eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
630 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
946 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم تشییع و نماز بر حضرت زهرا سلام الله علیها و گریز به كربلا مراسم تکفین، پایان یافت و هنگام نماز خواندن بر پیکر مطهر زهرا فرا رسید و در آن مراسم افرادی احضار شدند که به فاطمه زهرا(ع) ظلم نکرده بودند. علی(ع) همراه با سلمان، عمار یاسر، ابوذر، مقداد، حذیفه، عبدالله بن مسعود، علی(ع) عباس بن عبدالمطلب فضل بن عباس، عقیل، زبیر، بریده و عده ای از بنی هاشم بر پیکر زهرا نماز گزارد، و مهیای تشییع شدند.[1] آری، تشییع جنازه حبیبه رسول خدا(ص) چنان غریبانه، مظلومانه ومخفیانه در مدینه انجام می پذیرد که گویی هیچ کس او را نمی شناسد! و آن منزلت بزرگ و شخصیت بی نظیری که پیامبر(ص) برای او معرفی کرده بود، از آن او نیست! تشییع جنازه ای که فرزندانش حق بلند گریه کردن و سوگواری آشکار ندارند، آن فرزندانی که باید آهسته آهسته به دنبال تابوت مادر حرکت کند، و آستین به دندان بگیرند تا مبادا بغض گلوگیرشان به فریادی سوزناک از جگر سوخته و کوچکشان تبدیل گردد! گذشته نیمه ای از شب، دریغا رسیده جان شب بر لب، دریغا فغان تا عالم لاهوت می رفت به روی شانه ها تابوت می رفت! گریزی به کربلا اگر چه پیکر مطهر فاطمه(ع) را شبانه، مخفیانه و با عده کمی تشییع کردند و به خاک سپردند، اما دیگر نگذاشتند پیکر ان عزیز بدون تجهیز روی زمین بماند، ولی باید بر غربت و مظلومی آن امامی گریست که نه تشییعی داشت نه تشییع کنندگانی؛ کسی نبود بدن قطعه قطعه و بی کفن و بدون سر عزیز فاطمه را از روی زمین بردارد، بلکه آن بدن مطهر سه روز و شب به روی خاک های کربلا تنها ماند، آری، یک چیز را تشییع کردند و آن سر حسین بالای نیزه بود که به روایتی چهل منزل برده شد. الا لعنه الله علی القوم الظالمین این جا کودکان فاطمه هر وقت گریه می کردند کسی نبود مانع شود و یا معترض آن ها گردد اما در کربلا وقتی دختر ابی عبدالله برای بابا گریه می کرد، با تازیانه او را تسلیت می دادند و یا در خرابه شام، سر بریده پدر را برایش آوردند. [1] - فاطمه زهرا (س) از ولادت تا شهادت، ص 602. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم متن روضه خشم حضرت زهرا سلام الله علیها در بستر بیماری وقتی بیماری فاطمه(ع) شدت یافت، ابوبکر و عمر حال حضرت را از امام علی(ع) سوال کردند و گفتند: «بین ما و او مسائلی واقع شد که خود بهتر می دانی، اگر صلاح بدانی از او برای ما اجازه بگیر تا از گناهمان نزد او عذر خواهی کنیم؟» امام (ع) فرمود: این با شماست. آن دو برخاستند وکنار در خانه نشستند علی(ع) نزد فاطمه(ع) آمد و فرمود: «ای زن آزاد! فلانی و فلانی پشت در هستند و می خواهند بر تو سلام کنند، چه صلاح می دانی؟» حضرت زهرا(ع) عرض کرد: خانه، خانه تو و زن آزاد هم همسرتو است، هر چه می خواهی انجام بده. فرمود: «پوشش سرت را محکم کن» آن حضرت هم سر خود را پوشانیده و رویش را به طرف دیوار گردانید. ابوبکر و عمر وارد شدند و سلام کردند و گفتند: از ما راضی باش، خدا از تو راضی باشد. حضرت زهرا(ع) فرمود: چه چیزی شما را به این کار وادار کرده است؟ گفتند: ما به بدی خود اعتراف می کنیم و امیدواریم ما را ببخشی و کینه ما را از دل بیرون آوری! فرمود: اگر راست می گویید، درباره آنچه از شما سوال می کنم به من خبر دهید، چرا که من چیزی از شما سوال نمی کنم مگر ان که می دانم شما آن را می دانید. اگر راست بگویید می دانم که شما در امدنتان راست گویید. گفتند: هر چه می خواهی سوال کن. فرمود: شما را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر(ص) شنیدید که فرمود: «فاطمه پاره تن من است، و هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده؟» گفتند:آری. حضرت دست ها را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا این دو من را اذیت کردند، من شکایت این دو را به پیشگاه تو و پیامبرت می نمایم، نه به خدا قسم، هرگز از شما راضی نمی شوم تا پدرم را ملاقات کنم و آنچه شما انجام دادید به او خبر دهم، تا درباره شما حکم کند.» این جا بود که ابوبکر صدای وای و ویل بلند کرد، و به شدت به جزع و فزع افتاد. عمر گفت: ای خلیفة پیامبر!! از سخن زنی جزع و فزع می کنی![1] [1] - اسرار آل محمد(ع)، الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ج 1، ص 13. اشعار ایام فاطمیه ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها شب شهادت وغسل زهرا اسما میگه من اب میریختم. فَلما جنَ اللیل غَسّلها بِماء الجنّه.. ملائکه هم دارند بدن رو برمیگردونن... یه وقت دیدم.. فَبَکاءُ ابوالحَسَن..بُکاءًطویلا... ... زیر پیراهن..علی چی دیده...قطعا چیزی ندیده بود...اما.وقتی داره دست میکشه و میده.. مرد جنگه..زخم های کاری دیده...فقط همین نقل شده تو تاریخ... تا دستم رسید به ورم کرده زهرا.... وقتی رسید.قصه به اینجا..شعر من ایام خانه داری شروع شد حال این روزای بی بی دو عالم اینه.. باکیة العین کمک کن ما هم..اذن گریه داشته باشیم... علما اسم فاعله..یعنی نه یه بار نه یه روز.. ..مازالت بعد ابیها باکیة العین محترقة القلب و....... یُغشا... عَلیها ساعَتاً بَعدَ ساعت... یعنی دم به دم از حال میرفت... یه لحظه به اومد... دید بالا سرشه.. نمیدونم تو چشمان امیر المومنین چه دید.. فرمود .... ابک لی یا ابالحسن وابک للیتاما جان برا منو بچه یتیمام گریه کن... اما ولا تَنسَقطی لَلعِدا...بِطف العراق... امیر المومنینم گریه کرد.. زبان حال رو بگم...گفت... خانم شده پاییز بهار منو تو.. غم و ست که کنار من و تو.... برو ولی کن .. ته ..قرار من و تو... حسین.. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم ۳ حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (فاطمه علیها سلام لباسی برای روز عاشورا به زینب علیهاسلام داد.) عوالم العلوم نقل می کند که در روز دهم جمادی الاول حضرت زهرا علیهاسلام لباس ابراهیم خلیل را به زینب علیهاسلام عطا نموده و فرمودند: هنگامی که برادرت حسین علیه السلام آن را از تو مطالبه کرد بدان که ساعتی بیش مهمان تو نیست و به بدترین حال به دست زنازادگان کشته می شود. 📚منابع: عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۹۰۶ الزهرا و الحسین، ص ۲۶۷ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۴۷ ****** ◾(️شب قدر، فاطمه عليها‌سلام است) محمد بن قاسم نقل می کند که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: در آیه ی «انا انزلناه فی لیله القدر» همانا ما قرآن را در لیله‌ی قدر نازل نمودیم. منظور از لَیلَه همان فاطمه علیهاسلام است و قدر خداوند است. پس هر کس فاطمه را بشناسد آنگونه که شایسته‌ی شناخت او است، همانا شب قدر را درک کرده است و همانا فاطمه را فاطمه نامیدند زیرا خلائق از شناخت او بریده شده‌اند. 