eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
629 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
946 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞 شهادت (علیه السلام ) السلام علیک یا من شهد المحنة والبلاء فی یوم عاشورا بریم در خونه ی امام باقر( علیه السلام ) باز برمن، غم و اندوه مکرر افتاد یادم از لحظه لرزیدن دختر افتاد سخت تر زآنچه حسن دیده میان کوچه برمن این دشت بلا چند برابر افتاد یادم از عمه وبالای بلندی افتاد در کف شمر سر وکاکل و خنجر افتاد یادم آمددگر از،خیمه ودودوآتش درتداعی،نظرم آنچه پس در افتاد کاش هرگز نرسد بر سر کس ،آنچه شده صحنه هایی که به این چشم زخون تر افتاد دیده ام در پی ششماهه به پشت خیمه نیزه باران زمین در پی یک سر افتاد دیده گانم،همگی دیده درآن عصربلا نیزه هایی به دهان علی اصغر افتاد شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) 🖤🖤 نمیدونم الان تو مدینه، کنار قبرستان بقیع، آیا زائری هست ؟آیا کسی هست پشت دیوارهای بقیع برا غربت امام باقر گریه کنه؟ آقا شنیدم حاجیااز الان از مدینه همه رفتن، هیچ شیعه ای تو‌مدینه نیست امشب، اما اگه بخایم برا امام باقر روضه بخونیم روضه های امام باقر با همه فرق داره روضه میخوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالی قتلگاه حسین ،خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود: جد ما را به پنج حربه زدند روایت از قول امام باقره لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ السِّنَانِ وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا [۱] پنج‌جور جد ما رو‌کشتن یه عده با شمشیر میزدن یه عده با نیزه میزدن یه عده با سنگ‌میزدن یه عده با چوب میزدن ، پیرمرداشون با عصا میزدن ای کاش همینجا تمام میشد سادات منو ببخشند وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِکَ [۱] بعد همه ی اینها بدن نازنینشو با اسبهاشون لگدمال کردن باقرالعلم اینچنین فرمود: جد ما را به پنج حربه زدند لشکری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند شعربلنده ،خلاصه کنم همه ی اینا رو امام باقر میگه من میدیدم یه مرتبه دیدم داد زد داد زینب بلند شد اینجا پسر مادر مرا نزنید قربونت برم عمه ی سادات داد زینب بلند شد اینجا پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید آه امام صادق فرمود: اون زین اسبی که بابای ما رو به توسط همون زین اسب، مسموم‌کردند اون زین اسب رو ما اهل بیت آویزان کردیم منتظریم منتقم بیاد میخام یا امام صادق، این یه زین اسب بود اینطوری شما رو عزادار کرد اما دلها بسوزه برا اون لحظه ای که امام زمان تو زیارت ناحیه فرمود: اسب بی صاحب با خواری و ذلت برگشت سمت خیمه ها ،یه مرتبه همه ی مخدرات از خیمه ها بیرون دویدند، نگاه کردن دیدن زین اسب واژگونه، هر کسی یه سؤالی میکرد یکی سؤال میکرد ذوالجناح داداشم چی شد؟ یکی سؤال میکرد ذولجناح بابام‌وقتی میرفت لباش خشکیده بود !بگو ببینم به بابام آب دادن یانه؟ صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله هر جا نشستید سه مرتبه صدا بزن یا حسین [۱]بحارالانوار جلد ۴۵ ص ۹۱ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِڪْ ألْـفَـرَج 🎤مداح : حاج آرمین غلامی 👆🏻 ۱۴۰۳ حجت الاسلام میرمعینی کربلا (مجنون) 🤞👇👇 ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ ┗━━━ °•🏴•°━━━┛
