▪️زمینه شهادت امام هادی(ع)▪️
دیگه از این زندگی سیرم واویلا۳
تو غریبی دارم می میرم واویلا۳
من غریب افتادم دورم از شهر و دیارم
کاش دمِ آخر سر رو پای زهرا بزارم
ماهمه بچهء پیمبریم
غنچهء باغ یاس پرپریم
داغ مدینه کشته ماها رو
ما غصه دار داغ مادریم
وای واویلا۲
ناله م از بی کسی بلنده واویلا۳
دشمنم قبر من رو کَنده واویلا۳
وای جوونیمُ عمرمُ بُرده خزون به غارت
وای یکی نیست تا برام بگیره بزم مصیبت
آی شیعه ها برام گریه کنید
برای بچه هام گریه کنید
به سامرا بیائید و واسه
گریهء بی صدام گریه کنید
وای واویلا ۲
خونه م آخر شد قفس من واویلا۳
نمیاد بالا نفس من واویلا ۳
وای با لبی پر خون مینالم غرق نوایم
وای یاد دست و پا زدن شاه سر جدایم
میزنم از شراره دست و پا
تشنه لبم بیاد کربلا
جاریِ اشک چشمای ترم
برای اون سر و طشت طلا
وای واویلا ۳
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
از امام هادی (علیه السلام) نقل شده:
اِذَا کَانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءً حَتّی یَعلَمَ ذالِکَ مِنهُ و اِذَا کَانَ زَمانُ الجَورِ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لِأَحَدٍ أَن یَظُنَّ بِاَحَدٍ خَیراً ما لَم یَعلَم ذالِکَ منهُ
هرگاه در جامعه، رعایت عدالت بیشتر از جور و ستم باشد؛ بد گمانی به مردم حرام است، مگر آن که از راه یقین محرز باشد؛ و، امّا اگر در برههای از زمان، ظلم و جور بر عدالت غلبه پیدا کند، خوش گمانی به همگان شایسته نیست جز آنجا که آدمی به نیک بودن شخصی علم و یقین دارد🌹
مستدرک الوسائل ج ۹ ص۱۴۶
#سوم_رجب
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
روضه امام هادی.ع...mp3
8.93M
🏴#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام🤞
🏴#روضه
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
سال ۱۴۰۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️👇
🏴#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام🤞
🏴#روضه
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
سال ۱۴۰۳
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه_امام_هادی (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
خبر گریه ی گرفتاران..
میرسد شب به شب به دلداران
این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه یاران
نخ تسبیحشان که میچرخد
سرِ پا میشوند بیماران
سر به دیوار اهل بیت زدیم
خوش به احوال سر به دیواران
ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفاران
دل ما تنگ سامرا شده است
ما و آقا و نم نم باران!
ما طلبکار این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران
.(آقا رو دید جای خلوت ، خوب فرصتیه یابن فاطمه رو نگه داشت ؛ آقا بدهکاریم زیاده ، هی تهدیدم میکنن زن و بچه مو میترسونن یه کاری کن برام ! آقا فرمود من که چیزی ندارم منو از مدینه آوردن سامرا منم غریبم تو این شهر ، آقا یه کاری کن گفت هرچی بگم قبول می کنی ؟ گفت بله ، گفت برو یه کاغذ و دوات بیار ، برات بنویسم ، نوشت من به این آقا مثلاً ۳۰ هزار دینار بدهکارم !
گفت آقا چیکار کنم ؛ گفت فردا بیا مجلس متوکل منم اونجام از در بیا بگو ای مرد چرا بدهکاری تو نمیدی ! گفت آقا آبروتون ؛ گفت به خاطر آبروی من بدهکاری تو میده ؛ وارد جلسه شد داد زد چرا بدهکاری تو نمیدی اشاره کرد به آقای ما یابن الحسن ! متوکل گفت : چیه چی میگه ؟ آی متوکل من به این آقا بدهکارم ! گفت چقدر بدهکارید ؟ گفت ۳۰ هزار دینار گفت ۶۰ هزار بهش بدید دو برابر بهش بدید این آقا مهمون منه ؛ آقا دست مون به دامنت آقا.)