📚منابع: تفسیر فرات کوفی، صفحه ۵۸۱ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۲۶ (ورود زهرا به قیامت وشفاعت امت ( از حضرت امام محمد باقر علیه‌‌السلام نقل است که از جابربن‌عبداللَّه انصاری شنیدم که پیغمبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ فرمودند: هنگامی که روز قیامت فرا می‌رسد دخترم فاطمه علیها‌سلام در حالی وارد محشر می‌شود که بر یکی از ناقه‏‌های بهشتی سوار است و از دو پهلوی آن ناقه حریرهای بهشتی آویزان، مهار آن از مروارید تر، پاهایش از زمرد سبز، دم آن از مشک ناب، دیدگانش از در و یاقوت سرخ خواهد بود. قبه‏‌ای از نور بر پشت آن ناقه نصب شده که درون آن از بیرون آشکار، درون و باطن آن حاوی عفو پروردگار و بیرون آن رحمت خدای رحیم است. فاطمه علیها‌سلام تاجی از نور بر سر دارد که دارای هفتاد پایه باشد، هر پایه‏‌ای از آن به ‌وسیله یک مروارید مرصع و نظیر یک ستاره‏‌ای درخشان خواهد بود. از طرف راست و چپ فاطمه علیهاسلام هر کدام هفتاد هزار ملک خواهد بود. جبرئیل که در حالی که مهار ناقه حضرت فاطمه علیها‌سلام را گرفته است با صدای بلند خواهد گفت: چشم‌های خود را ببندید تا فاطمه علیها‌سلام دختر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله عبور نماید. در آن روز هیچ پیغمبر و رسول و صدیق و شهیدی نیست، مگر اینکه دیدگان خویش را می‌بندند تا اینکه زهرا علیها‌سلام از صحرای محشر عبور نماید. هنگامی‌که آن بانو به مقابل عرش پروردگار می‌رسد از آن ناقه فرود می‏‌آید و می‌گوید: پروردگار من! ما بین من و آن افرادی که در حق من ظلم نمودند و فرزندان مرا شهید کرده‏‌اند قضاوت کن. آنگاه از طرف خدای متعال ندا می‌رسد: ای حبیبه و فرزند حبیب من از من بخواه تا به تو عطا نمایم. شفاعت کن تا من بپذیرم. به عزت و جلال خودم که امروز ظلم و ستم هیچ ستمگری از نظر من محو نخواهد شد. در همین هنگام است که حضرت زهرا علیها‌سلام می‌گوید: بار خدایا! فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوستان دوستان فرزندان مرا به من ببخش! آنگاه از طرف پروردگار جهان منادی ندا می‌کند: فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوست دوستان ذریه فاطمه علیها‌سلام کجایند؟ ایشان عموماً درحالی‌که ملائکه رحمت پروردگار آنان را احاطه کرده باشند می‌آیند. سپس فاطمه اطهر علیها‌سلام جلو می‌رود تا آن ها را داخل بهشت می‌نماید. 📚منابع: الأمالي للشيخ الصدوق، ص ۶۹ بحارالانوار، ج۴٣، ص٢١٩ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳ ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (ملاقات دوازده هزار حوريه) در تفسير فرات ابن ابراهيم نقل شده كه اميرمؤمنان على «ع» فرمود: روزى رسول خدا«ص» بر فاطمه «س» وارد شد، در حالى كه فاطمه «س» غمگين بود،‌ پيامبر«ص» مطالبى درباره قيامت فرمود... تا به اين جا رسيد: اى فاطمه ! هنگامى كه به درب بهشت رسيدى ، دوازده هزار حوريه با تو ملاقات مى كنند، كه قبلا با هيچ كس ملاقات نكرده اند و بعد از ملاقات با تو نيز با كسى ملاقات نمى نمايند. در دست آنها سلاحى از نور است ، آنها بر ناقه هايى از نور سوار هستند كه پالان آن ناقه ها از طلاى زرد و ياقوت سرخ مى باشد، مهار آنها از مروايد تر است ، و بر همه ناقه بساطى از سندس كه با جواهر آبدار، مرصع و متراكم مى باشد، قرار داد. هنگامى كه وارد بهشت گردى ، بهشتيان از قدوم تو شادمان گردند، و از براى شيعيان تو مائده (سفره هاى ) مخصوصى كه بر كرسى نور قرار دارند حاضر كنند، و از غذاى آن تناول كنند، در حالى كه ساير مردم هنوز درگير حساب و كتاب خود هستند، و از براى شيعيان تو آنچه را كه ميل داشته باشند، هميشه آماده و مهيا شده است و هنگامى كه اولياء خدا در بهشت استقرار مى يابند، حضرت آدم (عليه السلام) و همه پيامبران بعد از