eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
619 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین خونش چکید زمین؛ دانه دانه در گودال عمرش به پایان میرسد پروانه در گودال انگشترش در دست مانده در هجومی سخت خون می چکد از صورتِ جانانه در گودال شمروسنان با خاطری آسوده میگفتند افتاده دیگر صید زخمیِ این میخانه در گودال کاش و نبیند دخترش رویِ کبودش را موی رقیه(س)شد بدون شانه؛ در گودال سینه شکسته! نیزه خورده سخت بازویش مجروح می پیچد به خود دردانه در گودال درزیرخنجر عاشقانه از علی(ع) میگفت جانِ دو عالم با غمی جانانه در گودال یارب جوابِ «خنجرملعون » تبسم بود از درد می لرزید نای چانه در گودال دستان قاتل روی خنجر رفت ودیدم شد دلخوشی هابادلم بیگانه؛ در گودال شدازقفاباخنجری حنجر پرازخون انگشتهایش شدبریده،دانه در گودال -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد پدرم بین مناجات و نماز است ولی بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد یوسفم از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد به زمین عشق اباالفضل میان گودال ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی)_ 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد پدرم بین مناجات و نماز است ولی بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد یوسفم از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد به زمین عشق اباالفضل میان گودال ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی)_ 👉 🔹 🔹
17.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین خونش چکید زمین؛ دانه دانه در گودال عمرش به پایان میرسد پروانه در گودال انگشترش در دست مانده در هجومی سخت خون می چکد از صورتِ جانانه در گودال شمروسنان با خاطری آسوده میگفتند افتاده دیگر صید زخمیِ این میخانه در گودال کاش و نبیند دخترش رویِ کبودش را موی رقیه(س)شد بدون شانه؛ در گودال سینه شکسته! نیزه خورده سخت بازویش مجروح می پیچد به خود دردانه در گودال درزیرخنجر عاشقانه از علی(ع) میگفت جانِ دو عالم با غمی جانانه در گودال یارب جوابِ «خنجرملعون » تبسم بود از درد می لرزید نای چانه در گودال دستان قاتل روی خنجر رفت ودیدم شد دلخوشی هابادلم بیگانه؛ در گودال شدازقفاباخنجری حنجر پرازخون انگشتهایش شدبریده،دانه در گودال -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین خونش چکید زمین؛ دانه دانه در گودال عمرش به پایان میرسد پروانه در گودال انگشترش در دست مانده در هجومی سخت خون می چکد از صورتِ جانانه در گودال شمروسنان با خاطری آسوده میگفتند افتاده دیگر صید زخمیِ این میخانه در گودال کاش و نبیند دخترش رویِ کبودش را موی رقیه(س)شد بدون شانه؛ در گودال سینه شکسته! نیزه خورده سخت بازویش مجروح می پیچد به خود دردانه در گودال درزیرخنجر عاشقانه از علی(ع) میگفت جانِ دو عالم با غمی جانانه در گودال یارب جوابِ «خنجرملعون » تبسم بود از درد می لرزید نای چانه در گودال دستان قاتل روی خنجر رفت ودیدم شد دلخوشی هابادلم بیگانه؛ در گودال شدازقفاباخنجری حنجر پرازخون انگشتهایش شدبریده،دانه در گودال -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک خواهرانه مداوا نمی شوی زین دست وپازدن ، تودگر! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی فصل بهار من برخیز ای تویاور ِ شب‌زنده‌دار من برگردوحال این دل من روبه راه کُن با چشم کَم سویت توبه زینب نگاه کُن رفتی ودرفراغ توغم را چشیده ام درزیرتیغ پیکره پاک تودیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی حسین جای همه فقط تو سلامم کُنی حسین گودال رفتی و پُر خون گشته پیکرت درزیر خنجری وبریده شدحنجرت خونابه ها به ورطه ی سیلاب آمده گوال رابگو که چِقَدَر آب آمده شمشیر پیش زخم تنت سد شده چرا سرنیزه ها زبازوی تو رد شده چرا افتادی وصدای نوا در دُعا ی توست این دستِ بی تعادل تو مبتلای توست اندوه واین غم تو چقدر بی حساب بود ذکرلبت فقط همه جا، آبِ آب بود ثانیه های رفتن تو تند می زند دیدم نفس نفس زدنت کُند می زند با سنگ،شیشه ی دل زینب محک زدند آئینه ی تورا دم گودال چک زدند دیدم که خاک بوی لباس تو را گرفت شمرآمدوتورا وسط قتلگا گرفت لطفاً بیا بمان و نرو ای قرارمن جانانمی شود نَروی از کنارِ من!؟ خورشیدمن سری به دلِ شب بزن دگر شانه به زلف درهم دختر بزن دگر توگیسوان پُر گره اش، غرق بوس کن یارابمان و دخترکانت عروس کن شاهاوداع سخت توبامن چه زود بود رخساره ات به دست جماعت کبود بود تنها کتاب عشق که بندت گسسته شد دیدم کبوتری که پر تو شکسته شد جانا بمان و ترک نکن خیمه های ما بگذار روبه راه کنم وضع خیمه را شمشمیرآمدو به سر ت خورد..،وای من صدنیزه آمدو به پر ت خورد..،وای من بعدازتوجان من! سرمن،درد می کند ‌بارفتن تواین، پرمن درد می کند راست به نیزه،گریه نموده به حال من گردیده سُرخ آن رخت ازشرمِ بال من گریان بیاده روی توامشب شدم حسین جانم به لب رسیده ودرتب شدم حسین دست از همه توشسته ای وبی کفن شدی پیش دوچشم خواهرخود بی بدن شدی رفتی وآفتاب امیدم غروب کرد رفتی! وگریه لعل لبم راچو، چوب کرد چشمان من بدون تو خوابش نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد دارم برای رفتن تو سوز و اشک و آه رفتی قرار و وعده ی ما بین قتلگاه 🔸شاعر: غلامی_مجنون کرمانشاهی ___________________________ دهه دوم محرم ╭┅──────——