eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
631 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
946 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج): ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 (ع) / *بخش اول* ویژه (ع) مداحی‌های حاج آرمین غلامی آهسته می‌آمد ولی بی بال و پر بود یک دست بر پهلو و دستی بر جگر بود زیر سر مهمانی اجباری‌اش بود وقتی که می‌آمد عبایش روی سر بود از بس میان کوچه‌ها افتاد بر خاک روی لباسش ردپای هر گذر بود با آه می‌افتاد و بر می‌خواست اما آهش زمان راه رفتن بیشتر بود وقتی عصای پیری آدم نباشد باید به زیر منت دیوار و در بود آری شبیه قصه‌‌ی آن کوچه‌ی تنگ فرسنگ‌ها انگار خانه دورتر بود بال و پرش زخمی شد از بس دست و پا زد هر جای حجره رد و پاهای جگر بود سختی کشید اما چقدر آرام جان داد آخر سرش بر رو پاهای پسر بود باید که اهل کشف باشی بین روضه باید میان روضه‌ها اهل نظر بود وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد پا روی زخم سینه‌اش پر دردسر بود وای از دمی که رفت بالا خنجر کُند وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود همچین که امام رضا (ع) میخواست راه بیفته همه‌ی مردم هلهله میکردن، شادی میکردن؛ چه‌خبره! امام رضا اومده... گفتن آقا میشه ازتون یه درخواستی بکنیم حالا که دارید میرید؛ یه حرفی، یه روایتی، یه کلامی. که آقا اون حرف معروف رو فرمودن: " کَلِمَةُ لا اله الا الله حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی " وقتی امام رضا میخواست این روایت رو بگه، یه نفر داد زد گفت ساکت باشید؛ پسر فاطمه میخواد حرف بزنه. همه‌ی جمعیت ساکت شدن.... یه آقایی هم من سراغ دارم پسر فاطمه بود؛ اما اونجا نذاشتن حرف بزنه؛ کف زدن، هلهله کردن.... هرچه آمد به سرم دست به زانو نزدم جز خداوند به عمرم به کسی رو نزدم رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند روی دستم گل بی برگ و برم را کشتند حرمله خیر نبینی ، گل من نورس بود کشتنش تیر نمیخواست ، نسیمی بس بود سبک گل پونه ها من  باغبان دشت سرخ لاله هایم من یادگار مرتضی  و  مصطفایم پرپر شده گلهای من از قهر دشمن من مانده ام تنهای تنها ای خدایم ‏ فقدان   عباس  آتشم زد آتشم زد مرگ  گل  یاس آتشم  زد آتشم زد سه تا،بلندیاحسین..۳ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آرمین غلامی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
.⏫⏫ |⇦•خوشم‌که شاه رئوفم... گریز به کربلا اجرا شده به نفسِ کربلایی .حاج آرمین غلامی/شب شهادت ۱۴۰۴ ●━━━━━━─────── خوشم که شاه رئوفم مرا صدا کرده میان این همه مردم مرا سوا کرده مرا کشانده به اینجا دگر عوض بشوم به بی پناهِ گنهکار، اعتنا کرده *امام رضا! ممنونم آقا جان دستم به حرمت که نرسیده اما همین که راهم دادی از مهربونیته..امام رئوف* زِگوشه ی حرمش تا به عرش راهی نیست مرا امام رضا، عاشقِ خدا کرده *غم داری میری سراغ در امام رضا خوشحالی میری در امام رضا..* اگر گره به دلم خورده چاره اش اینجاست گره ز کار دلم با نگاه وا کرده یقین کنید که سلطان نگفته می بخشد همین که زائرِ اویی به تو عطا کرده به زیر سایه ی ایوان باصفای رضا دلم هوای نجف صحن مرتضی کرد صدای پای محرم به گوش می آید چه آتشی به جگر روضه ها به پاکرد عمه قسم به ناله‌‌ی شب‌های جمعه‌ی زهرا دلم هوای سحرهای کربلا کرد صدا زند پسری که کدام بی‌انصاف تنش بدون کفن بر زمین رها کرده *وقتی جواد الائمه اومد یه نگاه کرد یه صحنه ای دید خیلی عجیبه مقتل میگه "یَتَمَلمَلُ" یعنی،یه صحنه ای دید جواد الائمه نمیدونم رو پاها نشست دید عین مارگزیده، بابا به خودش میپیچه..امام رضا هی صدا زد دم جون دادن جوادش رو اومد. اما یه لحظه ای اومد سر بابا رو بغل کرد که گفت: بابا دیدم صورت رو خاک گذاشته بودی فرش های حجره رو هم‌جمع کرده بودی ..بابا میخوای عین جد غریبت بری؟بابا میخوای منم تنها بذاری مگه چند سالمه...امام رضا قربون میوه ی دلت جوادالائمه، انتظارت بسر نرسید جوونت اومد سرت رو بغل کرد.دیدی بعضی ها وقتی روح از بدنشون میره بالاسرشون میرسی چشمها بازه.. چشم انتظار نموندی جَوونت اومد صورت روخاک گذاشته بودی صورت رو از خاک بر داشت رو زانوش گذاشت جوادالائمه...اما کربلا یه جا سراغ دارم یه صورت رو خاک بود. حسینِ داره عبادت میکنه.. آیا کسی میخواد سرِحسین رو برداره؟ زینب اومد؟ نه والله..زین العابدین اومد؟ نه به خدا..اربابتون حسین چشما رو باز کنه ببینه سینه سنگینه نفس به شماره افتاده..* روضه رسیده به گودی قتلگاه میخونه خواهری با سوز و اشک و آه دیدم به نیزه اش برسینه ات نشست اینقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست حسیـــــــن.... دقیق میزد،عمیق میزد نیزه شو به پیکرت میدیدم داداش! میکشید تیغ، میزدش جیغ توی خیمه دخترت میدیدم «ای وای حسیـــن غریبم...» هر کسی یه قطعه ای از این تنت رو برد گرگی رسید حسین، پیروهنت رو برد دیدم‌ مقابلم بر سینه ات نشست موی تو را گرفت ای وای به روی من از جفا زد بی هوا زد، ضربه هاشو از قفا میدیدم با سوز و آه رسید از راه مادر رو با قد تا میدیدم «ای وای حسین غریبم....» *گفت جمعیتی که بود به گودال جا نشد روبه رو چشم زینب، روبه رو چشم فاطمه، پیغمبر ایستاده بود امیرالمومنین ایستاده بود انبیا و اولیا اومده بودن* جمعیتی که بود به گودال جا نشد یک ضربه و دو ضربه ولی سر جدا نشد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج آرمین غلامی ۱۴۰۴ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