او، به زيارت تو مى آيند(1) 📚(1)رنجها و فريادهاى فاطمه زهرا (سلام الله عليها)،ص۳۶ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (۴۵) (اسم دخترت رافاطمه بگذار) چند وقتی بود امام صادق علیه السلام دید یکی از شاگردانُ از دوستانشون بینِ جمع نیست ، سراغشُ گرفت حضرت .. (یعنی میشه یه روزی ام امام زمانم سراغِ ما رو بگیره ؟..) گفتن آقا ، خدا بهش اولاد داده .. بعد از چند روز اومد خدمتِ حضرت ، آقا فرمود شنیدم اولاد دار شدی؟! عرض کرد بله یابن رسول الله . حضرت فرمود پسر هست یا دختر ؟! یه نگاه کرد گفت آقا خدا بهم یه دختری عنایت کرده . حضرت فرمود اسمشُ جی گذاشتی ؟! گفت آقا با اجازۀ شما اسمشُ گذاشتم فاطمه ... تا گفت فاطمه دید حضرت آروم آروم داره گریه می کنه .. آقاجان اگه اشتباه کردم منو ببخشید ، آقا فرمودن نه بهترین کارُ انجام دادی .. اسمی قشنگتر و بالاتر از نامِ مادرم زهرا نیست .. اما فقط همینُ بهت بگم حالا که اسمشُ گذاشتی فاطمه مبادا سرش داد بزنی .. (بگم؟! ..) حالا که اسمشُ گذاشتی فاطمه نکنه یه موقع دست به روش بلند کنی ...* وای مادرم .. مادرم .. مادرم .. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (۴۴) مرد یهودی و چادر حضرت زهرا(سلام الله علیها) امیر مؤمنان على علیه السلام از یک نفر یهودى قرض نمود، یهودى درمقابل آن، چیزى را به عنوان درخواست کرد. على علیه السلام چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را -که از پشم بافته شده بود – گرو قرضش گذاشت.  یهودى آن چادر را به خانه خود برده و در میان اتاقى نهاد. هنگامى که شب فرا رسید و تاریکى بر همه جا حاکم شد، زن یهودى براى کارى واردآن اتاق شد، دید نورى آن اتاق را فرا گرفته و روشن نموده است، فورى نزد شوهرش آمد و او را از این امر آگاه کرد. مرد یهودى که بودنِ چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در خانه اش را فراموش کرده بود از این امر در شگفت شد، به سرعت برخاست و داخل اتاق شد، ناگهان دید که نور آن چادر همه اتاق را فرا گرفته، گویى شعاعش از ماه شب چهاردهم فروزان تر بود و از نزدیک مى درخشید. یهودى که از این امر در شگفت شد، محل چادر را بررسى کرد و با دقّت به آنجا نگاه کرد فهمید که نور از همان چادر حضرت فاطمه علیها السلام مى درخشد، او از اتاق خارج شد و به سرعت متوجّه قوم و خویش خودش شد، زنش نیز به سوى خویشان خود شتافت، و آنها را در آن اتاق حاضر کردند، در آن شب، تعداد هشتاد نفر از یهودیان در خانه او حاضر شده و این منظره را مشاهده کردند و همگى مسلمان شدند. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (۴۵) (اسم دخترت رافاطمه بگذار) چند وقتی بود امام صادق علیه السلام دید یکی از شاگردانُ از دوستانشون بینِ جمع نیست ، سراغشُ گرفت حضرت .. (یعنی میشه یه روزی ام امام زمانم سراغِ ما رو بگیره ؟..) گفتن آقا ، خدا بهش اولاد داده .. بعد از چند روز اومد خدمتِ حضرت ، آقا فرمود شنیدم اولاد دار شدی؟! عرض کرد بله یابن رسول الله . حضرت فرمود پسر هست یا دختر ؟! یه نگاه کرد گفت آقا خدا بهم یه دختری عنایت کرده . حضرت فرمود اسمشُ جی گذاشتی ؟! گفت آقا با اجازۀ شما اسمشُ گذاشتم فاطمه ... تا گفت فاطمه دید حضرت آروم آروم داره گریه می کنه .. آقاجان اگه اشتباه کردم منو ببخشید ، آقا فرمودن نه بهترین کارُ انجام دادی .. اسمی قشنگتر و بالاتر از نامِ مادرم زهرا نیست .. اما فقط همینُ بهت بگم حالا که اسمشُ گذاشتی فاطمه مبادا سرش داد بزنی .. (بگم؟! ..) حالا که اسمشُ گذاشتی فاطمه نکنه یه موقع دست به روش بلند کنی ...