یوسف سامرا نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران
شیرها پوزه میکشند به پات
تشنه ی کشتن تو خونخواران
اهل عالم غم و محن بس ماست
این که بی کس شده همه کس ماست
.(نانجیب هر چند وقت یه بار میفرستاد می اومدن خونه امام هادی ؛ یه وقت متوجه شد صدا میاد دارن میان داخل خونه ، چراغ دستی و آورد نور نیست نگاه کرد دید دشمن بالا دیواره جلو آمد و گفت عزیزم خوب نگاه کن زیر پاتو ! زمین نخوری
آقا شما که بر دشمنات هم نظر داشتی آقا).
گرچه از زهر حال مضطر داشت
به دلش داغهای بدتر داشت
.(تا زهر رو به آقا خوراندن یه وقت افتاد رو زمین اینقدر این زهر زود اثر کرد همه بدنش رو گرفت!).
حجره از ناله ی انا العطشان
حال و روزی شبیه محشر داشت
علی بن جواد این آخر
ذره ای خاک کربلا برداشت
.(خیلی امام هادی حسینه ، یه وقت تب کرد آقا ، به ابوهاشم فرمود : برید زیر قبه جدم واسه شفام دعا کنید ، شیعیان گفتند آقا شما امام هستین ، فرمود خدا دعا زیر قبه جدم و خیلی دوست داره).
آب شرمنده ی لبانش شد
اثر تشنگی به حنجر داشت
انقدر بین حجره می غلطید
جای خونمردگی به پیکر داشت
.(«یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ اَلسَّلِیمِ» مثل مار گزیده به خودش می پیچید خودش روضه خونه مادرش اینجور می فرماید ، میگه تو مدینه شر به پا کردن در خونه مادر ما رو آتیش زدن
آن چنان محکم به صورت مادر ما زد صورت مادرمم کبوده
چند بار اومدن آقا رو با لباس در منزل بدون عمامه و عبا با پای برهنه کشان کشان بردنش ، خودشون سوار بر مرکب آقا پشت مرکب می دوید ، یه وقت وارد مجلس متوکل شد دید نانجیب داره شراب میخوره گفت بیا بخور یه مقدار!).
بعد ازآن مجلس شراب فقط
از غم عمه دیده ی تر داشت
.(من مرد بودم رفتم داخل مجلس شراب راوی میگه وقتی دیدم تو مجلس یزید فقامت زینب بنت علی بن ابی طالب یه وقت زینب پا شد سرپا معمولاً خانوم میرفت یه گوشه کسی نشناسنش ، نانجیب نریز شراب و ، این لب و دهان و پیغمبر می بوسید).
این لباسش اگر چه خاکی شد!
باز آقا لباس دیگر داشت!
گرچه سردرد اذیتش میکرد
هرچه هم بود لااقل سر داشت
دور و بر خنجری به دستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!
.(فهمید قبر سید شهدا کجاست! چند بار دستور داد قبر آقا رو به آب بستن شخم زدن گندم کاشتن اثری نمونه ، هر موقع حیوونا رو میبردن اونجا اونا رو قبر مطهر که میرسیدن می ایستادن اینجا جای شریفیه نانجیب ای کاش پا رو سینت نمی ذاشت
ارباب یه وقت چشماشو باز کرد گفت میدونی کجا نشستی؟ بالاترین جای عالم نشستی گفت میدونم یابن فاطمه).
دخترش گرچه داغدارش بود
پشت صد پرده بود معجر داشت
روضه من فقط همین جمله ست
پسرش را کنارش آخر داشت
کربلا داغ بر دلم خورده
وای از آن تشنه ی پسر مرده!
شاعر : #سید_پوریا_هاشمی
اي پسر من پدر پير تو ام
پدر پير و زمين گير تو ام
خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
.