا سوره انسان)در شأن اهل بیت علیهم السلام ۲۵ ذی الحجه ...
مرحوم سیّد بن طاووس در «اقبال الاعمال»، داستان نزول سوره هل أتی در شأن اهل بیت علیهم السلام را نقل می کند که چکیده آن در ذیل آورده شده است:
زمانی حضرات معصومین حسنین علیهماالسلام بیمار شدند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله در هنگام عیادت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: ای اباالحسن! ای کاش برای فرزندانت نذر می کردی! حضرتش عرض کرد: اگر فرزندانم تندرست شوند، برای سپاس خداوند 3 روز روزه می گیرم. حضرت فاطمه علیهاالسلام و فضّه خادمه نیز به همین گونه نذر کردند. وقتی حسنین علیهماالسلام تندرست شدند، اهل آن خانه به نذر خویش عمل نموده، روزه گرفتند، امّا در خانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام، اندکی از متاع دنیا نیز وجود نداشت. لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام از همسایه یهودی خویش، شمعون بن حاریای خیبری، به ازای بافتن مقداری پشم، 3 صاع جو قرض گرفت. حضرت فاطمه علیهاالسلام، یک صاع از آن جو را آسیاب نمود و برای هریک از اعضای خانواده یک عدد نان پخت. بعد از نماز مغرب، امیرالمؤمنین علی علیه السلام به منزل آمد. وقتی غذا را آماده کردند، مسکینی در زد و عرض کرد: سلام بر شما ای اهل بیت محمد! مسکین مسلمانی هستم، مرا اطعام کنید تا خداوند شما را از غذاهای بهشتی بهره مند سازد. امیرالمؤمنین علیه السلام صدای او را شنید و دستور داد غذا را به او بدهند. لذا تمام آن شب و روز را با گرسنگی به سر بردند و به نوشیدن آب بسنده کردند. روز دوم، حضرت فاطمه علیهاالسلام یک صاع دیگر از آن جو را آسیاب نمود و نان پخت. بعد از نماز مغرب، وقتی غذا را حاضر ساختند، یتیمی در زد و عرض کرد: سلام بر شما ای اهل بیت محمّد! یتیمی از فرزندان یکی از مهاجرینم که در جنگ تبوک شهید شد. مرا اطعام کنید تا خداوند شما را از غذاهای بهشتی بهره مند سازد. امیرالمؤمنین علیه السلام صدای او را شنید و دستور داد غذا را به او بدهند. مجددا اهل بیت، آن شب و روز را با گرسنگی سپری کرده و به نوشیدن آب بسنده نمودند. روز سوم، حضرت فاطمه سلام الله علیها یک صاع دیگر از آن جو را آسیاب نمود و نان پخت. بعد از نماز مغرب که غذا را حاضر ساختند، اسیری در زد و عرض کرد: سلام بر شما ای اهل بیت محمد! آیا ما را به اسیری گرفته، و غذا نمی دهید؟ امیرالمؤمنین علی علیه السلام صدای او را شنید و دستور داد غذا را به او دهند. بدین ترتیب، شب و روز سوم نیز با گرسنگی سپری شد و به نوشیدن آب بسنده کردند.
وقتی روز چهارم فرا رسید و به نذر خود وفا کردند، امیرالمؤمنین علی علیه السلام به همراه حسنین علیهماالسلام در حالی که مانند جوجه می لرزیدند به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله رفتند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله علت را جویا شدند، و به همراه ایشان به منزل امیرالمؤمنین علی علیه السلام رفتند. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله مشاهده نمود که حضرت فاطمه علیهاالسلام در محراب عبادت ایستاده است، اما از شدّت گرسنگی، شکمش به استخوان چسبیده و چشمانش فرو رفته است. در این هنگام، رسول خدا صلّی الله علیه و آله دست به دعا بلند کرد و برای نجات جان ایشان از خداوند مدد جست. پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمّد! خداوند جهت تبریک به شما اهل بیت، این چنین فرموده است:
هَلْ أَتىَ عَلىَ الْانسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ ... يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يخََافُونَ يَوْمًا كاَنَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا، وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا، إِنمَّا نُطْعِمُكمُْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكمُْ جَزَاءً وَ لَا شُكُورًا».