* وای مادرم .. مادرم .. مادرم .. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (ملاقات دوازده هزار حوريه) در تفسير فرات ابن ابراهيم نقل شده كه اميرمؤمنان على «ع» فرمود: روزى رسول خدا«ص» بر فاطمه «س» وارد شد، در حالى كه فاطمه «س» غمگين بود،‌ پيامبر«ص» مطالبى درباره قيامت فرمود... تا به اين جا رسيد: اى فاطمه ! هنگامى كه به درب بهشت رسيدى ، دوازده هزار حوريه با تو ملاقات مى كنند، كه قبلا با هيچ كس ملاقات نكرده اند و بعد از ملاقات با تو نيز با كسى ملاقات نمى نمايند. در دست آنها سلاحى از نور است ، آنها بر ناقه هايى از نور سوار هستند كه پالان آن ناقه ها از طلاى زرد و ياقوت سرخ مى باشد، مهار آنها از مروايد تر است ، و بر همه ناقه بساطى از سندس كه با جواهر آبدار، مرصع و متراكم مى باشد، قرار داد. هنگامى كه وارد بهشت گردى ، بهشتيان از قدوم تو شادمان گردند، و از براى شيعيان تو مائده (سفره هاى ) مخصوصى كه بر كرسى نور قرار دارند حاضر كنند، و از غذاى آن تناول كنند، در حالى كه ساير مردم هنوز درگير حساب و كتاب خود هستند، و از براى شيعيان تو آنچه را كه ميل داشته باشند، هميشه آماده و مهيا شده است و هنگامى كه اولياء خدا در بهشت استقرار مى يابند، حضرت آدم (عليه السلام) و همه پيامبران بعد از او، به زيارت تو مى آيند(1) 📚(1)رنجها و فريادهاى فاطمه زهرا (سلام الله عليها)،ص۳۶ 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (۴۴) مرد یهودی و چادر حضرت زهرا(سلام الله علیها) امیر مؤمنان على علیه السلام از یک نفر یهودى قرض نمود، یهودى درمقابل آن، چیزى را به عنوان درخواست کرد. على علیه السلام چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را -که از پشم بافته شده بود – گرو قرضش گذاشت.  یهودى آن چادر را به خانه خود برده و در میان اتاقى نهاد. هنگامى که شب فرا رسید و تاریکى بر همه جا حاکم شد، زن یهودى براى کارى واردآن اتاق شد، دید نورى آن اتاق را فرا گرفته و روشن نموده است، فورى نزد شوهرش آمد و او را از این امر آگاه کرد. مرد یهودى که بودنِ چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در خانه اش را فراموش کرده بود از این امر در شگفت شد، به سرعت برخاست و داخل اتاق شد، ناگهان دید که نور آن چادر همه اتاق را فرا گرفته، گویى شعاعش از ماه شب چهاردهم فروزان تر بود و از نزدیک مى درخشید. یهودى که از این امر در شگفت شد، محل چادر را بررسى کرد و با دقّت به آنجا نگاه کرد فهمید که نور از همان چادر حضرت فاطمه علیها السلام مى درخشد، او از اتاق خارج شد و به سرعت متوجّه قوم و خویش خودش شد، زنش نیز به سوى خویشان خود شتافت، و آنها را در آن اتاق حاضر کردند، در آن شب، تعداد هشتاد نفر از یهودیان در خانه او حاضر شده و این منظره را مشاهده کردند و همگى مسلمان شدند. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم 📝"حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ " 💠رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ✅دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت‌ترین آنها عبارت‌اند از: 📍مرگ، قبر، میزان، سنجش، محشر، و پل صراط و حساب‌کشی؛ 💫پس دخترم فاطمه از هر کس راضی باشد، من از او خشنود می‌شوم و هر کس من از او راضی شوم خدا از او خرسند خواهد بود. 🔸هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می‌کنم و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب می‌کند. 