🤞🤞شب هفتم امام حسین ع🌴🍃.حاج آرمین غلامی هفتمین روز جدائی است بیا گریه کنیم داغ گلهای خدائی است بیا گریه کنیم در شب هفتم گلهای به خون خفته خویش فاطمه کرببلائی است بیا گریه کنیم کس چه داند که در این شب به اسیران چه گذشت یا به زینب زغم داغ شهیدان چه گذشت بر یتیمان حسین از غم هجران چه گذشت نوبت عقده گشائی است بیا گریه کنیم هفتمین شام جدایست بیا گریه کنیم ۳😭 مگر امشب شب هفتِ گل زهرا نَبُود یاکه در کوفه چنین رسم خدایا نَبُود راه تسکین یتیمان سر بابا نَبُود عجبا این چه عزائی است بیا گریه کنیم زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آرمین غلامی ┏━━━ °•🏴•°━━━┓ ┗━━━ °•🏴•°━━
🔰 بدن مبارک اهل‌بیت«علیهم‌السلام» از داغ مصیبت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» ، تَب می‌کرد ➖ مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف «بیت الأحزان» روایاتی را ذکر می‌کند که امامان معصوم علیهم‌السلام با یاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها: یا «آه از دل می‌کشیدند(۱)» یا «با دست بر زمین می‌کوبیدند(۲)» یا «محاسن‌شان از اشک خیس می‌شد(۳)» یا «دست بر پیشانی می‌زدند(۴)» یا «بلند‌ ناله یافاطمه می‌زدند(۵)» 📋 سپس بعد از نقل این روایات می‌نویسد: به احتمال قوی وقتی که امام باقر علیه‌السلام به هنگام تب، اینگونه ناله «یافاطمه» می‌زدند، چون بدن شریف ایشان از تب می سوخت،وقتی که می گفتند یافاطمه(س)آرام می شدند همانگونه که آب، حرارت جسم شریفش را آرام می‌کرد، ناله «یافاطمه» حرارت قلب آن حضرت را آرام می‌نمود؛ چرا که قلب امامان معصوم علیهم‌السلام، در مصیبت مادرشان، از کوره آتش، داغ‌تر است.(۶) ➖ همچنین در نقلی، امیرالمومنین علیه‌السلام در مصیبت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها اینچنین با او نجوا می‌نمودند: أَ تُصْرِعُنِی الْحُمَّی لَدَیْکِ وَ أَشْتَکِی / إِلَیْکِ وَ مَا لِی فِی الرِّجَالِ نَدِیدٌ 📋 آیا (می‌بینی) که چگونه «تب» مرا در داغ تو و در نزد (قبر) تو زمین زده است؟! در حالی که در میان مردان نظیر من در قوت و قدرت، وجود ندارد.(۷) 📚(۱)الکافی، ج۶ ص۱۹ 📚(۲)دلائل الإمامه، ص۴۰۱ 📚(۳)بحارالانوار، ج۵۳ ص۲۳ 📚(۴)الکافی، ج۶ ص۱۹ 📚(۵)الکافی،ج۸ ص۱۰۹ 📚(۶)بیت الأحزان ص۱۱۶ 📚(۷)بحارالانوار ج۴۳ ص۱۵۲ https://eitaa.com/majnon1396
🔰 ابوالفضل امام رضا (ع) 🔸در میان امامزادگان عظیم الشأن حضرت احمد ابن موسی به چند دلیل شباهت ویژه تری با حضرت عباس ابن علی (ع) دارند که به طور کلی می توان آن را در سکوت، سخن و قیام به موقع خلاصه کرد. 🏷وی مانند حضرت عباس ابن علی ابن ابی طالب به موقع سکوت کرد تا اتحاد شیعیان از هم گسسته نشود؛ همان طور که عباس نیز به امر پدر شمشیر خود را ۲۵ سال در نیام خود نگه داشت و سکوت کرد؛ احمد ابن موسی به موقع سخن گفت و قیام کرد آنگونه که عباس (ع) نیز در کربلا این گونه عمل کرد. 🔻ایشان علاوه بر اینکه همچون حضرت اباالفضل العباس (ع)، برادر امام معصوم امام رضا (ع) بوده اند در نحوه شهادت( وارد آمدن ضربه بر سر مبارک) و در محبوبیت در نزد پدرشان امام موسی کاظم (ع) و در دفاع دلیرانه از برادرشان شباهت ویژه ای به ایشان دارند. 📚 مختصری از زندگی نامه حضرت احمد ابن موسی الکاظم (ع) 💠تولید شده در آستان مقدس احمد ابن موسی(ع)