در این هنگام مائده آسمانی از آسمان نیز نازل شد و اهل بیت به مدّت هفت روز از آن غذای آسمانی تناول فرمودند.
منابع مرتبط
باکمی تفاوت درعبارات روایت👇
اقبال الاعمال ص۸۵۸
بحارالانوارج۳۵ص۲۴۰
الامالی صدوق ص۲۶۰
کشف الغمه ج۱ص۳۰۳
المناقب ج۳ص۳۷۳
مستدرک الوسائل ج۲ص۱۵۲
وسائل الشیعه ج۲۳ص۳۰۴
تفسیراهل بیت ج۱۷ص۲۴۲
#صلوات ختم کنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
#نشرو اطلاع رسانی باشما
بسم الله الرحمن الرحیم
#توسل به جناب موسی مبرقع علیه السلام ؛
بنده خدایی میگفت توی بیابون مونده بودم با ماشین پنچر..رو کردم سمت قم
گفت یا حضرت موسی مبرقع علیه السلام به دادم برس..
نه زاپاس دارم ، نه توانی برای تعویض لاستیک..حرفم تموم شد، ماشینی وایساد
۴نفر بودن ، گفتن چیشده ؟؟
جریان گفتم ..زاپاسش داد گفت این زاپاس، جک بیار برات درست کنیم..
ماشین برام درست کردن ،
گفتم خداخیرت بده شمارو موسی مبرقع فرستاده لحظاتی قبل بهش توسل کرده بودم..گفت من سادات برقعی هستم و جناب موسی مبرقع جد منه..
قم میری فلان مغازه ، دوتا لاستیک نو میگیری مهمان من ، میندازی زیر ماشینت...🥺
میگفت من از آقا یه زاپاس ماشین خواستم تا قم برسم، آقا ذریه اش فرستاد کمکم و لاستیک های ماشینمم برام نو کرد..
✍🏼مجنون کرمانشاهی
https://eitaa.com/majnon1396
#صلوات ختم کنید.
#اللهم عجل لولیک الفرج
کرامت موسی مبرقع۱.mp3
1.71M
بسم الله الرحمن الرحیم
#توسل به جناب موسی مبرقع علیه السلام ؛آبان۱۴۰۳
#مداح.حاج آرمین غلامی
بنده خدایی میگفت توی بیابون مونده بودم با ماشین پنچر..رو کردم سمت قم
گفت یا حضرت موسی مبرقع علیه السلام به دادم برس..
نه زاپاس دارم ، نه توانی برای تعویض لاستیک..حرفم تموم شد، ماشینی وایساد
۴نفر بودن ، گفتن چیشده ؟؟
جریان گفتم ..زاپاسش داد گفت این زاپاس، جک بیار برات درست کنیم..
ماشین برام درست کردن ،
گفتم خداخیرت بده شمارو موسی مبرقع فرستاده لحظاتی قبل بهش توسل کرده بودم..گفت من سادات برقعی هستم و جناب موسی مبرقع جد منه..
قم میری فلان مغازه ، دوتا لاستیک نو میگیری مهمان من ، میندازی زیر ماشینت...🥺
میگفت من از آقا یه زاپاس ماشین خواستم تا قم برسم، آقا ذریه اش فرستاد کمکم و لاستیک های ماشینمم برام نو کرد..
✍🏼مجنون کرمانشاهی
https://eitaa.com/majnon1396
#صلوات ختم کنید.
#اللهم عجل لولیک الفرج
کرامت موسی مبرقع۱.mp3
1.71M
بسم الله الرحمن الرحیم
#توسل به جناب موسی مبرقع علیه السلام ؛آبان۱۴۰۳
#مداح.حاج آرمین غلامی
بنده خدایی میگفت توی بیابون مونده بودم با ماشین پنچر..رو کردم سمت قم
گفت یا حضرت موسی مبرقع علیه السلام به دادم برس..
نه زاپاس دارم ، نه توانی برای تعویض لاستیک..حرفم تموم شد، ماشینی وایساد
۴نفر بودن ، گفتن چیشده ؟؟
جریان گفتم ..زاپاسش داد گفت این زاپاس، جک بیار برات درست کنیم..
