اشعارلطمه زنی_اسارت
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم _محرم_۱۴۰۳
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#دهه _سوم_ محرم_۱۴۰۳
اشعارلطمه زنی_اسارت
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم _محرم_۱۴۰۳
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#دهه _سوم_ محرم_۱۴۰۳
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
اشعارلطمه زنی_اسارت
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم _محرم_۱۴۰۳
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#دهه _سوم_ محرم_۱۴۰۳
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
اشعارلطمه زنی_اسارت
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم _محرم_۱۴۰۳
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#دهه _سوم_ محرم_۱۴۰۳
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
شور حضرت سجاد_اا.mp3
878.2K
#شورامام_سجاد علیه السلام
#شورشهادت_امام_سجاد
#سبک یاحسین غریب مادر،سیدذاکر
#شعر_ارمین غلامی_مجنون
بند1⃣
به پیش چشام تموم، مصیباته کربلا بود
جلوی چشام،طلوع ،خورشیدِ رو نیزه هابود
یاده خیمه های سوخته، نمیره ز خاطره ما
به اسارت رفته دیدم،همه ناموس خدارا
_مددی حضرت سجاد،ع،
خواهرم رقیّه روهی، میزدن با تازیونه
بی هوا بدونِ عذری، میزدن باهر بهونه
نمیذاشتن که بره راه، آبله زده کَفِ پاش
میدیدم راه نمیادش، ولیکن،هِی جا میمونه
_مددی حضرت سجاد،ع،
بعده سی سال شدتداعی،پیش من قَدِّ کَمونی
بعده سی سال جلو ،چشمام،اومده گوشای خونی
_مددی حضرت سجاد،ع،
اومده جلوی چشمام، ه مصیبتای توی راه
آخه دیدم از رو نیزه ،روزمینافتاذ سَرِ ماه
دستای عمّه ی ما رو، بسته بودن با طنابی
مونده سرگردون وبیکس، بین نامحرم توی راه
_مددی حضرت سجاد،ع،
___
روی نیزه سره عباس،، همه ماهارو میدید
همه ی جسارتارو، این اهانتا رو می شنید
حس غربتی توشامه،وقتی میزدن ماهارو
أشکِای غیرتی من، از ابر چشام میچکید
_مددی حضرت سجاد،ع،
میگذره بازم توذهنم،که چشام چشمه ی خونه
میگذره سی و چهار سال،که هنوز اشکم روونه
تداعی جلوی چشمام، مصیبتاته شهر شامه
تداعی جلوی چشمام، این نگاه و ازدحامه
میپیچه تو گوش زارم،صدای رقیّه میگفت
نزنین منونامردا، چش من سوی بابامه
هر نفس غصه شامه، که روز و شبابیاده
بیشتر از همه یه داغه، اذیّتم کرده، زیاده
مردم اونجا من جلویِ، چشمِ عدّه ای ،بی حیا
عمه زینبم اومده ،مجلس إبن زیاده
سی و چند ساله ،میبینم، روضه ی تشت طلا رو
سی و چندساله میبینم، ضربه های بی هوا رو
شعر و سبک: #آرمین غلامی-مجنون
.👇
اشعارلطمه زنی_اسارت
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم _محرم_۱۴۰۳
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#دهه _سوم_ محرم_۱۴۰۳
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
شام یعنی،،،
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
شام دریایی شداز اندوه ودرد
شام دارد کوچه ای تاریک وسرد
شام داردظلم مردم برخودش
رنج عصیانی مجسم برخودش
شام یعنی سرزمین کربلا
قصه ی نامردمان این سرا
شام یعنی دراسارت سوختن
آتشی بر کاروان افروختن
شام یعنی یک حقوق بی بشر
یعنی ال مصطفی ،اندر گذر
شام یعنی کودتای عاشقان
شام یعنی مرگ بی نام ونشان
شام یعنی سازمانی بی ملل
حمله وظلم وجفای بی علل
چشم هرزه سوی سرها، ماندنی ست
کعبه نی بر این اسیران،خواندنی ست
کاروانی سوی کاخی ،عازم است؟
شامیان رحم و مروت ، لازم است
شام دارد بر یتیمان دست زور
گرده زینب شادی شامیست،جور
تا به کی جولان خولی در زمین
لاله ها ی فاطمه درظلم وکین
تازیان بر خواهرت نزدیک بود
روشنی بخش شب تاریک بود
شام یعنی،کوچه وسنگ یهود
آنچه بر زینب رسیده ،سنگ بود
شام یعنی مجلس بزم یزید
برلب ودندان سالاره شهید
زینب تو میکشد این درد را
آسمان بنگر به ناقه مرد را
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
.
اشعارلطمه زنی_اسارت
#شعر_آرمین غلامی_مجنون
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#_دهه_ اول_صفر