📚فاطمیه ماثوره 📚بحارالانوار جلد ۷۲ بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (۴۴) مرد یهودی و چادر حضرت زهرا(سلام الله علیها) امیر مؤمنان على علیه السلام از یک نفر یهودى قرض نمود، یهودى درمقابل آن، چیزى را به عنوان درخواست کرد. على علیه السلام چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را -که از پشم بافته شده بود – گرو قرضش گذاشت.  یهودى آن چادر را به خانه خود برده و در میان اتاقى نهاد. هنگامى که شب فرا رسید و تاریکى بر همه جا حاکم شد، زن یهودى براى کارى واردآن اتاق شد، دید نورى آن اتاق را فرا گرفته و روشن نموده است، فورى نزد شوهرش آمد و او را از این امر آگاه کرد. مرد یهودى که بودنِ چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در خانه اش را فراموش کرده بود از این امر در شگفت شد، به سرعت برخاست و داخل اتاق شد، ناگهان دید که نور آن چادر همه اتاق را فرا گرفته، گویى شعاعش از ماه شب چهاردهم فروزان تر بود و از نزدیک مى درخشید. یهودى که از این امر در شگفت شد، محل چادر را بررسى کرد و با دقّت به آنجا نگاه کرد فهمید که نور از همان چادر حضرت فاطمه علیها السلام مى درخشد، او از اتاق خارج شد و به سرعت متوجّه قوم و خویش خودش شد، زنش نیز به سوى خویشان خود شتافت، و آنها را در آن اتاق حاضر کردند، در آن شب، تعداد هشتاد نفر از یهودیان در خانه او حاضر شده و این منظره را مشاهده کردند و همگى مسلمان شدند. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم 📝"حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ " 💠رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ✅دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت‌ترین آنها عبارت‌اند از: 📍مرگ، قبر، میزان، سنجش، محشر، و پل صراط و حساب‌کشی؛ 💫پس دخترم فاطمه از هر کس راضی باشد، من از او خشنود می‌شوم و هر کس من از او راضی شوم خدا از او خرسند خواهد بود. 🔸هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می‌کنم و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب می‌کند. 📚فاطمیه ماثوره 📚بحارالانوار جلد ۷۲ بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (۴۴) مرد یهودی و چادر حضرت زهرا(سلام الله علیها) امیر مؤمنان على علیه السلام از یک نفر یهودى قرض نمود، یهودى درمقابل آن، چیزى را به عنوان درخواست کرد. على علیه السلام چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را -که از پشم بافته شده بود – گرو قرضش گذاشت.  یهودى آن چادر را به خانه خود برده و در میان اتاقى نهاد. هنگامى که شب فرا رسید و تاریکى بر همه جا حاکم شد، زن یهودى براى کارى واردآن اتاق شد، دید نورى آن اتاق را فرا گرفته و روشن نموده است، فورى نزد شوهرش آمد و او را از این امر آگاه کرد. مرد یهودى که بودنِ چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در خانه اش را فراموش کرده بود از این امر در شگفت شد، به سرعت برخاست و داخل اتاق شد، ناگهان دید که نور آن چادر همه اتاق را فرا گرفته، گویى شعاعش از ماه شب چهاردهم فروزان تر بود و از نزدیک مى درخشید. یهودى که از این امر در شگفت شد، محل چادر را بررسى کرد و با دقّت به آنجا نگاه کرد فهمید که نور از همان چادر حضرت فاطمه علیها السلام مى درخشد، او از اتاق خارج شد و به سرعت متوجّه قوم و خویش خودش شد، زنش نیز به سوى خویشان خود شتافت، و آنها را در آن اتاق حاضر کردند، در آن شب، تعداد هشتاد نفر از یهودیان در خانه او حاضر شده و این منظره را مشاهده کردند و همگى مسلمان شدند. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @majnon1396