ماشین برام درست کردن ،
گفتم خداخیرت بده شمارو موسی مبرقع فرستاده لحظاتی قبل بهش توسل کرده بودم..گفت من سادات برقعی هستم و جناب موسی مبرقع جد منه..
قم میری فلان مغازه ، دوتا لاستیک نو میگیری مهمان من ، میندازی زیر ماشینت...🥺
میگفت من از آقا یه زاپاس ماشین خواستم تا قم برسم، آقا ذریه اش فرستاد کمکم و لاستیک های ماشینمم برام نو کرد..
✍🏼مجنون کرمانشاهی
https://eitaa.com/majnon1396
#صلوات ختم کنید.
#اللهم عجل لولیک الفرج
#اول ماه شعبان 🖕🖕
#روز اختصاصی امورات خیرات
#اعمال خیری که سبب آویختن به درخت بهشتی طوبی می شود...
#مداح.حاج آرمین غلامی/۱۴۰۳
شکر لله بار دیگر موسم شعبان رسید
طالبان فیض حق را وعده غفران رسید
ماه شعبان فرصت ناب مناجات و دعاست
هر که آمد دیده تر بر دولت شایان رسید
خوش بحال عاشق صدیق و پاک و روزه دار
کز ره عشق و تقرب رفت و بر جانان رسید
هر که در این ماه آمد سوی حق آشفته دل
شامل لطف خدا شد بر سر و سامان رسید
شد منور آسمان با جلوه شمس و قمر
دولت کرب وبلا را ساقی و سلطان رسید
تا شود الگو برای شیوه ی راز و نیاز
روز پنجم جلوه ای از ایزد منان رسید
منتسب بر حضرت پیغمبر است این روزها
خوش به حال آنکه با سرمایه ایمان رسید
آنچنان بخشد گناهان را خداوند رئوف
بر کویر تشنه گویا چشمه ی باران رسید
چشمتان روشن اَیا چشم انتظاران ظهور
آخرین شمس امامت نیمه شعبان رسید
می رسد روزی یقین از غیب می آید ندا
عاشقان، ایام هجران بر خط پایان رسید
رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: قسم به آن کس که مرا به حق به نبوّت برانگیخت، هرکس در روز اول ماه شعبان به راهی از راه های خیر بشتابد، به شاخه ای از شاخه های درخت طوبی در آویخته است و لذا آن شاخه او را به سوی بهشت می کشاند.هرکس در این روز برای خدا نماز مستحبّی بخواند، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس در این روز صدقه دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس از ستمی درگذرد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛هرکس بین شوهر و همسرش، بین پدر و فرزندش، بین خویشاوندانش، یا مرد و زن همسایه اش، یا مرد و زن بیگانه آشتی دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس در دَین وبدهکاری آن کس که در تنگی و سختی است، تخفیف دهد یا از آن درگذرد وببخشد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛هرکس به حساب خویش نظر کند و دَینی را ببیند که صاحبش از آن مأیوس شده است، پس آن دَین وبدهکاری را ادا نماید، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس سرپرستی یتیمی را به عهده گیرد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است هرکس مانع شود که سفیهی، آبرو و حیثیت مؤمنی را ببرد، به شاخه ای از طوبی درآویخته است ؛هرکس همه قرآن یا بخش کوچکی از آن را بخواند، به شاخه ای از طوبی در آویخته است ؛هرکس یاد خدا و نعمت های او کند، و سپس خدا را شکر کند، به شاخه ای از شاخه های طوبی در آویخته است ؛هرکس در این روز مریضی را عیادت کند، به تشییع جنازه ای برود و مصیبتی را به کسی تسلیت گوید، به شاخه ای از طوبی در آویخته است هرکس در این روز به والدین خود یا یکی از آن دو، نیکی کند، به شاخه ای طوبی در آویخته است. و هرکس والدین خود را قبل از این روز خشمناک کرده باشد، و در این روز آن دو را خوشنود سازد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است؛و بدین گونه، هرکس در این روز کاری از کارهای خیر انجام دهد، به شاخه ای از طوبی در آویخته است.
📚بحارالأنوارجلد۹۷صفحه۶۱
#صلوات ختمکنید
#اللهم عجل لولیک الفرج
#نشرواطلاع رسانی باشما